تضاد یا اختلاف – مبارزه یا همکاری


بهمن سپیدار


• برای بررسی موانع در راه همکاری و همیاری نیروها ی چپ، نظریه هایی که به حل اختلافات بین گروه ها مورد تحقیق و مطالعه قرار گرفته و مورد قبول متخصصین واقع شده و در سطح بین الملی بکار برده شده اند را با تغییراتی که میتواند در مورد سازمانها و گروهای چپ ایران بکار رود در اینجا مطرح میکنیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٨ خرداد ۱٣۹۱ -  ۱۷ ژوئن ۲۰۱۲


در پی سرکوب گسترده و لجام گسیخته نیروهای چپ توسط رژیم فاشیستی- اسلامی و ضربات بی وقفه بر بدنه و رهبری تشکیلات سازمانهای چپ، شکست نسبی، عقب نشینی، و مهاجرت را بر نیروها و سازمان های چپ چیره کرد. در این مبانه، اما، از دست دادن هزاران هزار جان شیفته، نه بسوی هم شتافتن از بهر نیرو و انرژی گیری مجدد در جهت ادامه مبارزه و رساندن ضربات متقابل به رژیم، بل جدا شدن ها همراه با شک و بدبینی مطلق را به ارمغان آورد.
مدت زمانی است بس بلند که اتحاد، وحدت، و یکی شدن در سخنان و نوشته های افراد و نیروهای چپ روان است و اما، صد افسوس که تنها و تنها در سخنان و نوشته ها مانده گار شده و راهی واقعیت ها نگشته. در این میان آشکار نیست که این تبدیل نگشتن خواست ها به واقعیت ها، نشانی است از تضاد بین افراد و نیروهای چپ و یا نشانی است از اختلاف نظر در راه و روش میان آنان. آری؛ سخن از تضاد هست و اختلاف. چرا که تضاد در نهان مانع یکی شدن هاست و منطق تاریخی و علمی حکم بر یک مبارزه جدی و همه جانبه در جهت شکست طرف مقابل و برقراری شرایطی جدید با قوانینی متضاد با قوانین جاری را، طلب میکند. رابطه ی بین نیروهای چپ با نیروهای وابسته به رژیم اسلامی (تمامی اشکال آن)، نمونه آشکار وجود تضاد در بین این نیروهاست که مبارزه همه جانبه برای از بین بردن نیروهای وابسته به رژیم را می طلبد، به همانگونه که نیروهای وابسته به رژیم برای بقا خود، از بین بردن تمامی نیروهای چپ را در راس برنامه خود قرار داد و کماکان در راستای آن کوشش جدی میکند. کوتاه سخن آنکه، نیروهای چپ نه اختلاف بل در تضاد با رژیم اسلامی قرار دارند و تا از بین بردن تمامی اشکال آن و برای برپایی حکومت کارگران و زحمتکشان نمیبایستی دمی آرام گرفته و یا کوتاهی کنند.
اختلاف بین نیروهای چپ، اما، در نهان بالنده گی و پویایی را به ارمغان میاورد و حل اختلافات و یا تفاوت ها، همکاری دوجانبه را میطلبد. به کوتاه سخن: تضاد ها انکار کننده گان یکی شدن هاست در حالیکه اختلاف و تفاوت یکی شدن ها را طلب میکنند.

