متهمی که تاریخ را وارونه جلوه می دهد!
در پاسخ به ابوالحسن بنی صدر


حسن رحمان پناه


• روزنامه "آینه" گفتگویی را با "ابوالحسن بنی صدر" به چاپ رسانده است. ایشان در مباحث پیرامون رویدادهای سیاسی کردستان ایران و به نتیجه نرسیدن گفتگوهای "هیئت نمایندگی خلق کرد" با جمهوری اسلامی و آغاز جنگ، حقایق را وارونه جلوه می دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۰ تير ۱٣۹۱ -  ۱۰ ژوئيه ۲۰۱۲


روزنامه "آینه" در شماره ٣٣۲ روز سه شنبه ۲۶ ماه ژوئن ۲۰۱۲ خود گفتگویی را با "ابوالحسن بنی صدر" نخستین رئیس جمهور رژیم اسلامی ایران که از جانب "مادح احمدی" روزنامه نگار انجام گرفته، به چاپ رسانده است. نامبرده مجموعه ای از مسائل مختلف مربوط به دوران ریاست جمهوری خود و رویدادهای آن زمان ایران، جایگاه و نقش خمینی، مواضع حزب دمکرات کردستان ایران در قبال مهمترین رویدادهای سیاسی کردستان ایران، مذاکره با رژیم، طرح خودمختاری و خودگردانی و چندین مسئله دیگر را مورد بحث و اظهار نظر قرار داده است. ایشان در مباحث پیرامون رویدادهای سیاسی کردستان ایران و به نتیجه نرسیدن گفتگوهای "هیئت نمایندگی خلق کرد" با جمهوری اسلامی و آغاز جنگ، حقایق را وارونه جلوه می دهد، مشتی دروغ و افترا به کومه له و جنبش آزادیخواهانه مردم کردستان ایران نسبت داده و از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی می کند و فرمان "جهاد" خمینی علیه مردم کردستان و سیاست های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی را توجیه می کند. "بنی صدر" در این گفتگو مسئولیت برپایی جنگ کردستان را به کومه له نسبت می دهد. سخنان و اتهامات بنی صدر نیاز به پاسخی کوتاه دارد.
لازم است در آغاز این جوابیه یادآور شوم که پس از نخستین روز پیروزی قیام مردم ایران در ۲۲ بهمن ماه ۱٣۵۷ خورشیدی (١٩٧٩ میلادی) هیولایی سرکار آمد که در ٣۴ سال گذشته توده های مردم این کشور را به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب و منکوب کرده است که بنی صدر یکی از مهره های اصلی به قدرت رسیدن آن بود. تمام کسانی که به شیوه ای و در دوره ای به طولانی تر شدن حیات این هیولای هار کمک کرده اند، در جنایات جمهوری اسلامی علیه مردم ایران سهیم اند و باید روزی جوابگوی جنایات ارتکابی خود و همچنین اتهامات مردم ایران علیه خویش باشند. بی شک بنی صدر یکی از این افراد است.
روزنامه "آینه" پس از طرح چند سوال در ارتباط با وضعیت سیاسی کردستان عراق به دوران ریاست جمهوری بنی صدر می پردازد و از وی می پرسد:
پیشنهاد آن زمان شما برای حل مسئله کرد در ایران چه بود؟
"بنی صدر" در جواب می گوید: "در آن زمان هیئتی از جانب حزب دمکرات نزد من آمد و از من خواست که در خصوص طرح خودمختاری به توافق برسیم. آن زمان "داریوش فروهر" مسئول پرونده کردستان بود و مامور شده بود تا این معضل را حل کند. من از او درخواست کردم که در مشورت با کردها طرحی را آماده نماید. فروهر طرحی را آماده و اسم آن را "خودگردانی" گذاشت. من آن طرح را به شورای انقلاب بردم و در آنجا نیز تصویب شد. سه بار از رسانه ها آن را اعلام کردیم و گفتیم که این طرح تصویب شده است. متاسفانه جنگ در سنندج شروع شد و آن طرح به نتیجه نرسید. بعدها نیز که "شورای ملی مقاومت" را در خارج کشور تشکیل دادیم، طرح خودمختاری برای کردهای ایران در آن شورا هم تصویب شد. من نیز آن طرح را تصویب کردم. همچنین شخص دکتر "قاسملو" نیز آن را امضاء نمود."
