عقلانیت، شرط تصمیمات سیاسی


رضا غریب


• جنگ با ایران باعث پیچیده شدن موقعیت آمریکا و اسرائیل و جامعه جهانی در منطقه خواهد شد. آمریکا و غرب در گذشته اشتباهات زیادی کرده اند و باید جلوی اشتباهات در آینده را گرفت. ولی باید سران جمهوری اسلامی را در همه ابعاد سیاسی اقتصادی بین المللی به فروپاشی کشید تا برای دیکتاتورهای دیگر کشورها درس عبرتی باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۹ فروردين ۱٣۹۱ -  ۱۷ آوريل ۲۰۱۲


دموکراسی یک ویژگی نیست که در گرو گروه خاصی باشد, بلکه نوعی ارزش ,حقوق,رابطه و قرارداد اجتماعی است که در پرتو همراهی عمومی گسترش و تحکیم می یابد. دموکراسی پیکار دمکراتیک علیه روابط و ارزشهای استبدادی است. درجه رشد دموکراسی در جامعه نیز در تحلیل نهایی بسته به درجه هر چه عادلانه تر قدرت در اشکال گوناگون آن در جامعه است. برای ایران آینده بعد از جمهوری اسلامی موضوع دموکراسی و سکولاریسم موضوعاتی هستند که مکمل یکدیگرند. البته که موضوع سکولاریسم مذهب زدایی نیست گسترش نهادها و اندیشه های شهروندی است که دموکراسی یکی از بزرگترین سنگرهای ان است. یگانه زمینه پالایش جامعه از باورهای واپسگرایانه از یکسو پیشرفت جامعه و از دیگر سو پذیرش حق مردم در باور به همان واپس اندیشی ها و ازادی در نقد به انها است.

فلاسفه مشهور جهان در ارائه دیدگاههای خود در مورد سیستمهای سیاسی مختلف از دیکتاتوری تا دموکراسی به نقش مردم در جامعه اهمیت بسیار داده اند. حتی ماکیاولی که شهرت خود را در پند و اندرزهایش به حاکمان مستبد و بی رحم بدست اورد توجه اصلیش به مردم معطوف بود. به عقیده ماکیاولی این مردم هستند که باید شهریار را محترم بشمارند و پشتیبانی اش کنند و از نفرت همین گروه است که حاکم باید پرهیز کند. او معتقد است هر پادشاهی که به مال و ناموس رعیت دست اندازی کند نفرت وی را به جان می خرد. از نگاه ماکیاولی شهریار باید احترام بیانگیزد و از نفرت بگریزد به همین دلیل باید فضای امنی بوجود اورد که هر کس با خیال آسوده به کار و زندگی بپردازد.

ماکیاولی در اینجا به حاکم حتی اگر حاکم ستمکار و نادان باشد پیشنهاد می کند که برای فضایی امن و آسوده که مردم در آن راضی باشند بکوشد. اگر سران جمهوری اسلامی پند ماکیاولی به حاکم را درست توجه کرده بودند به این جای که آلان رسیده اند گرفتار نمی شدند. هر چه دیکتاتور بی استعدادتر باشد شدت بی رحمی او بیشتر است. دیکتاتور حس پشیمانی ندارد و حاضر به قبول پایان قدرت نیست. دیکتاتورها و سیستمهای استبدادی بی توجه به خواست مردم هستند عقب نشینی نمی کنند مگر اینکه مردم آنها را به زیر بکشند.

کسی که بر قدرت نشسته زبان اخلاقی و نصیحت را قبول نمی کند. قدرت موجب فساد و قدرت مطلق منجرب به فساد مطلق می شود. در روانشناسی قدرت جهان سیاه و سفید است یا دشمن یا دوست. حکومت جمهوری اسلامی حکومتی است که شیرازه حرمت و انسانیت نداشته و ندارد. بزرگترین تباهی حاکمان جمهوری اسلامی بستن دهان منتقدان است. جامعه ای که هر روز در صدر اخبار آن بازداشت چند دانشجو و محاکمه نویسنده و خبرنگار باشد جز تباهی تولید نمی کند. کمتر می توان حکومتی را یافت که در درون با مردم خود در ستیز باشد و در درونمرز با عناد و توحش رفتار کند. بی شرمی مافیای قدرت در حکومت به جای رسیده که ایران را آزادترین کشور دنیا در نظام جمهوری اسلامی می خواند. البته دلیلش روشن است چون خودشان هر کاری که بخواهند می کنند و هر چه که می خواهند بر زبان می اورند و ایالات متحده و یا کانادا را سرزمینی معرفی می کنند که آزادیهای عمومی در آنها در مقیاس گسترده نقض میشود.

