یخبندان داووس و مهمانان آشفته


اردشیر زارعی قنواتی


• دیگر یک اقلیت کوچک قادر نمی باشد سیاست و برنامه های کلیشه یی را بر زیست جهانی و اکثریت "نابرخوردار" تحمیل کند. به همین دلیل داووس دیگر تنها صدا در هرم اقتصاد جهانی نخواهد بود و در بهترین حالت یک صدا در میان چند صدای موجود در چارچوب یک هیاهوی جمعی می باشد و به همین نسبت از میزان تاثیرگذاری آن کاسته می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۰ بهمن ۱٣۹۰ -  ٣۰ ژانويه ۲۰۱۲


مجمع جهانی اقتصاد نشست سالانه خود را روز چهارشنبه ۲۵ ژانویه با حضور ۲۶۰۰ تن از رهبران، صاحبان صنایع، فعالان اقتصادی و شخصیت سیاسی در دهکده "داووس" سوئیس آغاز کرد. آغاز به کار این نشست در شرایطی است که نظام سرمایه داری بین المللی با بزرگترین بحران خود از زمان شکل گیری روبرو بوده تا جایی که به عقیده تحلیلگران عمق بحران کنونی بسیار گسترده تر از بحران ۱۹۲۹ و دهه سی میلادی بوده است. تفاوت بحران کنونی با بحران های ادواری پیشین در آن است که وضعیت فعلی سوال های جدی را در خصوص کارآیی این نظام در پهنه زیست بشری ایجاد کرده و تئوریسین های اصلی نظام سرمایه داری به سیستم واقعا موجود ایرادهای اساسی وارد می کنند. هم زمان نسخه های درمانی برای برون رفت از بحران در مناطق بحرانی تحت برنامه "ریاضت اقتصادی" ارائه می شود که در یک "تجمیع پارادوکسیکال" موجب تعمیق رکود اقتصادی، کاهش سطح رفاه عمومی و برانگیختن جنبش های اعتراضی قدرتمند شده است. این موقعیت ویژه هر چند که هنوز فاقد هم وزنی "آلترناتیو بدیل" به موازات نظام مستقر می باشد اما در گام اول یک منازعه سلبی بین نهاد قدرت و نهاد مردم را موجب گردیده است. هم چنین در درون خانواده سرمایه داری با توجه به بروز و وجود عدم تجانس بین منافع بازیگران ملی و بین المللی هم اینک یک شکاف و گسست بنیادین ظهور یافته است که موقعیت "جذبی" را به سمت موقعیت "رانشی" سوق می دهد. سخنرانی افتتاحیه این نشست توسط "آنگلا مرکل" صدراعظم آلمان و متعاقب آن انتقادهای شدید دیگران نسبت به عملکرد این کشور در برخورد با حلقه های بحران به خصوص در حوزه یورو به خوبی نشاندهنده این گسست و شکاف عینی خواهد بود. در آستانه این اجلاس گفته های "کلاوس شواب" بنیانگذار اجلاس داووس شاید درست ترین فتح باب در این میان باشد که ضمن انتقاد از نگاه تحسین آمیز سابق به نظام سرمایه داری می گوید "این نظام در شکل کنونی خود با جهان معاصر سازگار نیست". وی می افزاید "ما فرصت را برای درس‌آموزی از بحران مالی سال ۲۰۰۹ از دست دادیم. یک تغییر جهان‌شمول باید با القاء و تقویت حسی جهانشمول از مسئولیت اجتماعی شروع شود". حتی آقای "بیل گیتس" بنیانگذار شرکت مایکروسافت و دومین ثروتنمد جهان با بیش از ۵۶ میلیارد دلار ثروت نیز ضمن دفاع از نظام سرمایه داری این ایراد را وارد می کند که "نگران تاثیر منفی سیاست های ریاضت اقتصادی در اروپا بر کمک های بشردوستانه به کشورهای فقیر است". هم چنین در آستانه این اجلاس روسا و مدیران ۱۱ سازمان اقتصاد بین المللی از جمله صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی نسبت به تاثیر برنامه های ریاضتی بر اقتصاد جهان هشدار دادند. در این هشدار آمده است "در درازمدت حذف بودجه‌های اجتماعی و وام‌های مالی به ضرر رشد اقتصادی و حفظ و گسترش محل‌های اشتغال تمام خواهد شد".
از آنجا که نشست امسال داووس در شرایط تعمیق بحران مالی و رکود اقتصادی در جهان و به خصوص در حوزه یورو و بعد از ده ها نشست و جلسه ی سران اروپایی بدون دستیابی به یک توافق تاثیرگذار برای برون رفت از بحران تشکیل می شود، به نظر نمی رسد که نتایج این نشست نیز واجد نتیجه مثبتی باشد. از طرف دیگر این نشست در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و فرانسه به عنوان دو عضو اصلی باشگاه قدرت بین المللی و شکاف بیشتر بین کشورهای صنعتی غرب و اقتصادهای نوظهوری چون چین، هند و برزیل برگزار می شود که همین موضوع توافق عمومی در داووس را مشکل تر می کند. فشار بدنه اجتماعی و طبقات زیرین جوامع سرمایه داری در شرایط کنونی به جهت نارضایتی فزاینده از اقتصاد نئولیبرالی حاکم بر این کشورها، شکاف دولت – ملت را در شرایط امروزین به صورت اکتیو وارد معادلات قدرت کرده است. انسجام و همگرایی اتحادیه اروپایی طی یک سال اخیر به لحاظ عدم تجانس ساختاری و تناقض منافع شمال – جنوب قاره سبز به شدت دچار افول و آسیب شده است که رسیدن به برنامه واحد و نسخه جهانشمول در نشست داووس را سخت تر خواهد کرد. شاید یکی از دلایل اینکه امسال نشست بدیل داووس در شهر "پورتو آلگره" برزیل با عنوان "اجلاس اجتماعی جهان" و با شعار "جهانی دیگر ممکن است" در حاشیه خبرها و توجه جهانی قرار گرفته است، همین اطمینان از بی حاصلی نشست داووس باشد که مخالفان را بی نیاز از هیاهو و تمرکز رسانه یی ساخته است. رهبران شرکت کننده در این اجلاس بیش از آنچه آمادگی تفاهم حول یک برنامه مدون جهانشمول را داشته باشند با خود و دیگران در جنگ و تنازع "منافع اقتصاد ملی" قرار دارند و در این چارچوب عمل می کنند. بدون شک دوران جدیدی آغاز شده است که دیگر یک اقلیت کوچک و نماینده یک طبقه ی کاملا "برخوردار" قادر نمی باشند در طی نشست های ادواری خود سیاست و برنامه های کلیشه یی را بر زیست جهانی و اکثریت "نابرخوردار" تحمیل کنند. به همین دلیل داووس دیگر تنها صدا در هرم اقتصاد جهانی نخواهد بود و در بهترین حالت یک صدا در میان چند صدای موجود در چارچوب یک هیاهوی جمعی می باشد و به همین نسبت از میزان تاثیرگذاری آن کاسته می شود.