فعلا از محتوای "خودگردانی" و "خودمختاری" بنی صدر که بی شک نه تنها راهی برای حل مسئله کرد در ایران نبود، بلکه طرحی در راستای تداوم ستمکشی ملی بود و مردم کردستان هرگز آن را نه از جانب بنی صدر و نه از جانب هیچیک از طرف های دیگر به مثابه پاسخی به مطالبات حق طلبانه خود به رسمیت نشناختند، بگذریم. آنچه مسلم است این واقعیت می باشد که بنی صدر آگاهانه بخشی از تاریخی را که خود در ساختن آن نقش داشته، فراموش می کند، با این هدف که خود را از زیر بار اتهاماتش تبرئه سازد.
وانگهی، تاریخی که بنی صدر از آن یاد می کند مربوط به یک سال بعد از تحمیل جنگ و توطئه های جمهوری اسلامی علیه مردم کردستان است.
در پاسخ به تحریفات و وارونه‌ نگری های "بنی صدر" هرچند که شاید لازم به یادآوری نباشد، اما اشاره به یک مقطع تاریخی معین از اهمیت شایانی برخوردار است. هنوز چهل روز از سرنگونی رژیم شاهنشاهی و قیام بهمن سال ١٣٥٧ مردم ایران نگذشته بود که جمهوری اسلامی اولین جنگ خود را با توطئه آخوندی به نام "صفدری" علیه مردم مبارز شهر سنندج آغاز کرد. در این جنگ تحمیلی دهها تن از مبارزین و انقلابیون کردستان و مردم مقاوم شهر سنندج در خون خود غلتیدند. مبارزین کومه له و بخشی از نیروهای چپ از نقاط مختلف کردستان و حتی ایران با احساس مسئولیت به کمک مردم مقاوم سنندج شتافتند و در مقاومتی متحدانه و مملو از فداکاری، جمهوری تازه به قدرت رسیده اسلامی را به عقب نشینی وا داشتند. لازم به ذکر است که حزب دمکرات کردستان ایران در این مقاومت مردم کردستان و شهر سنندج شرکت ننمود. پس از این شکست، در ١٢ فروردین ماه ١٣٥٨ رفراندم مزورانه جمهوری اسلامی با تنها دو گزینه "آری" یا "نه" برگزار گردید که در آن پایه های استبداد اسلامی بنیاد نهاده شد که البته "بنی صدر" یکی از معماران آن بود. مردم کردستان به درستی در این کلاهبرداری اسلامی که نام رفراندم بر آن نهاده بودند، شرکت نکردند و دومین شکست را به جمهوری اسلامی تحمیل نمودند. با این همه پرسی که در واقع پیمان اتحاد جریان اسلامی و لیبرال علیه نیروهای چپ، سکولار و مترقی جامعه بود، جمهوری اسلامی دست بالا پیدا کرد. این رژیم که در نتیجه شکست قیام کم نظیر مردم ایران به قدرت رسیده بود، به توطئه و سرکوب علیه انقلاب در سراسر ایران اقدام نمود. لازم بود که مراکز مبارزه و مقاومت یکی پس از دیگری سرکوب می شد تا کردستان به عنوان آخرین سنگر قیام مردم ایران تنها بماند و شعله های انقلاب در آن خاموش گردد. یورش نظامی به مردم ستمدیده ترکمن صحرا و به خاک و خون کشیدن آنان، حمله به کارگران بندر انزلی، یورش به مردم عرب خوزستان و سرکوب آنان، حمله به دانشگاه ها و تعطیل کردن آنها، شکستن قلم های آزاده، زندان، شکنجه و اعدام دانشجویان و استادان چپ و آزادیخواه، تعطیلی روزنامه ها و مجلات و زدن قفل سکوت بر لبان جامعه، تحمیل حجاب اجباری به زنان و پاشیدن اسید بر سر و صورت آنان، سرکوب تشکل های مستقل کارگران، جوانان، روشنفکران، زنان، معلمان و برخوردهای غیر انسانی و فاشیستی دیگر، تنها بخشی از کارنامه جمهوری اسلامی در نخستین ماههای به قدرت رسیدنش بود. بنی صدر و جریان ملی ـ مذهبی شریک تمامی این جنایات و عصای دست خمینی و آخوندها علیه مردم ایران بودند.
