اوکراین سرزمینی با دو ملت زیر یک پرچم


اردشیر زارعی قنواتی


• در صورتی که ریزش آرای حزب مناطق به نفع کمونیست ها رقم بخورد در معادله موجود به لحاظ نیاز حزب مناطق به ائتلاف با حزب کمونیست یک تغییر به نفع منافع ملی در گستره سرزمینی اوکراین و محدود کردن نظم اولیگارشی حاکم پدید می آید که برای تقویت وحدت ملی این کشور تاثیر مثبتی بر جای خواهد گذاشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۷ آبان ۱٣۹۱ -  ۲٨ اکتبر ۲۰۱۲


انتخابات پارلمانی اوکراین در روز یکشنبه ۲٨ اکتبر از مدت ها قبل به جهت بازداشت "یولیا تیموشنکو" نخست وزیر سابق این کشور به جرم فساد مالی و فشار اتحادیه اروپایی بر دولت به رهبری " ویکتور یانکویچ" رئیس جمهوری کشور، تحت تاثیر حاشیه هایی قرار داشت که وضعیت عینی جامعه دوقطبی اوکراین را از نگاه ناظران و تحلیلگران پنهان نگه می داشت. همیشه در یک جامعه دوقطبی با مرزبندی های مشخص فعل و انفعالات سیاسی – اجتماعی در چارچوب موقعیت "آلترناتیوی" فضای بسیار محدودی برای تاثیرگذاری بر روند عمومی خواهند داشت که اوکراین نیز از این قاعده مستثنی نخواهد بود. اینکه فساد موجود در سیستم بروکراسی این کشور و به تبع آن دولت یانکویچ، یک واقعیت غیرقابل اغماض است به هیچ عنوان ناقض روندهای دوقطبی موجود نبوده و موقعیت برتر همواره وضعیت حاشیه را به عقب می راند. البته این موضوع را هم می بایست در نظر داشت که فساد بروکراسی در این کشور اتفاقا بیش از هر زمانی در مدت صدارت تیموشنکو رقم خورد و وی به عنوان یکی از همین "اولیگارک" های سیاسی – اقتصادی به خصوص در زمینه معاملات گازی با روسیه ثروت هنگفتی اندوخت. نگاه به اوکراین به عنوان یک کشور متحد و یکپارچه در تحلیل سیاسی حول تحولات این کشور از اساس اشتباه و گمراه کننده است چرا که جامعه دوقطبی موجود در طول دو دهه ی گذشته اثبات می کند که اوکراین در واقع برآیند مرزبندی شرق و غرب در قاره اروپا بوده و "کیف" در واقع نقطه اتصال دو واحد کاملا مجزای سرزمینی در یک محیط ژئوپلتیک شکننده است. به همین دلیل هر نگاهی که معطوف به روندهای معمول در یک کشور واحد با پارامترهای متعارف در خصوص یک انتخابات ملی باشد در شرایط کنونی اوکراین تا حدود زیادی فاقد اعتبار لازم و نتیجه واحد خواهد بود. بعد از فروپاشی شوروی سابق و استقلال جمهوری های تازه تاسیس چون اوکراین یک عدم هارمونی ملی در این حوزه های ژئوپلتیک ایجاد شد که به لحاظ ساخت دولت – ملت در یک جامعه دمکراتیک حامل تضاد و گسست در عرصه واحد ملی بوده است. در بین جمهوری های تازه استقلال یافته، اوکراین اوج این شکنندگی و گسست ملی را نمایندگی می کند چرا که شرق این کشور با غرب آن در تمامی زمینه ها و ابعاد در یک چارچوب نامتجانس و حتی تنازع آمیز قرار دارند. شرق اوکراین منطقه صنعتی و خاستگاه اصلی طبقه کارگر این کشور است، اکثر مردم شرق اوکراین تبار اسلاو داشته و به صورت نژادی و زبانی در همگرایی با روسیه قرار دارند، مذهب مسیحی ارتدوکس در شرق اوکراین مردم آن را در پیوند مذهبی با همسایه روس قرار می دهد و مهم تر اینکه حدود ٣۰ تا ۴۰ درصد مردم شرقی این کشور تابعیت دوگانه روسی – اوکراینی داشته و هنوز اوکراین را در موقعیت سرزمین مادری تعریف می کنند. در غرب اوکراین این معادله دقیقا به عکس خواهد بود چرا که غرب اوکراین فاقد قدرت صنعتی و عموما یک منطقه کشاورزی با گرایش خرده بورژوازی دهقانی است، مذهب مسیحی کاتولیک در بین مردمان غربی اوکراین آنان را بیش از اینکه به ملت شرقی پیوند بزند موجب نگاه به سوی غرب می شود، غیر اسلاو بودن غرب کشور و ظهور ملی گرایی اوکراینی مورد دیگری از تقابل دو ملت در یک واحد سیاسی ملی می باشد و مهم تر از همه اینکه عوامل گسست وارگی غرب با شرق اوکراین در طی رقابت های سیاسی در طی دو دهه ی گذشته موجب پدید آمدن یک سندروم ضدروسی در این منطقه شده است.
این وضعیت پیچیده یک نوع توازن نسبی در طی تحولات سیاسی – اجتماعی اوکراین را موجب شده است که تنازع در ریشه های ملی هر کدام از اجزای شرقی – غربی آن، تا زمانی که این کشور به عنوان یک واحد ملی به حیات خود ادامه می دهد، اجازه اتحاد ملی و یکدست شدن قدرت سیاسی را به هیچ کدام از دو طیف موجود نخواهد داد. پیروزی یا شکست هر کدام از دو جناح رقیب در طی انتخابات و تشکیل یک دولت جناحی هرگز در اوکراین نمی تواند به مفهوم یک پیروزی ملی و احیای محیط ملی برای نظم دادن به یک سیاست سرزمینی واحد تلقی شود. در بین احزاب موجود در اوکراین تنها نیرویی که تا حدودی سبد آرای آن در دو سوی مرزهای شرقی و غربی این کشور می تواند کسب رای کند هم اکنون حزب کمونیست و تا حدود بسیار کمتری حزب سوسیالسیت خواهند بود که پلاتفرم حیات سیاسی و برنامه های خود را فارغ از چارچوب های گسست وارگی موجود در شرق و غرب کشور تعریف کرده و از نژاد، مذهب و اولیگارشی سیاسی – اقتصادی حاکم بهره نمی برند. اما تجربه دو دهه گذشته نشان داده است که همین جناح چپ اوکراین در حالی که خارج از منازعات قومی – مذهبی موجود طی طریق می کند به جهت سیاست های ملی، منطقه یی و بین المللی خود در انتخاب نهایی برای شرکت در ائتلاف گریز ناپذیر برای شکل دادن به یک دولت، همواره "حزب مناطق" را بر احزاب مورد حمایت غرب ترجیح می دهند. از آنجا که نظرسنجی های اخیر افزایش قابل ملاحظه آرای حزب کمونیست را پیش بینی می کنند و گسست شرقی – غربی نیز هم چنان به موجودیت خود ادامه می دهد تا حدود زیادی شانس استمرار قدرت در جناح دولت حاکم به رهبری یانکویچ را تقویت می کند. اما در صورتی که ریزش آرای حزب مناطق به نفع کمونیست ها رقم بخورد در معادله موجود به لحاظ نیاز حزب مناطق به ائتلاف با حزب کمونیست یک تغییر به نفع منافع ملی در گستره سرزمینی اوکراین و محدود کردن نظم اولیگارشی حاکم پدید می آید که برای تقویت وحدت ملی این کشور تاثیر مثبتی بر جای خواهد گذاشت.