جنگ سرد جدید در شورای امنیت


اردشیر زارعی قنواتی


• بحران سوریه شروع یک جنگ سرد جدید بین شرق و غرب می باشد که در آینده تاثیر تعیین کننده یی بر روابط بین المللی و چینش های سیاسی درون حوزه های ملی و منطقه یی خواهد داشت. این جنگ سرد تا به آن اندازه مهم می باشد که مسکو و پکن حتی به بهای انزوای نسبی خود در بین اتحادیه عرب حاضر به ریسک پذیرش آن شده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۹ بهمن ۱٣۹۰ -  ٨ فوريه ۲۰۱۲


پیش نویس قطعنامه تنبیهی و تحریمی سوریه در شورای امنیت سازمان ملل متحد در روز شنبه ۴ فوریه با وتوی روسیه و چین ناکام ماند. این پیش نویس که از طرف اتحادیه عرب و توسط مراکش عضو عربی این شورا در جلسه ویژه ی شورای امنیت که بعد از بحث ها و رایزنی های غیرعلنی با اصلاحاتی نیز همراه شده بود، نتوانست موافقت مسکو و پکن را بدست آورد. مخالفت با این پیش نویس به خصوص از جانب روسیه به لحاظ محتوایی و شکلی با توسل به جایگاه حقوقی و منشورهای حاکم بر نهاد شورای امنیت انجام گرفت. روس ها و چینی ها در وهله اول با رجوع به حقوق بین الملل و قوانین حاکم بر نهاد شورای امنیت که مربوط به عدم مداخله در امور داخلی کشورهای عضو سازمان ملل متحد بود، شرط واگذاری قدرت توسط "بشار اسد" رئیس جمهوری این کشور به معاون خود در قطعنامه پیشنهادی را نقض فاحش حقوقی معرفی کردند. این ایراد قانونی که توسط روسیه و چین عنوان می شد به آن اندازه به جا بود که حامیان قطعنامه بالاخره پذیرفتند که شرط برکناری اسد را از قطعنامه پیشنهادی برای طرح در صحن علنی حذف کنند. در وهله دوم نمایندگان مسکو و پکن در شورای امنیت با دست گذاشتن و چانه زنی نسبت به مفاد دیگر پیش نویس نتوانستند با دیگر قدرت های برتر در شورای امنیت به توافق برسند. آنان در خصوص امکان حمله نظامی خارجی به این کشور (چون مورد لیبی)، تحریم تسلیحاتی رژیم اسد (بدون شرط تحریم تسلیحاتی مخالفان که توسط غرب و عربستان انجام می گیرد)، شرط خروج نیروها و ادوات نظامی از شهرها بدون شرط عدم ورود مخالفان مسلح به مناطق تخلیه شده و رد ضرب العجل ٣۰ روزه که می توانست راه را باز کند تا بحران سوریه از ماده شش منشور شورا به سمت ماده هفت که در آینده اقدامات بیشتر تحریمی، تنبیهی و نظامی را ایجاب می کند، اعتراض داشتند. نگاه مجرد، لحظه یی، گزینشی، آرمانگرایانه و شکلی مبتنی بر حقوق بشر به وتوی قطعنامه تحریمی سوریه بدون شک می تواند روسیه و چین را در مظان اتهام همدستی و مشارکت در سرکوب قرار دهد. این در صورتی است که بدون پیش داوری و جانبداری (حتی احترام به حقوق بشر) می بایست مباحث حقوق بین المللی و پیامدهای حقوقی قطعنامه مدنظر کارشناسان و تحلیلگران مستقل قرار گیرد. شاید مهم تر از موضوع وتوی قطعنامه سوریه و تبعات متفاوت جانبی آن، بررسی منطقی و عینی ذات بحران کنونی این کشور باشد که خود می تواند اساس قضیه را تا حدود زیادی دگرگون کند.
