دست نیاز فرانسوی ها به سوی اژدهای زرد


اردشیر زارعی قنواتی


• در این نکته تقریبا تمام تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی متفق القولند که اقتصاد چین در شرایط کنونی موتور محرکه اقتصاد جهانی است، به همین دلیل شتاب و شوق سفر رهبران اروپایی برای دیدار از چین و نرد عشق باختن با رهبران جدید سرزمین اژدهای زرد بیش از پیش واقعیت خود را بر محیط بین المللی تحمیل می کند و سفر اولاند به چین نیز با این شاقول قابل ارزیابی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۹ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۲۹ آوريل ۲۰۱٣


سفر دو روزه "فرانسوا اولاند" رئیس جمهوری فرانسه به همراه هشت تن از وزرای کلیدی دولت و ۶۰ نفر از روسای موسسات اقتصادی این کشور در روز پنج شنبه ۲۵ آوریل به چین از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این دیدار تاریخی در شرایطی انجام می گیرد که فرانسه هم اکنون با رشد اقتصادی حدود یک درصد، افزایش بیکاری حدود دو درصد و چشم انداز رکود اقتصادی در دومین اقتصاد بزرگ اروپایی در سال آینده روبه رو می باشد. از طرف دیگر با توجه به داده های موسسات معتبر بین المللی از جمله بانک جهانی و صندوق بین المللی پول چین تا سال ۲۰۱۶ با توجه به رشد اقتصادی حدود هشت درصد خود و حجم بزرگ اقتصاد این کشور تبدیل به بزرگترین قدرت اقتصادی جهان خواهد شد. این موضوع به لحاظ قدرت هژمونیک اقتصاد چین در عرصه بین المللی و رشد سرسام آور اقتصاد این کشور که تضمین کننده ثبات مطلوب و تاثیرگذاری بی بدیل آن بر آینده اقتصاد جهانی در کنار بحران مالی – اقتصادی در حوزه یورو و نظام سرمایه داری غرب می باشد، اهمیت روابط با پکن را برای دیگر کشورها و اقتصادهای جهانی از جذابیت بیشتری برخوردار می کند. جهان اقتصاد به خلاف جهان سیاست، عرصه پراگماتیسم و معادلات ریاضی در موقعیت سنجش سود و زیان معاملاتی است که در صورت حساب نهایی وضعیت بدهکار – بستانکار و منفعت دوجانبه را تضمین می کند. این استناد حتما به این مفهوم نیست که در روابط اقتصادی مسائل و مصالح سیاسی هیچ جایگاهی نداشته و همجوشی تنها بر اساس بده بستان های مالی شکل می گیرد بلکه تعریف و تاکید بر اولویت و تقدم یکی بر دیگری خواهد بود. به یقین و بر طبق تجارب قبلی در خصوص روابط کشورهای اروپایی با چین دقیقا آقای اولاند همان رویه یی را انتخاب می کند که قبل از وی "آنگلا مرکل" صدراعظم آلمان در سفر به سرزمین اژدهای زرد انتخاب کرد و در مهمانی شام با همتایان چینی خود بشقاب قراردادهای عظیم اقتصادی را بر سوپ بی رمق دمکراسی و حقوق بشر ترجیح داد. دیگر دوران روابط نخوت آمیز غرب با چین مشابه رفتاری که "مادلین آلبرایت" وزیر امور خارجه آمریکا در زمان ریاست جمهوری "بیل کلینتون" که خانم وزیر در ابتدای نشست خود با "جیانگ زمین" رئیس جمهوری وقت چین منتقدانه از رفتار میزبان خود در خصوص حادثه میدان "تیان آن من" سخن گفت و میزبان نیز ضمن ترک جلسه به وی گوشزد کرد که لازم نیست شما به ما درس حقوق بشر دهید، گذشته است. چرا که بعد از این جلسه که سال ها موجب خشم چینی ها شد هر بار که رهبران اروپایی از "گرهارد شرودر" صدراعظم سابق آلمان گرفته تا "ژاک شیراک" رئیس جمهوری اسبق فرانسه پای به پکن گذاشتند تنها یک اشاره بی رمق برای توجه بیشتر چشم بادمی ها به حقوق بشر کرده و حریصانه قراردادهای اقتصادی را بر روی میز به مذاکره، مبادله و معامله گذاشتند.
