کودتا و بربریت


عباس بیدون - مترجم: کامران صادقی


• درست در حالیکه یک گفتگوی ملی با شرکت نیروی شبه نظامی در باره سلاحهای حزب الله در جریان بود، به ناگهان حزب الله اقدام به ربودن دو سرباز اسرائیلی کرد. این بمعنای ختم گفتگو بود. موضع حسن نصرالله چنین بود: ما سلاحهای خود را در جنگ بکار میگیریم، و همه مجبور به همراهی با ما هستند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٣ مرداد ۱٣٨۵ -  ۱۴ اوت ۲۰۰۶


توضیح مترجم:   ابعاد جنایات فاشیستی و بربریتهای اخیر اسرائیل به حدی است که به حق باعث انزجار عمومی شده و توجه همگان را به خود جلب کرده است. طبیعی است که در حال حاضر همه کوششها باید بر محکوم کردن جنایات اسرائیل و کشاندن اسرائیل به پای میز محاکمه دادگاههای بین المللی بعنوان جنایتکار جنگی متمرکز شوند.
در این میان اما خطر آن میرود که نقد به حزب الله و افشای عملکرد آن کمرنگ شده و این نیروی ارتجاعی که در به شکست کشاندن روند صلح و دموکراسی در لبنان مسئولیت مشخص دارد در هاله ای از ابهام باقی بماند؛ و این حزب بتواند   بعنوان "نیروی مقاومت" بیش از گذشته خاک به چشم مردم لبنان و منطقه بپاشد و سیاستهای جنگ طلبانه و ضددموکراتیک خود را در قالب دفاع از منافع ملی مردم لبنان ادامه بدهد.
برای درکی همه جانبه تر از آنچه در لبنان میگذرد مروری بر نظرات روشنفکران لبنانی بیفایده نیست. از این رو سعی خواهم کرد ترجمه ابراز نظرهای اخیر تنی چند از نویسندگان لبنانی را در رابطه با حوادث لبنان در اختیار خوانندگان بگذارم. طبیعی است که ترجمه مقالات بمعنای موافقت با همه نظرگاه های نویسندگان نیست.   در زیر ترجمه مقاله ای از عباس بیدون   نویسنده معاصر لبنانی را   میخوانید. ترجمه فارسی مقاله از روی ترجمه آلمانی آن که در تاریخ ۲۹/۷/ ۲۰۰۶ در نشریه اینترنتی اشپیگل آنلاین منتشر شده، انجام گرفته است.
 
کودتا و بربریت
درست در حالیکه یک گفتگوی ملی با شرکت نیروی شبه نظامی در باره سلاحهای حزب الله در جریان بود، به ناگهان حزب الله اقدام به ربودن دو سرباز اسرائیلی کرد. این بمعنای ختم گفتگو بود. موضع حسن نصرالله چنین بود: ما سلاحهای خود را در جنگ بکار میگیریم، و همه مجبور به همراهی با ما هستند.
آنچه را که اتفاق افتاده است   میتوان بمثابه یک کودتای نظامی تصور کرد. بحث در باره سلاحهای حزب الله بحثی بود در باره آینده لبنان: آیا لبنان میبایستی در وضعیت انقلابی باقی بماند و خود را تسلیم یک آوانگارد مسلح نماید؟ و یا اینکه میبایستی به یک کشور دموکراتیک تبدیل شود که گروه های قومی آن مشترکا آینده آن را تعیین کنند؟ آیا لبنان خود را بمثابه یک کشور در حال جنگ میبیند که در جریان نبرد بگرد یک پیشوا حلقه میزند، و یا اینکه بمانند یک جامعه پلورالیسی رفتار میکند که در جستجوی نقاط اشتراک گروه های گوناگون است؟ بر ضد حقوق بین المللی عمل میکند و یا به جامعه بین المللی باز میگردد؟ اکثریت جامعه خواهان گزینه آخر بودند: صلح، پلورالیسم و دموکراسی. ولی حزب الله   که در اینصورت دیگر نمیتوانست موقعیت فعلی اش را حفظ کند، با یک ضربه نظامی به این بحث پایان داد. ربودن سربازان تنها فصل اول ماجرا   بود.
با وجود این حزب الله یک حزب رسمی نیز هست که وزیرانی در حکومت دارد. نمیتوان آن را با مبارزین پراکنده القاعده در غارهای تورا بورا همسان دانست. ایدئولوژی جنگی آن مانع از آن می شود که خود را بدون سلاح تصور کند. در عین حال بخش بزرگی از شیعیان لبنان، تقریبا یک سوم جامعه، را نمایندگی میکند. هراس شیعیان لبنان پس از خروج سوریه و تنها گذاشتن آنان از این بود که بقیه مذاهب کشور علیه آنها متحد شوند و آنها به نیروئی بی اهمیت تبدیل گردند. بدینگونه حزب الله رهبر شیعیان شد، قدرت محافظی که با نیروی اسلحه خود یکپارچگی شیعیان و ادامه حفظ موقعیت ویژه آنان را تضمین میکرد. به این ترتیب یک نقش دوگانه برای حزب الله مشخص شد: ضامن منافع شیعیان باشد و آنان را بیک پروژه انقلابی جهانی پیوند بزند. در نتیجه جامعه میبایستی   در یک وضعیت جنگی نگه داشته میشد.   کوتاه اینکه: حزب(الله) میبایستی پایه محلی خود را با یک افق جهانی و منافع مذهبی اش را با یک پروژه جنگی پیوند میزد. او میبایستی مشروعیت مذهبی را با رفتار انقلابی و دولت را با انقلاب سازگار می کرد.
 
