ده شعر کوتاه از رضا مقصدی


رضا مقصدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ خرداد ۱٣٨۴ -  ۱۰ ژوئن ۲۰۰۵


باز
تو باز آمدی
از سپس ِ آب ها.
خانه، تو را
دل، تو را
باز به خونم نشین!
۲
پرده به یک سو فکن!
راه بده نور را
آب به آتش مزن
شعله ی من تیز کن!
٣
شعله، تویی!
شعر، من
شبکده را
نور، من
طور، تویی!
شور، من
شعله، به خرمن، بزن!
۴
دی صفتم، دی – سرشت
نیستم اردیبهشت
آتش ِ مرداد را
بر دل ِ بهمن بزن!
۵
چشم، فرو می نهم
عطر ِ تو در چشم ِ من.
صبحدمان
- شعله ور –
باز تویی در نظر
۶
شعله، ترا
دل، مرا
حاصل ِ مشکل، مراست
باز من و این شب و
خاطره ی چاک چاک
۷
باز صنوبر شدی
قامت ِ دلخواسته!
برگ، تویی
شاخه، تو!
سایه، به جانم بریز!
٨
نام ِ تو معلوم نیست
گلشن ِ یکپارچه!
اینهمه آواز ِ من
بهر ِ کدامین گل است؟
۹
چاره؟
چه چاره کنم؟
آب نِیَم، خرمنم.
آه... که آن آتشت
راه ِ درون می زند.
۱۰
صبح
به دیدار ِ تو
چرخ زنان آمده است.
آمده ام تا ترا
رقص کنان بنگرم.
-----------------
از کتاب «نفس نازک نیلوفر»