تاثیر جهانی سازی بر روابط بین الملل


اردشیر زارعی قنواتی


• تاثیر دوگانه مبتنی بر همکاری – رقابت در فضای بین المللی با توجه به نقش اخلالگرانه ی جهانی سازی در این چارچوب یک روند دوسویه انطباق منافع – تضاد منافع را سبب گردید که شرایط تحمیلی قدرت های هژمونیک نئولیبرال را در تقابل با نظم مطلوب مدنظر جامعه جهانی قرار داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ آبان ۱٣۹۱ -  ٣۱ اکتبر ۲۰۱۲


تاریخ تحولات اجتماعی یک سیر تاریخی است که روندهای متفاوتی را هم زمان و به طور موازی در مسیر حرکتی خود نمایندگی کرده و عینیت می بخشد. در این چارچوب کلی همیشه تحولات در جریان طبیعی و بر اساس "پروسه" شکل نمی گیرد و واقعیت عنصر "تضاد" در سمت دهی و شکل بخشی "پروژه" یی برای کسب منافع طبقات اجتماعی یک نبرد پایان ناپذیر را موجب می شود که بعضا خلاف پیش بینی های از قبل تعیین شده، فارغ از نتیجه نهایی، است. کنش نیروهای متفاوت و متعارض در خصوص روندهای تحولات اجتماعی در حوزه خصوص و عمومی در شکل دهی به نتیجه نهایی نقش تعیین کننده داشته و می تواند هویت و جایگاه کنشگران را در حوزه میدانی و نبرد نهایی دچار تغیییرات شکلی و کیفی کند. تاثیر میدان بازی و توازن قدرت در بین نیروهای عمل کننده همان "نقطه تصادم" خواهد بود که هویت، جایگاه و منافع طبقات متفاوت اجتماعی و به تبع آن جریانات سیاسی – اقتصادی را در یک چیدمان جدید مشخص می کند. از آنجا که حاصل این مبارزه در دو راستای متفاوت درونی و بیرونی با تاثیرات متقابل آن بر یکدیگر شکل می گیرد "نظم اجتماعی ملی" و "نظام بین المللی" در طی یک کنشگری متقابل مفهوم جدید و نتیجه مبارزه را مشخص خواهد کرد. در جهان کنونی که نقش آگاهی نسبت به منافع و مطالبات فردی – اجتماعی بیش از گذشته می باشد هرگونه جریان سازی در صورتی که با منافع اکثریت طبقات ملی و محیط های مختلف ژئوپلتیک برخورد "سلبی" و نقض منافع را به همراه داشته باشد با عکس العمل بازدارنده و حداقل اخلالگرانه روبه رو خواهد شد. در طی دو دهه گذشته پروژه "جهانی سازی اقتصاد" که توسط سیستم نئولیبرال با تبدیل معاهده محدود موسوم به "گات" به تشکیلات تجاری - اقتصادی عریض و طویل "سازمان تجارت جهانی" انجام شد، تمامی امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی امنیتی در حوزه ملی و بین المللی را دستخوش تغییرات اساسی کرد. این تغییرات بروز عکس العمل هایی از سوی نیروهای زیانبرنده را موجب گردید که در شکل مفهومی و سازمانی آن فروم "جهانی شدن اجتماعی" تبلور عینی آن بود. به نوعی یک تقسیم بندی هویتی و طبقاتی در این عرصه جدید ایجاد شد که در ساده ترین شکل آن "نهاد قدرت" را در تقابل با "نهاد مدنی" قرار می داد.
جهانی سازی به شیوه نئولیبرال فعلی در طول اجرای پروژه از همان ابتدا موجب چالش در حوزه اجتماعی و روابط بین المللی گردید. نشست های نهادهای مدنی و جریانات سیاسی – اجتماعی منتقد این روند در "پورتوالگره" برزیل که مفهوم بدیل جهانی شدن اقتصاد را دنبال می کردند، موجب ایجاد یک دوقطبی تئوریک و پراتیک در تقابل با این جریان گردید که تحولات بعدی نشان داد چنین روندی مبتنی بر خواست و منافع اکثریت ملت ها و طبقات اجتماعی نبوده و پروژه جریان سازی جدید نظم نئولیبرال شکاف و گسست در بعد ملی و بین المللی را خلاف ادعای بنیانگذاران جهانی سازی تشدید می کند. جهانی سازی یک روند تحمیلی از "راس" به "قاعده" هرم زیست اجتماعی بود که در حوزه درونی طبقات برخوردار و کورپریشن های اقتصادی را تحت یک فورماسیون سودمندگرایانه و نئولیبرال در تقابل با منافع لایه های زیرین اجتماعی از جمله طبقه کارگر و طبقه متوسط قرار می داد. هم چنین در حوزه بیرونی این پروژه جهانی سازی، نظام بین الملل را بر اساس قدرت هژمونیک تقسیم بندی کرده و ساختارهای ملی ضعیف تر را به دنباله روی از "متروپل" های سیاسی – اقتصادی مجبور می کرد. اشکال اساسی نه در مفهوم جهانی شدن که بیشتر در تعریف و تحمیل جهانی سازی از نوع نئولیبرال