هنوز طوفانی شروع نشده است!
«سخنی دگرباره با بنگاه شانتاژ پراکنی تلویزیون گون آذ»


علی حامدایمان


• «گون آذ» تا به امروز بیشتر به مانند یک توپخانه عمل کرده است که خواسته است تمامی نخبگان درون و برون حرکت ملی آذربایجان را قلع و قمع سازد، به خیال اینکه خواهد توانست برای خود جای پای محکمی فراهم سازد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۹ بهمن ۱٣۹۱ -  ۱۷ فوريه ۲۰۱٣


هنوز طوفانی شروع نشده است!
«سخنی دگرباره با بنگاه شانتاژ پراکنی تلویزیون گون آذ»
علی حامد ایمان

اما اینجا
در شعله های آتش
در ظلمت جایی که جوانی را سهمی جز تباهی نیست
ما هرگز از پا نمی نشینیم
و می ایستیم زیر بارش مدام مصائب.
و ما ایمان داریم به روز جزا
و به عقوبت هر لحظه
و نیک آگاهیم
که از ما بی گناهتر کس نیست
و از ما سربلندتر و دل شکسته تر
                           آنا آخماتووا


۱
و اکنون، یک بار دیگر و برای چند صدمین بار، مسئولین رسانه دغل باز عرصه حرکت ملی آذربایجان با زبان های برهنه خود بر روی نخبگان این حرکت قد علم کردند تا این بار در کسوت معلم اخلاق! بی اخلاقی ها را رواج دهند و بر مخالفان خود بتازند. آنها زبان های عریان خود را آکنده از کین و نفرت، و آغشته به زهر ریا می کنند تا بتوانند با بدنامی نخبگان ما، در بازار بورس وطن پرستی تجارت کنند و در میدان وطن پرستی! به یکه تازی بپردازند. این دغل بازان دوست دارند فرمان بدهند و فرمان برانند، حکم صادر کنند، فتوا دهند، دیگران را زیر دست بدانند. آنها این همه می کنند تا در میدان بازی یکه تازی کنند، خود را همه کاره بدانند و بر دیگران فرمان برانند تا بتوانند همچنان خود را بر مسند قدرت فرض کرده و از این راه خود را قدرتمند فرض کرده و بر بودجه های خود بیفزایند، بر بودجه هایی که امروزه معلوم گشته بر اساس چه راهبردی در اختیار چنین رسانه ای قرار می گیرد، و یا در یک نگاه خوشبینانه در یک راهبرد اشتباهی صرف می گردد.
آنها کاری نمی کنند، اندیشه ای نمی زایند، تفکری نمی آفرینند، راهی نمی سازند، بندی را از پای این سرزمین نمی گشایند، باری از شانه های خسته آذربایجان بر نمی دارند، دری نمی گشایند، چراغی در این راه ظلمانی نمی آویزند، در برابر طوفانی نمی ایستند، مشگلی از سر راه برنمی دارند و ...
آنها تنها می توانند در پشت سر وطن سنگر بگیرند، در پشت مردم پنهان شوند و آنگاه نقاب های ریا و دغل خود را بر چهره آویزند و اندیشه های کریه خود را در پشت لب های خندان خود پنهان سازند و به داد و ستد وطن پرستی و وطن فروشی بپردازند. و اگر در این میان کسانی هم باشند که بخواهند در مقابل آنها بایستند و تفکر آنها را تکفیر کنند، خائن، وطن فروش، مخرب، محافظه کار، بی اخلاق، جاسوس و هزاران برچسب دیگر بر پیشانی آنان زده می شود و آنگاه در بنگاه خبر پراکنی خود، موتور شانتاز و تخریب را بکار می اندازند، دهها افترا و تهمت می زنند، صدها شایعه می سازند و هزاران دروغ می پراکنند تا همچنان خود را قدرتمند و مبرا جلوه دهند و یا بخواهند بر تاثیر خود در حرکت بیفزایند.