جمهوری اسلامی به سرکوب انقلاب در سطح سراسری نیاز داشت تا در فرصت مناسب امکان سرکوب انقلاب مردم کردستان را به دست آورد. پس از این همه سرکوب و جنایت بود که خمینی در ۲٨ مردادماه سال ۱٣۵٨ فرمان "جهاد" علیه مردم کردستان را صادر نمود و لشکر جهل و خرافه را علیه مردم کردستان بسیج و گسیل داشت که صدها جنایت علیه آنان مرتکب شدند. اما پس از سه ماه مقاومت توده ای و نبرد مسلحانه نیروی پیشمرگ، جمهوری اسلامی در کردستان شکست خورد و رهبر نظام، اولین "جام زهر" را از دست مردم کردستان سرکشید.
آینه در ادامه سوالات خود از بنی صدر می پرسد:
اما بعدها هیچکدام از طرح هایی که اشاره کردید به اجرا درنیامد، به نظر شما چه فرد و جریانی مسئول به اجرا درنیامدن این طرح ها بودند؟
بنی صدر در پاسخ می گوید، به نظر من مقصر "کومه له" بود.
آینه می پرسد، چرا؟
بنی صدر در جواب می گوید، "چون در آن زمان کومه له جنگ و آشوب برپا و علیه اقدامات حزب دمکرات سنگ اندازی می کرد و شعار "مرگ بر سازشکار" علیه حزب دمکرات سر می داد. حتی در آن زمان حزب دمکرات در اطلاعیه ای اعلام نمود که کومه له جنگ سنندج را به راه انداخته است. جنگ که در سنندج آغاز شد، مسئله خودمختاری نیز با مشکل روبرو گردید و به نتیجه نرسید. بعدها نیز عراق به ایران یورش آورد و شرایط بدتر شد. البته نمی توان انکار کرد که در داخل رژیم نیز کسانی وجود داشتند که به هیچ شیوه ای حاضر به حل مسالمت آمیز مسئله کردستان نبودند. آنان هرگونه درگیری مسلحانه را در هر گوشه ای از ایران به سود خود می دیدند."
قبل از جواب دادن به این بخش از سخنان بنی صدر، لازم به یادآوری است که پس از شکست جمهوری اسلامی در جنگ سه ماهه و بازگشت نیروی پیشمرگ به شهرها، تظاهرات توده ای در نقاط مختلف کردستان به منظور ایجاد همکاری احزاب و سازمان های سیاسی کردستان جهت متحدانه ظاهر شدن در مذاکره با جمهوری اسلامی به راه افتاد. در آن زمان "هیئت نمایندگی خلق کرد" مرکب از "ماموستا سیدعزالدین حسینی" رئیس هیئت، حزب دمکرات کردستان ایران به عنوان سخنگو و اعضای آن کومه له و سازمان چریک های فدایی خلق ایران بود که برای مذاکره با جمهوری اسلامی تشکیل گردید. این نهاد مسئول مذاکره مستقیم با رژیم جمهور اسلامی شد. از سوی جمهوری اسلامی نیز هیئتی برای گفتگو تعیین گردید. "داریوش فروهر" که بعدها از سوی جمهوری اسلامی به همراه همسرش "پروانه فروهر" به شیوه ای فجیع و غیرانسانی کشته شد، مسئول این هیئت بود. بر اساس اسناد و منابع موجود و به گواهی کلیه کسانی که هم اکنون در کومه له، حزب دمکرات و دفتر سابق ماموستا شیخ عزالدین و سازمان فدائیان خلق ایران در قید حیات هستند، تنها یک بار نشست میان هیئت نمایندگی خلق کرد و هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی در شهر مهاباد برگزار گردید، که آن هم به منظور آشنایی و معرفی دو هیئت صورت گرفت. در آن زمان بنی صدر