با تو ،مهتابی برآمد،بی تو مهتابی شکست


کریم سهرابی


• با تو ،مهتابی برآمد،بی تو مهتابی شکست
آه از آن سنگی که بر آئینه ی این شب نشست

درد بود و ،درد بود و،درد بود و ،درد بود
آنچه مارا با تو و بی تو شدن آمد بدست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۴ می ۲۰۱٣


 
آب کم جو ،تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پَست
--------------------------------

با تو ،مهتابی برآمد،بی تو مهتابی شکست
آه از آن سنگی که بر آئینه ی این شب نشست

درد بود و ،درد بود و،درد بود و ،درد بود
آنچه مارا با تو و بی تو شدن آمد بدست

در حنا بندانِ تو ،ما هم حنا بستیم، لیک
دست از یاد تو و ،رنگ از خیالِ غم پرست

تشنگی آموختیم و درسِ دردِ اشتیاق
ای دریغا که نجوشید آب از بالا و پست

از شکوفه،قسمتِ ما ،خار و زخمِ خار شُد
دست زخمی،روح زخمی تر شد از این دار بست

قصه ی ابرِسترون بود و خاک و سنگلاخ
هستی ار مارا،دو، دَم امکانِ ماندن داده است

روزگار، امسال با ما، نارفیقی تازه کرد
هر چه نارَو داشت در سَر ،بر سَرِ یاغی شکست

کریم سهرابی-کالیفرنیا.