نگاهی به گوشه هایی از ریشه های تضاد و اختلاف

تضادها زمانی پا میگیرد که جمعی، گروهی، سازمان و یا حزبی، خواست ها و نیاز های دیگر گروها و یا سازمان ها را مردود میشناسد. سه راس اصلی تضاد: منافع مالی، قدرت، و حقوق هست. تضاد بین دو نیرو در کل برمنافع مالی نیروها شکل میگیرد. قدرت و حقوق در واقع ناشی از تضاد منافع مالی بین دو نیروست. بعنوان مثال، تضاد بین نیروهای سرمایه داری و سوسیالیسم بر سر منافع مالی است. اولی منافع مالی قشر ممتاز (اقلیت) جامعه و دومی منافع مالی قشر پائینی (اکثریت) جامعه را طلب میکنند. اولی قدرت را برای سرکوب دومی و در نتیجه استمرار حقوق و مزایای (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ...) خود میخواهد و بالطبع دومی میباید قدرت را برای به شکست رساندن اولی در تمامی زمینه ها، تسلیم آنها، و برقراری شرایطی که منافع مالی، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی اکثریت جامعه را تامین کند، طلب کند. به کوتاه سخن، تضادی بس عمیق بین نیروهای سرمایه داری و سوسیالیسم وجود دارد و همکاری و همیاری بین این دو نیرو امری هست تخیلی و نا شدنی..
در این راستا هست که همکاری و همیاری بین رژیم اسلامی (همراه با تمامی باند ها و یا جناح های رنگارنگش و نیروهای که خواهان همکاری با بخشی از این جناح ها هستند) و نیروهای چپ امری است نا شدنی و بس محکوم. چرا که رژیم اسلامی یک رژیم سرمایه داری است (حال با هر پیشوند و پسوندی و یا هر تعریفی که تاثیری در ماهیتش ندارد) و نیروهای چپ خواهان برقرای سوسیالیسم اند و رابطه ی این دو بر مبنای یک تضاد قرار دارد و تضاد امری حل نشدنی است و همواره یک سر تضاد پیروز میشود و سر دیگر یا شکست خورده و تسلیم میشود یا عقب مینشیند. به همانگونه که یا آتش؛ آب را بخار کرده و محوش میکند و یا آب، آتش را به تسلیم آورده و بی اثر میکند.

اختلاف اما، از جنسی دیگر است. اختلاف و تفاوت در بینش و برداشت اگر با پالایش از کج فکری ها و رقابت های بی پایه بدور باشد، فکر و اندیشه را صیقل داده، آنها را منتقد ببار آورده، از مانده گی و پوسیده گی دورشان کرده و پویایی و بالنده گی را به ارمغان میاورد.

تفاوت یا اختلاف نظر ها معمولا بر سر این است که چه اتفاقی بر سر امری، واقعه ی، یا رخدادی افتاده و یا این اتفاقات چگونه شکل گرفته اند. در شگل گیری و سرانجام این اتفاقات چه کس و یا کسانی (سازمانی) مقصر و یا بیشتر مقصرند و چه کس و یا کسانی کمتر مقصر. چه کس و یا کسانی میباید مورد سرزنش و یا بیشتر سرزنش قرار گیرند و چه کس و یا کسانی کمتر مورد سرزنش قرار گیرند. در این میان، احساس نقش عمده ای را بازی میکند. در بسیاری از موارد بخصوص زمانی که با فاجعه ای روبرو میشویم (همانند سرکوب وحشیانه نیروهای چپ توسط رژیم اسلامی) احساس بر منطق چیره گشته، بر اختلافات دامن زده و مانع درست اندیشی و فراهم آوردن شرایطی میشود که جمع آوری نیروها و یورش متقابل با دشمن مشترک و جلوگیری از پیروزی اش را طلب میکند. نتیجه ی قبول چیره گی احساس بر منطق، همانا قبول شکست خود، پیروزی دشمن، و انکار مبارزه حتی در حد مطرح کردنش شده و در نهایت بدانجا ختم میشود که حتی مطرح کردن فاجعه رخداده بر جامعه و نیروهای چپ بزیر سوال رفته و پرسش میشود که ایا مطرح کردن این واقعه درست هست و یا میباید آن را فراموش کرده و به بخشش گشاده دستانه نیروهای دشمن همت گماریم؟ چرا که شرایط نوینی پدیدار گشته و میباید آنچه که رخداده را فراموش کرد و بخشید. در این راستا هست که با خیل عظیم نیرو هایی روبرو هستیم که کماکان خود را چپ مینامند و با قبول شکست چپ (نه در ایران بل در سراسر جهان) و پیروزی دشمن و همچنین با مطرح کردن نظریه های در نهان انحرافی و در پوشش دمکراسی و حقوق بشری مرتب دست به تبلیغ زده وشرایط را در جهت مبارزه واقعی با رژیم اسلامی و شکست ریشه ای آن بسی دشوار کرده اند.
چیره گی احساس بر منطق، با خود جدا جدا شدن ها و میان خود و دیگران دیوار کشیدن ها را ببار آورده و سخت برآن است که آنچه من (نیروی خودی) میگوید راستین هست و نشان از خرد دارد و آنچه که دیگری میگوید دروغین هست و نشان از بی خردی. مادام با خود و دیگران در جدالیم. با خود در جدالیم، چرا که نازا شده ایم و سترون، روزها، ماهها، و سال ها میگذارد و ثمری از حرکت ما به چشم نمیخورد. نمیدانیم، به آشکار، که قادر به انجام آنچه که به آرزویش نشسته ایم، هستیم یا خیر. حتی نمیدانیم، به آشکار، آیا به آنچه که میگوئیم و باور داریم، عشق و علاقه ای کافی داریم و یا خیر. و یا به درستی کار های که دست میزنیم، باور داریم یا خیر.
با دیگران در جدالیم، چرا که گناه پدید آمدن شرایط را برای ارضا احساس خود، به گردن آنان میاندازیم. تنها نتیجه ای که در این میان نصیبمان شده و میشود، از دست دادن بخشی ار اعتماد به نفس خود در جهت به شکست کشاندن رژیم و نیروهای رنگارنگش هست و بی اثری کوشش و حرکتمان.

