به آهنگ سیمرغهای رهایی
برای نسرین ستوده


اسد رخساریان


• برآنم که او جان در آتش گدازد.
در آتش نشیند، در آتش بمیرد.
پس از آن ز خاکسترش سر فرازد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۶ آذر ۱٣۹۱ -  ۶ دسامبر ۲۰۱۲


 برآنم که سیمرغ هرگز نمیرد،
اگر هم بمیرد پس از مرگ،
همان قصّه ی خویش از سر بگیرد.

برآنم که او جان در آتش گدازد.
در آتش نشیند، در آتش بمیرد.
پس از آن ز خاکسترش سر فرازد.

برآنم که او سمبُلِ زندگانیست؛
رگِ خوابِ احساسهایش بُریده،
خونِ جوشانِ او جاودانیست.

به آهنگِ سیمرغهای رهایی؛
دلِ خونِ شیراوژنی چون «ستوده»
ندا میدهد آی انسان کجایی!

به زندانی اندر که مُهر و نشانش،
به دیوارهایش خونِ آزادگان است،
و آثارِ اشکنجه و مرگِ زندانیانش.

برآنم که سیمرغِ آزادی این دُختِ میهن،
دوباره ز خاکسترش سر برآرد
اگر روشنایی ببیند به چشمِ تو و من!