نجات لبنان با صلح و دموکراسی
بعد از قتل رفیق حریری قیام برای استقلال بوقوع پیوست. اما پروژه جنگ و انقلاب مشخصه ویژه یک سوم جامعه،   که حزب آن را نمیشد به راحتی حزب بعث در عراق ممنوع کرد،   باقی ماند. اکثریت جامعه اما آگاهانه راه دیگری را انتخاب نمود. زمان آن رسیده بود که بالاخره پس از ٣۰ سال تجربه نتایج درستی گرفته شوند. یک خود آگاهی انتقادی بوجود آمده بود:   تنها یک پروژه صلح آمیز و دموکراتیک میتواند لبنان را نجات دهد.
چنین برنامه ای در دنیای عرب بدیهی نیست.   بندرت اتفاق میافتد که یک جامعه عربی از مصائب خود بیاموزد و برای آن راه حل سیاسی، فرهنگی پیدا کند.   بسیاری از جوامع عربی ضربه روحی ناشی از تشکیل اسرائیل را تا بامروز از سر نگذرانده اند، هنوز هم در رویای پیروزی نظامی هستند. تشکیل اسرائیل به یک ایدئولوژی وضعیت جنگی دامن زد که در آن جامعه بعنوان ارتش مستحکم درهم تنیده ئی در نظر گرفته میشود که هر گونه ناهماهنگی در آن نامطلوب مینماید و مشتی نظامی به قدرت نامحدود دست   می یابند. با وجود همه شکستها چنین رویائی مسری است و هر گونه بازگشت به عقل سلیم را ناممکن میسازد. بوجود آمدن یک اردوی صلح در فلسطین و لبنان عامل جدیدی در این منطقه بود: پایه گذاری یک خود آگاهی دموکراتیک و نیروهای دموکرات.   نقد جنگ یک آینده دیگر، یک فرهنگ دیگر را نمایان میکرد.
صلح اما یکجانبه بر قرار نمیشود. سئوال این بود که آیا اسرائیل هم به اردوی صلح خواهد پیوست؟ اما تا کنون هیچ چیز دلالت بر آن ندارد که حکومتهای اسرائیلی واقعا علاقه ای بیک هم صحبت صلح جو داشته باشند. اسرائیل به ارودی صلح فلسطینی در گرد محمود عباس توجهی نکرد. بر عکس: تخریب موسسات دولتی و اقتصادی، به گروگان گرفتن وزرا و نمایندگان فلسطینی چنین نیروهائی را تضعیف میکنند و در و دروازه را بر هرج و مرج و تروریزم میگشایند.   ارتش اسرائیل حکومت پرزیدنت عباس را بحد مضحکه تنزل داد و هیچ علاقه ای به پروژه مشروع و صلح جویانه او نشان نداد.
 