هیچ مسئولیت بالایی در جمهوری اسلامی برعهده نداشت. نامبرده در تابستان سال ١٣٥٨ به عنوان معاون وزیر اقتصاد منصوب و در آبانماه همان سال پست وزارت به وی سپرده شد. بنی صدر در ٥ بهمن ماه سال ١٣٥٨ رئیس جمهور شد. این که بنی صدر "فروهر" را با طرح "خودگردانی" برای گفتگو با حزب دمکرات کردستان ایران فرستاده باشد از واقعیت به دور است. زیرا که "داریوش فروهر" مستقیما از طرف خمینی به عنوان مامور به اصطلاح مذاکره با "هیئت نمایندگی خلق کرد" تعیین شده بود. تاریخی که بنی صدر به آن اشاره می کند، در واقع تاریخ به هم زدن هیئت نمایندگی خلق کرد از سوی حزب دمکرات کردستان ایران است. رفتن هیئت حزب دمکرات به تهران هیچگونه ارتباطی با هیئت نمایندگی خلق کرد نداشت، بلکه رفتار تک روانه و یکجانبه این حزب برای گفتگو با جمهوری اسلامی بود. هدف خمینی و دار و دسته اش نیز ایجاد تفرقه و چنددستگی در صفوف متحدانه مردم کردستان بود که حزب دمکرات عملا به دام آن توطئه افتاد. اینکه بنی صدر طرح "خودگردانی را به شورای انقلاب برده و در آنجا به تصویب رسیده و سه بار نیز آن را در رسانه های عمومی ابلاغ نموده اند"، دروغ آشکار آقای بنی صدر و کاملا از واقعیت به دور است. ضمنا بنی صدر با طرح این ادعا که به دلیل شروع جنگ در سنندج طرح مورد بحث به نتیجه نرسید، می خواهد چنین وانمود سازد گویا این کومه له بود که جنگ سنندج را برپا نمود. این ادعای بنی صدر نیز از واقعیت به دور است، زیرا واقعیت عبارت از آن است که پس از اشغال کامیاران و جاده کامیاران ـ سنندج، این سپاه پاسداران، ارتش و بسیج بودند که در بهار ١٣٥٨ به دستور مستقیم بنی صدر به شهر سنندج و دیگر شهرهای کردستان یورش آوردند و در سنندج با مقاومت ۲۴ روزه مردم قهرمان این شهر مواجه گردیدند که البته این مقاومت به عنوان برگ زرینی در تاریخ پر افتخار جنبش انقلابی کردستان به ثبت رسیده است. اکنون مردم ایران و جوانان و میانسالان آن دوران، چهره بنی صدر را در خاطر دارند که به عنوان رئیس جمهوری از تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی ظاهر شد و اعلام نمود "به ارتش و سپاه پاسداران و بسیج دستور می دهم تا سرکوب غائله کردستان بند پوتین هایشان را باز نکنند." آیا آقای بنی صدر این فرمان خود را از یاد برده است؟ آیا تمام این اسناد کافی نیستند برای اینکه نشان داده شود که جمهوری اسلامی، رهبر و رئیس جمهور آن فرمان جنگ و کشتار علیه مردم کردستان را صادر کردند؟ آیا آقای بنی صدر فراموش کرده است که به فرمان وی در جنگ ۲۴ روزه شهر سنندج، ۱۴ هزار گلوله توپ و خمپاره بر سر مردم مقاوم این شهر فرو ریخته شد و دهها زن و مرد قهرمان و کودک و پیر و جوان این شهر در خاک و خون غلتیدند و صدها نفر نیز خانه خراب و آواره شدند؟ اگر بنی صدر این تاریخ را فراموش کرده است، مردم کردستان هرگز چنین تاریخی را فراموش نخواهند کرد و او را قاتل خود می دانند.