از همان ابتدای بحران سوریه که بعد از خیزش عربی که تبلور عینی آن به خصوص در تونس و مصر اتفاق افتاد و با تغییر ماهوی و شکلی مسیر، لیبی را به ورطه جنگ داخلی و دخالت خارجی انداخت، این بحران در ذات خود تبدیل به یک مناقشه ژئوپلتیک منطقه یی و بین المللی گردید. قبل از این، جنگ لیبی که با توسل به قطعنامه شورای امنیت مبنی بر ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز حریم هوایی این کشور، موجب تفسیر موسع و فراتر از قطعنامه توسط غرب شد و ناتو را به صورت یکپارچه درگیر جنگ ساخت، زنگ خطر را برای روسیه و چین و حتی موقعیت حقوقی نهادهای بین المللی به صدا در آورده بود. بحران سوریه و سرکوب معترضان توسط ارتش و پلیس این کشور بدون شک قابل توجه و مستلزم عکس العمل جهانی است اما نادیده گرفتن شکل گیری گروه های سلفی مسلح و دخالت مستقیم عربی و غربی در تسلیح و لجستیک آنان می تواند گمراه کننده باشد. در حالی که عربستان برای سرکوب جنبش مردمی و آزادیخواهانه مردم بحرین به همراه امارات متحده عربی هم زمان با بحران سوریه اقدام به اعزام واحدهای ارتشی برای سرکوب می کند، مطمئنا پذیرفتنی نیست که بدون لحاظ معادلات ژئوپلتیک در منطقه دیگری نقش منجی و حامی مردم و آزادیخواهان را بازی کند. در حوزه بین المللی نیز دقیقا هعمین گزینش ژئوپلتیک انجام گرفته است و حضور اکتیو آمریکا و مجموعه غرب در حمایت از مخالفان اسد بیش از آنچه بشردوستانه باشد ناشی از همین معادلات ژئوپلتیک است. اینکه به جنبش های مسالمت آمیز مردمی در تمام جهان می بایست نگاه و سیاست واحدی داشت جای هیچ گونه شکی نیست و سوریه نیز از این قاعده مجزا نمی باشد ولی با توجه به شواهد عینی می بایست بحران سوریه و سیاست سرکوب اسد را در دو حوزه مجزای حقوق بشری و ژئوپلتیک به طور هم زمان نگریست. از یک سو سرکوب اعتراضات مردمی و کشتار غیرنظامیان توسط حکومت اسد غیر قابل توجیه و مستحق محکومیت است و از سوی دیگر دخالت بیرونی به خصوص از سوی ارتجاع عربی و امپریالیسم غربی در حمایت از گروه های سلفی و مسلح غیر قابل قبول خواهد بود. تمرکز دولت بشار اسد بر جنگ با گروه های مسلح و تروریست به همان اندازه گمراه کننده است که یکجانبه نگری در خصوص ماهیت یک قیام کاملا مردمی در سوریه می تواند راه به سوی خطا و درک درست از موضوع را به بیراهه سوق دهد. بحران سوریه از همان ماه های اول شروع آن از چارچوب جنبش های مسالمت آمیز عربی خارج شد و رنگ یک جنگ داخلی با حمایت مستقیم خارجی را به خود گرفت. به همین دلیل تحت هیچ شرایطی این بحران در سازمان ملل متحد و بازوی اجرایی آن شورای امنیت، به نتیجه یی نخواهد رسید. از همان ابتدای طرح قطعنامه پیشنهادی اتحادیه عرب مشخص بود که روسیه و چین به جد با آن به مخالفت می پردازند. در سوریه از این پس تنها با تغییر موازنه نیروهای پوزیسیون و اپوزیسیون و هم چنین اقدامات یکجانبه ی خارجی یا بازگشت تمامی بازیگران داخلی و خارجی برای شروع اصلاحات، امکان تغییر در شرایط کنونی وجود دارد. بحران سوریه هم چنین نشاندهنده ی شروع یک جنگ سرد جدید بین شرق و غرب می باشد که در آینده تاثیر تعیین کننده یی بر روابط بین المللی و چینش های سیاسی درون حوزه های ملی و منطقه یی خواهد داشت. این جنگ سرد تا به آن اندازه مهم می باشد که مسکو و پکن حتی به بهای انزوای نسبی خود در بین اتحادیه عرب حاضر به ریسک پذیرش آن شده اند. هم چنین مسکو و پکن در شرایط کنونی که معادلات قدرت در حوزه منطقه یی خاورمیانه و شاخ آفریقا در حال دگرگونی اساسی است در حوزه میدانی نبرد ژئوپلتیک منطقی است که به سادگی زیر بار تحمیل و شرایط دیکته شده قدرت های رقیب نخواهند رفت.