موانع موجود در راه همکاری و همیاری نیروهای چپ و راه حل های برون رفت آن:

تا زمانی که نیروهای چپ بصورت پارچه پارچه و با اندک تعداد بسر میبرند، نمیتوانند بعنوان یک نیروی تاثیرگذار در جامعه مطرح شده، آگاهی اجتماعی توده های کارگر و تحتانی جامعه، و سرانجام سازماندهی آنان را برای سرنگونی رژیم سامان دهند. برای بررسی موانع در راه همکاری و همیاری نیروها ی چپ، نظریه هایی که به حل اختلافات بین گروه ها مورد تحقیق و مطالعه قرار گرفته و مورد قبول متخصصین واقع شده و در سطح بین الملی بکار برده شده اند را با تغییراتی که میتواند در مورد سازمانها و گروهای چپ ایران بکار رود در اینجا مطرح میکنیم تا شاید افراد و سازمان های چپ با مطالعه آن بدون پیش داوری های مرسوم، و با نقد و بررسی آن قدم هایی در یکی شدن فعالیت ها در راه سرنگونی رژیم منفور اسلامی بردارند. به امید آن روز.

موانع اصلی در عدم آماده گی نیروهای چپ برای حرکت مشترک و تاثیر گذار در سه بینش زیر نهفته است:

یک: نیروهای منفعل :بینشی که منکر بی عملی سازمان های چپ هست. نه در فکر آن هست و نه در کوشش برای همکاری با دیگران هست و نه در جهت تاثیر گذاری بر جو سترون کنونی است. این بینش در این فکر باطل است که هیچ مشگلی در راه مبارزه با رژیم وجود ندارد و میباید شرایط کنونی را ادامه داد و زمانی که شرایط سرنگونی رژیم مهیا شد، خود مردم و حتمن بکمک تئوری مشعشع آنها بساط رژیم را در هم میشکنند. روحیه انفعالی و بی اثری بر این نیروها چپره گشته و عملا بودن و یا نبودن این نیروها یکی است.
دو: نیروهای خودستا: نیروهایی که براین باور غریب هستند که تمامی راه حل های سرنگونی رژیم توسط آنها مورد برسی و مطالعه قرار گرفته و آنها به حقیقت مطلق دست یافته اند و کافی است که دیگر افراد و نبروهای چپ به آنها بپیوندند تا سرنگونی رژیم عملی گشته و سوسیالیسم در ایران برقرار شود.

سه: نیروهای تمکین کننده: نیروهایی که شرم گینانه یا بی محابا تمامی نظرات افراد و سازمانها دیگر را بدون کم و کاست قبول کرده و بدنباله روی از آنها ادامه داده ولی به هزار و یک دلیل موجه و غیر موجه خواهان حفظ نام و آرم سازمان خودی بوده و به زندگی پیچکی و پر از تناقض خود ادامه میدهند.

