آیا راه سومی هست؟


فواد شمس


• این بزرگ ترین زنگ خطر برای تمام جهان متمدن است. نبود یک جنبش چپ قوی و مردمی که بتواند خواست های واقعی مردم تحت ستم خاورمیانه خصوصا فلسطینیان را نمایندگی کند و ضعف نیروها و گفتمان چپ امروزی برای بسیج توده های فقیر و طبقات محروم نه تنها برای خاورمیانه که حتی برای جوامع مدرن غربی نیز خطرناک است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۶ تير ۱٣٨۵ -  ۱۷ ژوئيه ۲۰۰۶


۱- بحران موجود در خاورمیانه را میتوان از زوایای گوناگون مورد کنکاش و بررسی قرار داد. اما من در این جا تنها می خواهم گوشه هایی از آن را با قرائت متفاوت از قرائت رسمی و حاکم در فضای امروز خاورمیانه و خصوصا فضای گفتمانی حاکم در جامعه ی خودمان مورد بررسی قرار دهم.
 
۲- جان هر انسانی ورای قومیت نژاد ملیت مذهب پایگاه اجتماعی و طبقاتی اش به یک اندازه مهم است. جان یک سرباز و کودک یهودی و اسرائیلی به اندازه ی جان یک رزمنده حماس و حزب الله و کودک فلسطینی با ارزش است. کشتن هر انسانی با هر نامی عملی شنیع و محکوم شده است. به نظرم در محکوم کردن هر نوع جنگ ملی میهنی و مذهبی نباید اندکی درنگ کرد!
 
۳- اما ریشه ی این بحران کجاست؟ به نظرم ورای تمام بحث های درست و نادرستی که در باب علل این بحران وجود دارد. ریشه ی اصلی این جنگ و بحران آفرینی از جانب هر دو طرف ناتوانی هر دوطرف برای رفع معضلات درونی خود آن است. حماس از زمانی که دولت را در فلسطین به دست گرفته است نشان داده است که در اداره یک جامعه کوچک به وسعت غزه هم ناتوان است و نارضایتی عمومی مردم عادی فلسطین را موجب شد تا جایی که فتح و گروه های چپ فلسطین طرح زندانیان فلسطینی را با کمک فشار توده های فلسطین به حماس تحمیل کردند که ناگهان حماس و گروه های تندرو اسلامی سرباز اسرائیلی را ربودند و همه بازی را برهم زدند. از آن طرف نیز اسرائیلی ها با بحران شدید اقتصادی و نارضایتی مردم آن جامعه روبرو هستند و برای فرافکنی این بحران نیاز به داشتن یک دشمن خارجی دارند. از طرف دیگر حزب الله هم در لبنان تحت فشار گروه ها و مردم خصوصا طبقه متوسط مدرن شهری لبنان قرار داشت برای خلع سلاح شدن و قبول شرایط بازی دموکراتیک!
تمام این شرایط موجود وضعی را رغم زده بود که تمام بازی گران کنونی این جنگ و بحران برای آن که مشکلات و تضاد های درونی جامعه خود را فرافکنی کنند دشمن خارجی برای خود تعریف کردند. برای فرار از فشار توده های به جان آمده از ناکارآمدی اینان مردم دو طرف را به جان هم انداختند تا خود از مخمصه ای که در آن گرفتار بودن فرار کنند!
 
۴- از طرف دیگر رشد اقتصادی لبنان و شکوفایی آن بعد از ویرانی کامل این جامعه در جنگ ۱۹۸۲ این طمع را برای سرمایه داری جهانی به وجود آورد که دوباره آن را ویران کند تا دوباره با پول نفت اعراب آن را بسازد. این دقیقا بازی بازتولید سرمایه داری است که زمانی که به بحران ها و بن بست های اقتصادی می رسد جنگی را آغاز کند تا به بهای کشته شدن هزاران انسان ویرانی خود را بازسازی کند.
 
۵- اما مهم ترین بخش این داستان این است که اگر تا دیروز فتح و جبهه دموکراتیک و جبهه خلق نماینده خلق مبارز فلسطین بودند اگر تا دیروز پرچم های سرخ در برابر ستاره داود افراشته می شد اگر تا دیروز ابوعمارها و جرج حبش ها و لیلا خالدها در برابر وحشی گری سربازان سرمایه داری می ایستادند اگر تا دیروز نمادهای مخالف اسرائیل و به عنوان بازوی امپریالیسم و سرمایه داری جهانی در خاورمیانه جنبش ها و گرو های چپ و سوسیالیست و مدرن بودند امروز بنیادگرایان اسلامی و تندرو های اسلامی و سنتی نماد مبارزه است! افسوس و صد افسوس که نماد ضدیت با امپریالیسم را ما اکنون باید در تلویزیون المنار ببینیم!
البته در مورد اعمال خشونت گروه های چپ و چریکی هم باید با در نظر گرفتن کانتکست و شرایط آن زمان قضاوت کرد و نمی توان به طور کامل آن را تایید و یا رد کرد!
 
۶- این بزرگ ترین زنگ خطر برای تمام جهان متمدن است. نبود یک جنبش چپ قوی و مردمی که بتواند خواست های واقعی مردم تحت ستم خاورمیانه خصوصا فلسطینیان را نمایندگی کند و ضعف نیروها و گفتمان چپ امروزی برای بسیج توده های فقیر و طبقات محروم نه تنها برای خاورمیانه که حتی برای جوامع مدرن غربی نیز خطرناک است. اگر تا دیروز چریک های چپ تنها به مراکز نظامی و بنیان های سرمایه داری حمله می کردند و لااقل به مدرنیسم بهایی می دادند و تمام دست آوردهای جهان مدرن را به یک باره نابود نمی کردند. اکنون تندروهای سنتی تمام جهان و دست آوردهای تمدنی مدرن را هدف حمله خود قرار دادند.  
اگر هم اینان قدرت را قبضه کنند در نمونه ی عینی آن حداقل نیمی از جامعه یعنی زنان را از ابتدایی ترین حقوق شهروندی محروم می کنند و هزاران نمونه دیگر از این دست.
 
۷- به نظرم باید راه سومی را   جست راهی که نه از بمب های هواپیماهای اسرائیلی و آمریکایی نه از کاتیوشاها و بمب گزاران انتحاری حزب الله و حماس بر می آید. راهی که بتوان مردم و خصوصا طبقات پایین دست جوامع خاورمیانه را بسیج کرد برای جهان انسانی و آزاد و برابر! گمانم بر این است برای شروع باید هر نوع خشونت و آدم کشی را تحت هر اسم و عنوانی در خاورمیانه محکوم کرد. باید پرچم   سرخ انسانیت و برابری و آزادی را در مقابل پرچم های زرد و آبی بنیاد گرایی سرمایه داری و بنیادگرایی مذهبی بلند کرد.
باید راه سومی جست!!!!!