نهفته است و دقیقا بدیل "انترناسیونالیسم پرولتری" بود که جهان را بر اساس همکاری های برادرانه و کمک های محیط برتر به محیط فروتر خارج از قاعده های استعماری و استثماری طلب می کرد. هر چند که هر دوی این دو گزینه نوعی پروژه "راس هرمی" بوده اند اما در مفهوم انترناسیونالیستی پروژه در خدمت سرعت بخشیدن و هموار کردن راه پروسه تاریخی به خدمت گرفته می شد و در مفهوم جهانی سازی پروژه در خدمت اخلال و کند کردن پروسه تاریخی به کار گرفته شده است. جدا از اینکه با پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی و اصولا ورود قدرت های نوظهور اقتصادی از جمله چین، هند، برزیل، آرژانتین و آفریقای جنوبی به راس قدرت اقتصاد جهانی اساس پیش بینی ها و اهداف نظام نئولیبرال در خصوص جهانی سازی تا حدود زیادی دستخوش تغییر و حتی سیکل معکوس گردید ولی تاثیر مخرب آن همچنان بر فورماسیون های طبقاتی درون جوامع ملی و نظام بین المللی غیرقابل انکار بوده است. آنچه هم اکنون در طی بحران اقتصاد جهانی در اتحادیه اروپایی و حوزه یورو می گذرد و خیابان های مادرید، آتن، رم و لیسبون را به خیابان های برلین، پاریس، واشینگتن و تل آویو در مهلکه های اعتراضی نسبت به سیاست های "ریاضت اقتصادی" پیوند می زند تنها بخش کوچکی از موقعیت "رانشی" ملت ها در مقابل جهانی سازی نئولیبرال بوده است. شکاف بین کشورهای لیبرال غربی حتی در محور شمال – جنوب اروپایی به خلاف ادوار پیشین یک همبستگی و همسویی دیالکتیکی با چارچوب بزرگتر شمال – جنوب جهانی پیدا می کند که تضادهای ژئوپلتیک را به بطن و خاستگاه اصلی سیستم سرمایه داری منتقل کرده است. همپوشانی منافع طبقات زیرین اجتماعی در کشورهای صنعتی اروپایی با کشورهای در حال توسعه در گستره ی جهانی یکی از تبعات پیش بینی نشده در پروژه جهانی سازی بود که هم اینک اکثریت طبقات اجتماعی در حوزه ملی و بین المللی را در یک گستره ی جهانی دور هم گرد آورده است. همین انطباق منافع طبقات زیرین در پهنه جهانی و شکاف های درونی و بیرونی در محیط های ژئوپلتیک از غرب تا شرق "پاشنه آشیل" روند جهانی سازی در جهان کنونی و تاریخ معاصر می باشد که زنگ خطر شکست این پروژه را به صدا در آورده است.
به همین دلیل جهانی سازی کنونی در حوزه روابط بین المللی تقسیم بندی های کلیشه یی گذشته را تا حدود زیادی نقض کرده و یک دوقطبی جهانی با مرزبندی های شفاف را موجب شده است. تاثیر دوگانه مبتنی بر همکاری – رقابت در فضای بین المللی با توجه به نقش اخلالگرانه ی جهانی سازی در این چارچوب یک روند دوسویه انطباق منافع – تضاد منافع را سبب گردید که شرایط تحمیلی قدرت های هژمونیک نئولیبرال را در تقابل با نظم مطلوب مدنظر جامعه جهانی قرار داد. بروز جنگ های سریالی در یوگسلاوی سابق، افغانستان، عراق و لیبی در کنار تبدیل شرایط انقلابی – دمکراتیک به جنگ داخلی کنونی در سوریه و شورش های جهان عرب، به نوعی متاثر از چنین فضای تنش آلود و خلاف قاعده های پروسه طبیعی تاریخ بوده است. از طرف دیگر تشدید و تعمیق بحران های اقتصادی که ارتباط مستقیم و غیرقابل انکاری با سیاست های نئولیبرال جهانی سازی دارد به واسطه اخلال اجتماعی در نظم ملی به قرن ها مدارا و تسامع ملت ها در جابجایی انسانی در قالب مهاجرت لطمه زده و نوعی نژادپرستی و مهاجرستیزی کور در بین لایه های اجتماعی بروز و موجب ظهور جریانات راست افراطی گردیده است. این وضعیت خلاف همگرایی فرهنگی و همسویی انسانی، عکس العمل متقابل در بین دیگر ملت ها را فراهم کرده است که به تبع آن جهان امروزه با موضوعاتی چون "جنگ تمدن ها"، "جنگ های صلیبی"، "جنگ های فرقه یی" و تنش های قومی روبه رو است. ذات وجود منافع سیستم سرمایه داری و تشدید روند امپریالیستی در ساختار جهانی سازی کنونی فراتر از هر مولفه دیگری موقعیت های سلبی و رانشی را موجب می شود که نظام بین المللی را فاقد توان ایجاد فورماسیون های عادلانه و منصفانه جهت حل و فصل مطلوب و برون رفت از بحران های موجود کرده است.
 
منبع: مجله ی مهرگان