جنگ علیه باز سازی
و اکنون اسرائیل در لبنان چه میکند؟ حزب الله دو سرباز اسرائیل را به گروگان گرفته است.   جواب اسرائیل جنگ علیه پلها،   فرودگاه ها، بندرها، خیابانها و کارخانه هاست: علیه بازسازی لبنان که زیر بنای هر پروژه صلح آمیز است. اسرائیل زیر ساخت کشور و همچنین تاسیسات ارتش لبنان را بمباران میکند. بدین ترتیب عملا دولتی را از بین میبرد که باندازه کافی از ناحیه حزب الله لطمه دیده است. این دولت اکنون ضعیف و و بدون اقتدار است. اگر تلاشهای صلح جویانه در طرف مقابل پژواکی نیابد، صلح بمثابه مفهومی تهی و جنگ بعنوان آخرین واقعیت اجتناب ناپذیر وانمود میشوند.
نیروی هوائی اسرائیل همچنین بسیاری از بناهای غیردولتی را ویران کرده است. در زابکین یک خانواده سیزده نفری بقتل رسیده اند، در مارواهین یک هلیکوپتر به دستور مستقیم فرماندهی ارتش وسیله نقلیه ای را که حامل آوارگان بوده به گلوله میبندد و بیست و یک نفر را بقتل میرساند. هر روز قتل عامی بوقوع میپیوندد: در صور، عیترون، سریفا، الکلیله، در سربازخانه های ارتش لبنان و همچنین در قسمتهای جنوبی بیروت که تن ها بمب بر سرشان باریده است. همه قربانیان افراد غیر نظامی بوده اند.
ادعا میشود که حزب الله راکتهای خود را در میان اهالی پنهان میکند، در آپارتمانهای شخصی درون ساختمانهای چهارده طبقه. آیا قابل تصور است که حزب الله جلوی چشمان ساکنین راکتهای کاتیوشای خود را در خانه ها انبار کند؟ اسرائیل در جستجوی باصطلاح راکتها کامیونهائی را بمباران کرده که بعنوان حامل دارو علامت گذاری شده بودند. چگونه چنین باصطلاح اشتباهاتی تا به این حد میتوانند اتفاق بیافتند؟ گذشته از اینکه چنین فجایعی علیه کنوانسیون ژنو هستند،   آیا میتوانیم در آنها نیات خوب تشخیص بدهیم؟ آیا این خطاها در خدمت دموکراسی و صلح جهانی هستند؟
 
چرا هیچ کس این را بربریت نمی نامد؟
  از افراط در به کارگیری   خشونت صحبت میشود. چرا هیچ کس چنین اعمالی را بربریت نمی نامد؟ چرا   دولتی نابود میگردد که موسسات آن میتوانستند صلح را بوجود بیاورند؟ با یک چنین هیستری جنگی چگونه میتوان افراد غیرنظامی را به لزوم صلح متقاعد کرد؟ و آیا چنین رفتاری دلیل در اختیار حزب الله نمیگذارد، که برایش دشمنی و جنگ تنها رابطه ممکن با اسرائیل به حساب میایند؟ نیروی هوائی اسرائیل بر حریم هوائی لبنان مسلط است. هواپیماهای آن هر کاری دلشان بخواهد میتوانند انجام بدهند، بدون عجله و اغلب بدون هیچ مقابله ای.   این جنگ را میتوان جنگی بدون میدان جنگ نامید، بعنوان عملیات تادیبی. اما علیه چه کسی و یا چه چیزی؟ علیه پروژه بازسازی و صلح و علیه غیرنظامیان.
حزب الله هم بسهم خود همان کار را انجام میدهد. او به انهاریه، طبریه، حیفا و بعضا هم به ناصریه عربی موشک پرتاب میکند. او هم خشونت کور بکار میگیرد و غیرنظامیان را میکشد،   اگرچه بدلیل نابرابری قوا کمتر از اسرائیل. برای اولین بار جنگ بعمق مناطق مرکزی اسرائیل کشانده شده است، چیزی که بعنوان پیروزی نمادین دیده میشود. نتیجه این جنگ هرچه باشد،   امیدهای جنگی حزب الله را تقویت و دشمنی اعراب علیه اسرائیل را بیشتر خواهد نمود.   حزب الله در چشم اعراب بطور نمادین پیروز تلقی شده و به خشونت تازه دامن زده خواهد شد. در پایان ارتش اسرائیل و حزب الله مشترکا پیروز خواهند بود. در مقابل مناطق ویران شده بیروت و صدها غیرنظامی کشته شده بازنده خواهند بود.