این افراد نه تنها باری از تن رنجور و خسته آذربایجان بر نمی دارند که خود باری بس سنگین هستند بر روی شانه های فرسوده آذربایجان. آنها می خواهند که آذربایجان را در چارچوب های خانه های تنگ خود محصور کنند. آنها به دنبال بله قربان گو می گردند، آنها به دنبال افراد بادمجان دور قاب چین هستند، آنها همه را گوسفند می خواهند و آنگاه خود گرگانی در جلد سگان ظاهر می شوند که می خواهند از این گوسفندان مراقبت کنند. دنیای آنها خیلی کوچک است، آن چنان کوچک که باید برای دخول به آن سر خم کرد. آنان می خواهند آذربایجان را چنان در دنیای محصور خود، محصور کنند که تمامی داخل شوندگان سر خم کنند و اذن دخول بگیرند. آنها کسانی را وطن پرست و وطن دوست می نامند که فرمانبر اوامر آنان باشد. آنان به دنبال کسانی هستند که پا بر گرده شان بگذارند و بالا روند. آنها می خواهند در داخل حصار خانه های خود صاحب آذربایجان شوند و بر آن فرمان رانند. آنان همه چیز را برای آذربایجان و همه آذربایجان را برای خود می خواهند. آنها کسانی را «آذربایجان چی» و «میللت چی» صادق می دانند که جرات نداشته باشند از پیش خود و بدون اجازه آنها حرفی بزنند، کاری انجام دهند، از پیش خود بخندند، مخالفت کنند، موافقت نمایند و انتخاب کنند. بایستی آنها باشند که چگونگی این همه را تعیین کنند.
آنها در این راه آن چنان دیکتاتورمآبانه رفتار می کنند که روی جمهوری اسلامی را سفید می گردانند. اگر فرمانروایان جمهوری اسلامی بعد از اینکه به قدرت رسیدند- و گاه بر اساس ضرورت و ذات قدرت- شمشیر از نیام بیرون کشیدند، این عده قبل از اینکه قدرتی داشته باشند حکم ارتداد صادر می کنند و فرمان قتل می دهند.
و اما جرم ما همیشه این بوده که خواسته ایم استبداد را نفی کنیم و نگرش های دیکتاتورگرایانه را از حرکت بزداییم. خواسته ایم که اندیشه های چرکین را از پس خنده های ملیحی که در پشت نام آذربایجان پنهان شده اند، را نمایان سازیم. جرم ما وطن فروشی، خیانت، خباثت، جنایت، بی اخلاقی و از این حرفها نیست بلکه جرم ما این است که نمی خواهیم با این نگرش های استبدادی معامله کنیم. ما همیشه خواسته ایم که زخم های این سرزمین را عریان کنیم، آن را بشکافیم و لایه لایه یکی بعد از دیگری در زیر نور خورشید و در محضر تاریخ کالبد شکافی نمائیم. جرم ما این است که همیشه خواسته ایم این تفکرات چرکین را از بدن نحیف این حرکت بیرون کشیم. جرم ما این است که همیشه خواسته ایم نشان دهیم خیلی از کسانی که برای آذربایجان یقه جر می دهند اصلا لباسی به تن ندارند که یقه ای هم داشته باشند.
و تو ای سرزمین من! تصدیق کن که کار ما بس سنگین است و هزینه اش بسی گران، چرا که آنان در پشت آذربایجان سنگر گرفته اند و همه گمان می کنند که این قلب آنان است که به جای قلب آذربایجان می تپد، و آنگاه هر ضربه ما که برای فرو ریختن اقتدار آنها فرود می آید، آن را ضربه به آذربایجان می نامند و وارد کننده ضربه را خائن می شمارند و آن زمان این عده هم در بنگاه شانتاژ پراکنی خود این خیانت! را در بوق و کرنا می دمند.
آری تو تصدیق کن ای سرزمین من! که کار من بسی سنگین تر و گران تر است چرا که این بار بایستی من این تیغ جراحی را آن چنان بر قلب این آذربایجان فرو کنم که فقط خون های چرکین آن بیرون ریزند.
و هان ای آذربایجان، هنوز تو راحت باش چرا که تند بادها نوزیده اند و طوفان نیز شروع نشده است. آنچه اتفاق افتاده فقط نسیمی است که پیام آور طوفان است نه خود طوفان.

