شیفتگان قدرت!


خسرو صدری


• بد نیست بدانید که خود هانتینگتون، در مقالاتی، "جنگ تمدن"هایش را باز بینی نموده است. ولی عجالتا این "تمدن" مورد علاقه آقای طاهری پور و پراگی ها، با تمامیت ارضی ما هم، مشکل دارد. به مصداق مثنوی، چرا این ها "تمدن" را می بینند و "طرح خاورمیانه بزرگ"ش را نمی بینند؟! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٣ آذر ۱٣۹۱ -  ٣ دسامبر ۲۰۱۲


مقاله "درباره نشست پراگ" فرخ نگهدار، بازتاب وسیعی در محافل سیاسی ایرانیان خارج از کشورداشته و خشم شرکت کنندگان دراین کنفرانس را نیزبرانگیخته است.
جمشید طاهری پور، از رهبران سابق سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، که افتخار شرکت در کنفرانس پراگ نصیبش شده است، در مطلبی با عنوان "بیرون از دایره شکسته خط امام"، فرصت را غنیمت شمرده تا با بیان مطالبی کهنه، به خیال خود، صلاحیت اخلاقی فرخ نگهدار را زیر سوال برد.
مبارزه برای ریشه کن کردن استثمار و اختلاف طبقاتی، همان سی، چهل سال پیش هم برای بسیاری از اعضای سازمان های چپ ایران، حرفهای خسته کننده ای بود که گویا به عنوان مالیات بهره گیری از "محیط روشنفکرانه" و"انقلابی" این سازمان ها، باید پرداخته و تحمل می شد. این افراد برخاسته از طبقات میانی و مرفه، با این منطق ساده که، شوروی از یک کشور ضعیف و فئودالی، در عرض چند سال به یک قدرت جهانی تبدیل شده است، نهایتا به این نتیجه رسیدند که آینده از آن او و از آن هر حزب و گروهی است که از آن حمایت می کند. ویکی از علل گرایش به سمت حزب توده ایران هم همین نکته اساسی بود. در آستانه یورش به حزب، رهبری و اعضای سازمان رزمندگان طبقه کارگر هم در انتظار پرکردن آنکت عضویت حزب بودند. امروز اگر می بینید، با وجود جنایاتی که آمریکا همچنان در گوشه و کنار دنیا مرتکب می شود، بسیاری از همین ها و دیگر "روشنفکران"، با "تبسم ملیح" مقابلش کرنش می کنند، که کاش فقط به همین ادای احترام خلاصه می شد، دلیلی ندارد جز آن که بسیاری به دنبال "قدرت" می دوند تا زیر سایه اش به آرامش خیال رسند و احتمالا سبیلی هم چرب نمایند. پس چرا نباید باور کرد که خیلی ها هم بخاطر یال و کوپال شوروی بود که سرود انترناسیونال را آنچنان غراتر از خود روس ها می خواندند و نه میل به بهروزی زحمتکشان و اعتقاد به عدالت اجتماعی، که ربطی هم به سرنوشت یا ماهیت شوروی ندارد که با فروپاشی اش، این جماعت آمال انسانی را هم وانهادند.
آقای طاهری پور احتمالا درست می گوید که نگهدار، در پی حزب توده ایران که تماس بی واسطه با رهبران شوروی داشت، در سال ۶۵ به شعار سرنگونی روی آورد. ولی این را نمی گوید که دیگرانی هم که در سازمان، این شعار را از فرخ نگهدار پذیرفتند، همان وقت هم چنین تحلیلی داشته اند که: شرایط برای سرنگونی ج.ا.ا می بایست از نظر جهانی مهیا باشد و اگر شوروی ها با سرنگونی موافقند، علامت آن است که توازن قوا در منطقه اجازه پیش بردن چنین برنامه ای را می دهد. آقای طاهری پور که استعداد اکثریتی ماندن را ۵ سال جلوتر در مقابل کشتگری های مخالف شوروی و ح.ت.ا از خود نشان داده بود، سه دلیل برای مخالفت آن زمانش با شعار سرنگونی ذکرمی کند که طبیعتا در آن هیچ سخنی هم از تحلیل "شجاعانه" امروزش، در رابطه با تحمیل شعار سرنگونی از جانب شوروی ها به چشم نمی خورد. اگر راست می گوید وچیزی بیش از آن هست که دیده می شود، چرا این ارتباطات رهبری سازمان را، که همه به آن واقف بودند، همان زمان به چالش نگرفت؟ علت مشخص است: آن زمان هم او چون امروزش، تحت تاثیر ابهت ابرقدرت قرارگرفته بود. او برای یارگیری و تقویت جبهه مورد نظرش، اینک هندوانه زیر بغل دیگر رهبران سازمان هم می گذارد تا شاید علیه نگهدار بپاخیزند: می گوید "... (بجز نگهدار) به دیگر رهبران سازمان در این مورد هیچ ایراد اخلاقی وارد نیست". آقای طاهری پور ضعف دوستان دیروز خود را، احتمالا خوب می شناسد که اینگونه چاقویشان را تیز می کند.
آقای جمشید طاهری پور می نویسد که: "مشکل ایران با غرب تمدنی است و نه سیاسی". و بدین ترتیب موضع خود را در این ظاهرا رویارویی نشان می دهد.
بد نیست بدانید که خود هانتینگتون، پس از آن که آمریکا برای مهار پتانسیل کشورهای عربی، بار دیگر دست به دامن "اسلامگرایی" در بهار عربی شد، در مقالاتی، "جنگ تمدن"هایش را باز بینی نموده است. ولی عجالتا این "تمدن" مورد علاقه آقای طاهری پورو پراگی ها، با تمامیت ارضی ما هم، مشکل دارد. به مصداق مثنوی، چرا این ها "تمدن" را می بینند و "طرح خاورمیانه بـزرگ"ش را نمی بینند؟!
ولی از آن جایی که خوشبینی و انصاف سیاسی حکم می کند که، یک قطره باقی مانده ته لیوان را هم نا دیده نه انگاریم، این که آقای طاهری پور، در ملاءعام، مخالفت خود را با حمله نظامی خارجی، به کشورمان اعلام می دارد، به قول معروف، همین هم از اوغنیمت می شماریم.
به نظر من، تحولی در نگرش فرخ نگهدار، نسبت به سالهای اخیرش، پدید آمده که خیلی ها را نگران و کلافه کرده است. می دانید آن چیست:
نگهدار سرانجام به این باور رسیده است که در جهان نیروهایی وجود دارند که خیال زانو زدن در مقابل زورگویی های آمریکا را ندارند. او سقوط خیلی زود بشار اسد را در همان آغاز درگیری های سوریه، پیشبینی کرده بود، و اینک می بیند که اوضاع آن گونه که می پنداشت نیست. در حمله از راست به نگهدار، در این رابطه است که ترس و وحشتی از این که مبادا او درست دیده باشد، خود را به صورت نعره های گوش خراش عرضه می دارد.
حق ولی با نگهدار است. هرچند او با تاخیر به این ارزیابی رسید.

خسرو صدری