اگر نیروهای وابسته به دومین بینش را در محور عمودی قرار داده و نیروهای وابسته به سومین بنیش را بر روی محور افقی قرار دهیم. نیروهای وابسته به نخستین بینش در تقاطع این دو محور قرار میگیرند.

تا زمانی که این سه بینش در میان افراد و نیروهای چپ حاکم باشد و یا تسلط نسبی ولی اثر بخش داشته باشد، سخن بر یکی شدن نیروها و قدرت گرفتن چپ و سرنگونی رژیم اسلامی امری است تخیلی. نمودار زیر نشانگر وجود این سه بینش هست:



با وجود حاکم بودن روابط فوق بر افراد و سازمانهای چپ که مانع حرکت مشترک و تاثیر گذار هستند، هراز گاهی برخی از افراد و یا سازمانها با نیات مختلف در پی ایجاد اتحاد ها برمیخیزند. غافل از آنکه اتحاد ها با حاکمیت چنین بینش هایی نه مثمر ثمر است و نه سازنده و یکی کننده. با وجود و حاکمیت چنین بینش هایی، اتحاد ها عملا مصالحه و سازش بین یک و یا چند نیروست. مصالحه و سازش در نهان تشکیل مجمع نیروهایی است که به حالت نیمه خودستا-نیمه تمکین کننده در میایند. حتی اگر چنین مصالحه ای برقرار شود و اتحادی از نیروهای چپ شکل بگیرد، نیروهای خودستای موجود، بزودی تاب تحمل تمکین نسبی به خواست های نیروهای دیگر را از دست داده و در پی جدایی و یا تلاشی اتحاد ایجاد شده است. چرا که فرهنگ کار مشترک را نه آگاهانه بل بالاجبار قبول کرده است و از آنجاییکه خود واقف هستند که با جدا شدن؛ بار منفی ایی گریبان آنها را خواهد گرفت، در پی تلاشی اتحاد که خود از بوجود آورندگانش بوده، برآمده تا ازبار منفی ناشی از جدا شدن خلاصی یابند. تشکیل اتحاد ها و در پی آن تلاشی آنها در سی سال گذشته، گواهی است بر این مدعا.

با قبول تفکر غالب بر افراد و سازمانهای چپ از یک طرف، وظیفه نیروهای جدی و باورمند به سوسیالیسم که خواهان سرنگونی کل رژیم اسلامی هستند، حکم میکند که به راه حلی برای برون رفت از شرایط رقت بار کنونی دست یافت. آنچه که با قبول شرایط کنونی در عمل امکان پذیر است و منطقی بنظر میرسد و کاربرداش در سطوح مختلف در جوامع دیگر موثر واقع شده، تشکیل جبهه ای است از نیروهای چپ حول نکات مشترک و کلی. همکاری و تشریک مساعی دراین چارچوپ امکان پذیر هست و در اثر همین همکاری است که فرهنگ کار مشترک در بین افراد و سازمانها جا افناده و بمرور فرهنگ مردود خودستایی، انفعال، و تمکین در میان نبروهای چپ رخت بر خواهد بست. در چارچوپ جبهه (همکاری –همیاری) هست که هیچ نیرویی بر نیروی دیگر نه ارجحیت دارد و نه از دیگری تمکین میکند. سازمانها و افراد هویت اصلی خود را تا زمانی که لازم میدانند حفظ خواهند کرد و تنها و تنها با دیگران بر سر نکات کلی مشترک همیاری و همکاری میکنند. نمودار زیر موقعیت اتحاد (مصالحه کردن) و جبهه (همکاری و همیاری) را نشان میدهد. امید است این کوتاه نوشته مورد نقد و بررسی تمامی افراد و نیروهای چپ قرار گرفته و راه برون رفت از شرایط رقیت بار کنونی ترسیم شود. چنانچه در این نمودار آشکار هست، همیاری و همکاری (حرکت جبهه ای) در بالا ترین مرحله کار مشترک قرار میگیرد. هیچ نیرویی هویت خود را از دست نمیدهد و هیچ نیرویی به نیروی مسلط دست نمیاید. به امید آن روز