۲
باردیگر دندان های گرگان گوسفند نما آن چنان عریان شدند و آن چنان دیوانه‌وار می درند که بایستی در پشت سگان دشمن سنگر گرفت تا از دریدن آنها در امان بود. این بار دیگر زبان ها نه برای ساختن که برای ویران کردن عریان گشته‌اند. امروزه این گرگان، منادی اخلاق گشته اند و آن چنان مرزهای اخلاق را فرومی‌پاشند که گویی خیال دفن آن را در گورستان دارند نه زنده کردن آن را.
درست است که امروزه در سایه حکومت جمهوری اسلامی، دست هایمان عاجز از این است که قلم ها را به دست گیرد، درست است که زبان مان را در کام خویش اسیر کرده اند، درست است که گام هایمان را با زنجیرهای سنگین ابریشمین فرو بسته اند، ولی با این همه ما هنوز هم در کنار این سرزمین نشسته ایم و همچنان از عشق، از صلح، از زندگی، از شادمانی، از دوستی و از امید سخن می رانیم. باز هم چنان سخن می رانیم از مبارزه مردم برای رسیدن به روزهای زیبا، روزهایی که قرن ها در حسرت آن زیسته اند و ناکام مرده اند. و این چنین است که امروزه نگاه ما، سکوت ما و بودن ما خود نیز یک مبارزه می گردد.
متاسفم که پس از این همه راه آمده و پس از این همه تجربه‌ها و هزینه‌های سنگینی که در این راه پرداخته ایم، هنوز نحوه گفتگو را نیاموخته‌ایم و به مجرد اینکه کسی متفاوت از ما فکر کرد و متفاوت از ما گفت و متفاوت از ما بود و متفاوت از ما اندیشید، نه تنها مرز خود را با او پررنگتر می‌کنیم که بلکه تمامی مرزها را به هم می‌ریزیم. امروزه مسئولین تلویزیون شانتاژ پراکنی گون آذ، این بار در کسوت یک معلم اخلاق، آن چنان مرزهای اخلاق را از هم گسسته اند که دیگر نمی‌توان حصاری برای آنان کشید. شکی نیست که بی اخلاقی در هیچ حرکتی جایی ندارد، و هر کسی که اینگونه رفتار کند شایسته مذمت است. چه این بد اخلاقی از جانب ما باشد که یک بار به سهو و در بحبوحه عمل گرایی حرکت ملی آذربایجان نامه ای را در یک سایت منتشر کردیم، و چه این کس احمد اوبالی باشد که این یک بار بد اخلاقی ما را مورد دستاویز قرار داده و با تکرار مکرر آن، صدها بار بی اخلاقی را در حرکت ملی آذربایجان رواج می دهد. بنگاه شانتاژ پراکنی احمد اوبالی تا آنجا بد عمل می کند که تمامی نخبگان مستقل طعم این بی اخلاقی و شانتاژ گرایی را به بهانه های مختلف چشیده اند. این بی اخلاقی تا بدان جا کشیده شده است که امروزه به سختی می توان از یک فعال سیاسی و فرهنگی، که دارای گرایشات مستقل از سیاستهای گون آذ می باشند، نام برد که مورد هجمه و تخریب این تلویزیون قوطی کبریتی قرار نگرفته باشد.
گون آذ در همه این مدت تاسیس خود نشان داده است که یک رسانه نیست بلکه وسیله ای است برای از میان بردن آنهایی که مخالف او می اندیشند. احمد اوبالی به عنوان مسئول تلویزیون «گون آذ» نبایستی گمان برد که از قضای روزگار چون مالک تنها تریبون آذربایجان گشته است، قادر به هر کاری می باشد و می تواند در این میدان یکه تازی نماید. یکه تازی آنها شاید در خارج از کشور خریداری داشته باشد، در خارج از کشوری که بسیاری از فعالان آن از پایگاه محکمی برخوردار نیستند ولی طبیعی است که احمد اوبالی نمی تواند نخبگان داخلی حرکت ملی آذربایجان را نیز با همان چوبی براند که در خارج از کشور عمل می نماید. آنهایی که در این شرایط سخت و نفس گیر سیاسی، توانسته اند در داخل کشور بمانند و تلاش کنند و گاه رو در روی سیاستهای حکومت قرار گیرند، بدون تردید ایستادن در برابر سیاستهای یک تلویزیونی که هیچ پایگاه نخبه گرایانه ای در داخل حرکت ملی آذربایجان ندارد، نمی تواند برای نخبگان کار آن چنان سختی باشد. این را بهتر است افرادی مثل احمد اوبالی و یا کسانی که مثل ایشان فکر می کنند، آویزه گوش خود سازند و به فکر دیگری به جز تخریب و شانتاژ باشند. بی شک اگر آنها بتوانند در چارچوب های یک رسانه عمل نمایند طبیعتا می توانند فایده زیادی داشته باشند و برای خود آنان نیز مفید می تواند باشد و الا با زیر پا گذاشتن نخبگان آذربایجان، کوتوله های سیاسی نمی توانند قد بکشند و سری داخل سرها داشته باشند.
تلویزیون گون آذ هم اگر بخواهد خارج از این مسیر حرکت نماید و از مسیر خبر رسانی و رسانه ای خود به دور باشد، بدون تردید محکوم به فنا و نابودی است و هیچ جایگاهی نیز نخواهد داشت، همچنان که امروزه ندارد. «گون آذ» تا به امروز بیشتر به مانند یک توپخانه عمل کرده است که خواسته است تمامی نخبگان درون و برون حرکت ملی آذربایجان را قلع و قمع سازد، به خیال اینکه خواهد توانست برای خود جای پای محکمی فراهم سازد. اگر با این شیوه های استبدادمآبانه حکومتگران استبدادگر در دنیا توانسته اند، با تمامی قدرت خود، مالک چنین پایگاه و جایگاهی باشند، بی شک دست اندرکاران «گون آذ» نیز خواهند توانست.