استبداد می خواهد به هر قیمت جدی گرفته شود چون میداند با هر لبی که به خنده باز شود ابهتش ترک بر می دارد. طنز در ایران خیلی گسترش پیدا کرده, زیرا جامعه مدنی ایران رواج طنز را یک مبارزه منفی با حکومت میداند. خوشبختانه نادانی سران و افراد حکومت هر چه بیشتر به طنزهای بسیار خنده دار می افزاید. در مراسم دهه فجر و به قول مردم دهه زجر با عکس مقوایی خمینی هنگام ورود به ایران و مراسم رسمی که برای این عکس مقوای تداروک دیده شد آنقدر خنده دار بود که اگر خمینی خود آن مراسم را می دید از خنده زیاد گریه اش می گرفت. سران جمهوری اسلامی هر اندازه که بی رحم باشند ولی حداقل جای ملانصرالدین را در ایران پر کرده اند. با تمام این احوال طنز اصولا و اساسا به آزادی وابسته است و به سه شکل; اول اینکه خودش بیان آزادی ذهن است دوم اینکه بیانش محتاج آزادی است و آخر اینکه در تاریخ معاصر ایران با آزادیخواهی همسفر است.

جامعه ایران جامعه ایست آگاه و روشن, گفتگوی عقلانی باید اساس و پایه میان مردم و دستگاه سیاسی آینده ایران باشد. یکی از بزرگترین اشتباهات سران جمهوری اسلامی عدم آگاهی از جامعه ایران و به خیال خود جامعه ایرانی را جامعه ای بیخرد و نادان تصور کرده اند. جامعه مدنی و آزادیخواه ایران همیشه دو خاطره انقلاب مشروطیت را زنده نگاه داشته است زیرا مشروطیت دو ستون داشت اول تاسیس دولت ملی و دوم مشارکت ملی. از اینرو گفتگوی عقلانی می تواند برای رشد آرمانهای مشروطیت در آینده ایران مفید باشد.

گفتگوی عقلانی بر چهار پایه استوار است; عقلانیت, استدلال, شفافیت و میدان دادن به دیگری برای بیان نظر خود و شنیدن آن. بدین ترتیب می توان به رشد رابطه قراردادی دولت و مردم یاری رساند. در آینده سیستم سیاسی ایران رابطه دولت با مردم قراردادی است. یعنی وقتی که دوره قرارداد به پایان رسید دولت جدیدی بدست مردم دوباره انتخاب می شود بدون نیاز به ولایت ستمگر فقیه.

هم اکنون حکومت در شرایط بسیار سختی قرار دارد در خارج از ایران هیچ دوست واقعی ندارد و در داخل مردم خواهان سقوط رژیم هستند. بهترین راهی که خامنه ای می تواند انتخاب کند اول آزادی زندانیان سیاسی و دوم برقراری رفراندوم به کمک ناظران سازمان ملل است. در هر صورت سران و افراد حکومت باید از قدرت نامشروعی که در دست دارند صرفه نظر کنند. حال اگر عاقل باشند به آرامی کنارگیری می کنند و اگر هم عاقل نباشند مردم به کمک جامعه جهانی آنها را به زیر می کشند. نیروهای سرکوبگر حکومت خیلی متزلزل هستند در صورت قیام مردم این نیروها نخواهند توانست قیام را کنترل کنند. از طرف دیگر مردم ایران دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. ٣٣ سال است که حکومت به نام دین و خدا مردم را به زنجیر کشیده است. در حال حاضر خانواده های سران سپاه و آخوندهای درباری میلیاردها دلار پول بیت المال مردم ایران را در بانکهای آسیای ذخیره کرده اند و در حال فرار هستند.

تحریمهای اعمال شده جمهوری اسلامی را در بدترین شرایط قرار داده است که در طول ٣٣ سال از عمر حکومت بی سابقه است. به دلیل این فشارهای فزاینده بخشی از حکومت خواهان تحریک غرب برای درگیری نظامی است. ولی جمهوری اسلامی خواهان جنگ چند ساعته است به امید اینکه به حکومت و سپاه خسارات زیادی وارد نشود. رژیم از جنگ همه جانبه و نامحدود وحشت دارد زیرا کار نظام بطور حتم در داخل و خارج تمام خواهد شد. چندین سال است که غرب خواهان مذاکره با حکومت میباشد هرگز نتیجه ای از این مذاکرات بدست نخواهد امد زیرا حکومت اصلا در درون خودش هیچ اتحادی ندارد و نمی تواند برنامه اتمی خود را کنار بگذارد. سازمانهای جاسوسی که دست در ترور دانشمندان ایرانی دارند در تجزیه و تحلیل خود اشتباه می کنند چون با ترور چند دانشمند اتمی نمی توان جلوی برنامه هسته ای حکومت را گرفت. از طرف دیگر انفجارها در پادگانهای سپاه و بسیج که عاملان سرکوب مردم ایران هستند به روحیه سران و افراد حکومت ضربات شدید وارد کرده است. حکومت دیگر حتی به فرماندهان سپاه و بسیج اعتماد ندارد و سعی در به قتل رساندن انها دارد. بطوری که در عرض یک ماه چهار نفر از فرماندهان سپاه به طور مشکوکی فوت می کنند و یک خلبان سپاه در شیراز اعدام می شود.