هم اکنون حجم تجاری چین با اتحادیه اروپایی حدود ۴۰۰ میلیارد یورو تخمین زده می شود و هر چند این تراز بازرگانی به نفع چین چربش محسوسی دارد اما بر اساس همان آمار و مستندات اقتصادی کشوری که بیشترین سود را از این وضعیت در بین اروپاییان برده است همان برلینی ها چشم آبی می باشند که زودتر از بقیه مسیر رفت و برگشت به پکن را آزموده و مسافر تقریبا همه ساله این ترانزیت سودآور بوده اند. فرانسه دوران "نیکلای سارکوزی" به لحاظ ادعاهای کاذب وی در خصوص تعهد عمیق به دمکراسی و حقوق بشر و هم چنین نزدیکی بیش از پیش به ایالات متحده در یک دوره پنج ساله از قافله جاده ابریشم به سوی چین غفلت کرده و جا ماند. در طول این دوران مهم که با شروع بحران اقتصادی در نظام مالی سرمایه داری و حوزه یورو هم زمان بود، پاریس از مزایای شراکت با یک اقتصاد نوظهور و بالنده برای پر کردن حفره های موجود در ساخت اقتصادی خود عقب ماند و امروز اولاند در جهتی خلاف آن سعی دارد تا این حفره را پر کند. چین به همان نسبت که اقتصاد خود را بر پایه صادرات بنا کرده است در روابط با کشورهای پیشرفته صنعتی درهای بازار بکر خود را بر روی تکنولوژی و کالاهای استراتژیک این جوامع باز می کند. این تجارت دوسویه به همان میزان که برای چینی ها سودآور می باشد می تواند در مورد دیگر قدرت های اقتصادی موجب پویایی و رشد چرخه ی اقتصادی آنان نیز باشد. در هم تنیدگی اقتصاد چین با هر کدام از قدرت های اقتصاد جهانی هم چنین به جهت آلترناتیو حرکتی اقتصاد چین و پتانسیل سیاسی آنان برای یافتن مسیرهای سهل الوصول به سوی کشورهای در حال توسعه، می تواند نقش واسطه و در صورت شراکت صنعتی با کنسرسیوم های بزرگ غربی در چارچوب سرمایه گذاری مشترک در چین با کارگر ارزان و مالیات کم، موجب تولید محصولات ارزان تر برای ورود به چنین بازارهایی هم باشد. از طرف دیگر چین با یک میلیارد و سیصد هزار نفر جمعیت در دوران گذار به یک قدرت صنعتی و توسعه کمی و کیفی بازار مصرف بومی خود، راه را برای ورود شرکای تجاری خود که از صنعت پیشرفته بهره می برند برای حضور پر سود در این بازار هموار خواهد کرد. چنانچه به حجم کنونی تجارت بین چین و فرانسه در مقایسه با آلمان نگاه شود آنگاه حجم ۲۶ میلیارد یورویی این تجارت که سال های زیادی است در همین مقیاس محدود مانده است، با حجم بالای صد میلیارد یورویی پکن – برلین یک تراز ناهمجوش با جایگاه پاریس را در این معادله ی اقتصاد جهانی نشان می دهد. چانچه گفته شده است در جریان سفر اولاند به چین تنها در یک قلم، معاملاتی شامل خرید حدود ۶۰ فروند هواپیمای ایرباس بین دو کشور امضا خواهد شد. در این نکته تقریبا تمام تحلیلگران و کارشناسان اقتصادی متفق القولند که اقتصاد چین در شرایط کنونی موتور محرکه اقتصاد جهانی است، به همین دلیل شتاب و شوق سفر رهبران اروپایی برای دیدار از چین و نرد عشق باختن با رهبران جدید سرزمین اژدهای زرد بیش از پیش واقعیت خود را بر محیط بین المللی تحمیل می کند و سفر اولاند به چین نیز با این شاقول قابل ارزیابی است.