در ادامه بنی صدر به دروغ و افترا علیه کومه له توسل جسته و جنگ جمهوری اسلامی علیه مردم کردستان را توجیه می کند. همانگونه که اشاره شد، جنگ با یورش جمهوری اسلامی به کامیاران، پاوه و نوسود آغاز شد و بعدها به سنندج، مریوان، سقز، بانه و جاهای دیگر نیز یورش بردند. آنچه که بنی صدر از آن به عنوان شعار "مرگ بر سازشکار" یاد می کند، در واقع عبارت بود از تلاش مسئولانه کومه له برای جلوگیری از افتادن حزب دمکرات به دام سیاست تفرقه افکنانه بنی صدر و سران دیگر جمهوری اسلامی و حفاظت از دستاوردهای مبارزه پیگیرانه مردم کردستان که پس از انقلاب علیه رژیم شاهنشاهی به دست آمده بود. در آن زمان جمهوری اسلامی نه تنها "خودگردانی" را برای مردم کردستان، بلکه برای حزب دمکرات کردستان نیز روا ندید و به سیاست فریب، تفرقه و توطئه مشغول بود. "خودگردانی" مورد نظر بنی صدر و جمهوری اسلامی در واقع سندی برای رسمیت دادن به بی حقوقی مردم کردستان بود. سیاست غلط و غیرمسئولانه حزب دمکرات، نه تنها "هیئت نمایندگی خلق کرد" را درهم پاشید، بلکه پس از مدت کوتاهی حزب دمکرات را نیز دچار انشعاب و جدایی نمود و پیروان کنگره ۴ که هواداران حزب توده بودند، از این حزب جدا شدند. بدین ترتیب نه تنها جمهوری اسلامی به حزب دمکرات "خودگردانی" اعطا نکرد و طرح بنی صدر نیز بی نتیجه ماند، بلکه خوش باوری و توهم حزب دمکرات سبب شد که ضربه سنگینی بر پیکر این حزب نیز وارد آید. علاوه بر این به اعتراف خود بنی صدر، که در آخرین سوال به آن جواب می دهد "کسانی در درون دستگاه هیئت حاکمه رژیم بودند که نمی خواستند به هیچ شیوه ای مسئله کرد حل شود." اما آقای بنی صدر به این واقعیت اعتراف نمی کند که این افراد، خمینی و شورای انقلاب و جناب بنی صدر رئیس جمهوری وقت بودند که نگذاشتند و نخواستند مسئله کردستان به شیوه ای مسالمت جویانه و از طریق دیالوگ و گفتگو حل شود.
در سوالی دیگر آینه می پرسد: نظر شما درباره شخصیت دکتر قاسملو چیست؟
بنی صدر در پاسخ می گوید، بعد از جنگ کردستان حزب دمکرات و کومه له نزد من آمدند و از من درخواست نمودند که اگر امنیت آنها تضمین گردد آماده اند تا سلاح خود را زمین بگذارند. من نیز نامه ای به خمینی نوشتم و به او گفتم که حزب دمکرات و کومه له چنین درخواستی مطرح کرده و اگر امنیت شان تضمین گردد به سویی حرکت می کنیم که مسئله کردستان به شیوه مسالمت آمیز حل گردد. اما خمینی آماده نبود که امنیت و آسایش آنان را تضمین نماید. من نیز با دکتر قاسملو تماس گرفتم و به او گفتم اگر اسلحه خود را بر زمین بگذارید کردستان را به گشتارگاه تبدیل خواهند کرد.
بدون شک خواننده در این چند سطر آشکارا به دروغگویی و تناقض در سخنان بنی صدر واقف خواهد شد. ابتدا لازم است تاکید کنم که کومه له هیچگاه و در هیچ زمانی نه با "بنی صدر" و نه با هیچکدام از مقامات جمهوری اسلامی راجع به موضوع خلع سلاح تماس نگرفته و این ادعا دروغ بیشرمانه بنی صدر است. اگر حزب دمکرات چنین درخواستی با بنی صدر یا هرکدام از مسئولین دیگر جمهوری اسلامی مطرح نموده، لازم است خودش پاسخگو باشد. علاوه بر این در این چند سطر بنی صدر به یک واقعیت انکارناپذیر اعتراف می کند که "اگر مردم کردستان و احزاب و جریانات سیاسی سلاح را زمین گذاشته و تسلیم جمهوری اسلامی می شدند، کردستان به قصابخانه تبدیل می شد." بی شک بنی صدر فراموش نکرده که پس از فرمان "جهاد" خمینی علیه مردم کردستان و همچنین فرمان بنی صدر مبنی بر "باز نکردن بند پوتین های ارتش و سپاه پاسداران تا سرکوب غائله کردستان"، این منطقه به کشتارگاه تبدیل شد. دهها و صدها مبارز در مناطق مختلف کردستان اعدام یا در مقاومت پیشمرگانه در برابر مزدوران رژیم اسلامی جان باختند و یا در روستاهایی نظیر قارنه و قلاتان و دهها نقطه دیگر، پیر و جوان و کودک و زن و مرد قتل عام شدند. اگر کردستان سلاح بر زمین نگذاشت و قهرمانانه مقاومت کرد، سخنان بنی صدر از یکسو سندی است مبنی بر جنگ افروزی رژیم اسلامی علیه مردم کردستان و از سوی دیگر تبلیغات دروغین وی در به راه انداختن جنگ در سنندج توسط کومه له را رسوا می کند. همچنین سند و پاسخی به همه لیبرال ها و تسلیم طلبانی است که علیه مبارزه مسلحانه تبلیغ می کنند و اعلام می دارند که از روز نخست بایستی تسلیم جمهوری اسلامی می شدیم.