اشتباه اوباما در برخورد با حکومت فرستادن نامه های مخفی بوده است. زیرا حکومت ارسال این نامه ها را ضعف رئیس جمهور امریکا می داند. در هر صورت اوباما چهره آمریکا در کشورهای عربی را تا حد زیادی در جهت مثبت تغییر داد. انتخاب دوباره اوباما به نفع دموکراسی در خاورمیانه می باشد. در آینده آمریکا توان این را ندارد که برای همه تکلیف تعیین کند چه خود بداند و چه نه. پس بهترین راه در جهت ثبات در خاورمیانه تقویت نیروهای روشنگر سکولار جامعه مدنی و حمایت از گروههای مختلف زنان در منطقه است. اشتباه سیاستهای آمریکا در دهه ٦٠ میلادی تشویق گرایشات مذهبی برای جلوگیری از گسترش کمونیسم بود و نتیجه آن حضور طالبان و حوادث ١١ سپتامبر شد. یکی از دلایل خشم مردم کشورهای عرب در گذشته از آمریکا حمایت از دیکتاتورهای عربی به امید ایجاد ثبات سیاسی در منطقه بوده است و این نیز یکی از دلایل رشد افراطی گرایی مذهبی شد. افراطی گری همیشه بیشتر کشورها را تحدید کرده است و خطر افراطی گری در روابط بین الملل به وقوع جنگ می انجامد. به این دلیل می بایست با افراطی گری از هر نوع که باشد مبارزه نمود.

قبل از اینکه آمریکا و اسرائیل به جنگ و حمله به ایران فکر کنند می بایست بدانند که جنگ با ایران هرگز نخواهد توانست منافع آنها و جهان را در خاور میانه تامین کند. مهمتر اینکه جمهوری اسلامی در حال حاضر نه قدرت اقتصادی دارد و نه قدرت نظامی در منطقه محسوب می شود. حمایت آمریکا از بهار عربی و کمک به رشد جامعه مدنی باعث ثبات در منطقه می شود. مردم ایران هیچ دشمنی با اسرائیل و یا هر ملت دیگری نداشته و ندارند. بزرگترین سرمایه ای که اسرائیل و آمریکا در خاور میانه دارند نظر مثبت جامعه مدنی ایران به اسرائیل آمریکا و بطور کلی فرهنگ غرب است و باید برای حفظ آن کوشید. از طرف دیگر تبلیغات ضد غربی حکومت باعث بالا رفتن علاقه مردم ایران به اروپا و آمریکا شده است. جنگ با ایران باعث پیچیده شدن موقعیت آمریکا و اسرائیل و جامعه جهانی در منطقه خواهد شد. آمریکا و غرب در گذشته اشتباهات زیادی کرده اند و باید جلوی اشتباهات در آینده را گرفت. ولی باید سران جمهوری اسلامی را در همه ابعاد سیاسی اقتصادی بین المللی به فروپاشی کشید تا برای دیکتاتورهای دیگر کشورها درس عبرتی باشد.

جمهوری اسلامی نه تنها رشوه خواری در ایران را گسترش داده است بلکه افغانستان عراق لبنان و حماس در غزه را هم آلوده کرده است. یکی از دلایل رشد بی رویه فساد مالی در این کشورها دخالت حکومت ولایت فقیه است. جمهوری اسلامی به تمام گروهها برای اجرای سیاستهای خاص خود رشوه میدهد, از مخالف تا موافق در این کشورها پول دریافت می کنند. تغییر سیاستهای حکومت برای سیستم ولایت به معنی مرگ است به همین علت حکومت نمی تواند در سیاستهای خام و عقب افتاده خود تجدید نظر کند.

موضع سکولاریسمهای ایران باید تشویق روحانیون به بازگشت به حوزه ها و مدارس دینی و مساجد باشد. جدایی دین و دولت و سکولاریسم یعنی پرداختن روحانیون به امور دینی مردم و کناره گیری آنها از سیاست. این گرایش که در درازای سالهای پس از مشروطه به اندیشه حاکم بر جامعه روحانیت ایران تبدیل شد بار دیگر باید متحقق شود. ستیز سکولاریسم با دین و آیین مردم نیست ستیز سکولاریسم با دخالت آخوند و ملا در امور مملکت داری است.

سقوط جمهوری اسلامی به معنی پایان کار قشر روحانیت در عرصه عمومی و سیاست خواهد بود. بخش کوچکی از آنها که در کار علم و دانش هستند جذب نهادهای آموزش عمومی خواهند شد. ولی برای قرنها کارکرد روحانیت به سطح کارکرد دعا بده ها تنزل پیدا خواهد کرد. مطمئا ١٠ سال بعد از سقوط جمهوری اسلامی یک ایران سکولار و لیبرال می تواند به قدرت مثبت اقتصادی و علمی در جهان تبدیل شود.