تمام این اسناد و تناقض گویی های بنی صدر، موید این حقیقت است که وی در بازگویی رویدادهای کردستان و به راه انداختن جنگ در این منطقه هنوز هم احساس می کند رئیس جمهوری رژیم اسلامی است و بایستی باز هم فرمان کشتار مردم کردستان را صادر نماید. بنی صدر از جمله اولین متهمان تاریخ سه دهه گذشته به شمار می رود و لازم است تا در برابر مردم کردستان پاسخگو باشد.
لازم می دانم در ادامه این بحث به یکی دیگر از جنایت های غیرقابل انکار "بنی صدر" در دوران ریاست جمهوری اش اشاره کنم تا نقش و جایگاه وی علیه مردم ایران بیشتر روش شود. "بنی صدر" یکی از اعضای به "شورای انقلاب فرهنگی " بود که مستقیما از جانب خمینی برای مقابله با فرهنگ سکولار، چپ و مترقی در جامعه و به ویژه دانشگاه ها بنیاد گذاشته شد. بر اساس گزارش روزنامه "کیهان" چاپ تهران، "در یورش روز دوم اردیبهشت ماه سال ١٣٥٩ به منظور پاکسازی فرهنگی دانشگاه تهران، که به فرمان بنی صدر و در دوران ریاست جمهوری وی انجام شد، ٣ نفر کشته و ٣۴۹ نفر نیز زخمی شدند." اکنون جناب بنی صدر درباره این کشتار و جنایات در دانشگاه تهران چه پاسخی دارد؟ آیا مسئولیت این یورش و کشتار را هم به عهده کومه له می گذارد؟ آیا طرح خود برای خاموش ساختن اعتراضات دانشجویان را به یاد دارد؟ حتما در پاسخ به مطالبات کارگران برای به دست آوردن حق و حقوق مسلم خود کلمه "شورا، پورا مالیده" را فراموش نکرده است؟ اگر نامبرده نیز از یاد برده باشد، کارگران ایران هرگز آن را فراموش نخواهند کرد.
آینه در سوال دیگر "وضعیت کنونی کردستان عراق و آینده کردستان ایران از بنی صدر می پرسد". جناب بنی صدر همچون هر شوونیست ایرانی دیگر، احساسات گل کرده و قدرت از دست رفته خود را دوباره به یاد می آورد و در جواب می گوید: "من کرد را در هر گوشه جهان که باشد، ایرانی می دانم." اگر چه امروز بنی صدر قدرت را در دست ندارد، اما به مانند هر شوونیست ایرانی دیگر تفکر پان ایرانیستی بر افکارش سنگینی می کند. تفکری که کوچکترین ارزشی برای رای و اراده انسان ها قائل نیست. برای این نگرش اهمیتی ندارد که مردم کردستان سرنوشت خود را چگونه انتخاب کنند. آیا رای به ماندن در چارچوب ایران، عراق، ترکیه و سوریه می دهند و یا خواهان ایجاد کشور مستقل می شوند؟ این تفکر دهها سال است که در ایران، عراق، ترکیه، سوریه، فلسطین و جاهای دیگر جنگ و قتل عام و قربانی شدن انسان ها را به دنبال داشته است. همین نگرش در نزد مشتی حاکم جنایتکار است که تحت لوای "دفاع از تمامیت ارضی، پرچم، ملت و مذهب و..." انسان ها را به جان هم انداخته و تصفیه های خونین "قومی، ملی، مذهبی و نژادی" به راه انداخته و دهها و صدها تراژدی انسانی را به دنبال داشته است. بانیان این رویدادهای تراژیک که "بنی صدر" یکی از آنان است، خود متهمان تاریخ اند، نه قاضی آن.

جولای ۲۰۱۲
برگردان از کردی: آکام بسیم