خطر جنگ و واکنش اپوزیسیون


م. چشمه


• در این شرایط بحرانی و خطرناک وظیفه اپوزیسیون ایران چیست؟ به باور من اپوزیسیون علاوه بر گوشزد کردن ضررهای حمله نظامی به ایران که بدون شک موجب انسجام صفوف بهم ریخته مافیای حاکم خواهد شد، میبایست انگشت اتهام را اساساً بطرف رژیم ایران که با لجاجت در ساخت بمب اتمی، ایران و جهان را مبتلا به بحرانی بی نظیر کرده است، نشانه رود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۵ آبان ۱٣۹۰ -  ۱۶ نوامبر ۲۰۱۱


روشنفکران و کنشگران سیاسی ایران در یکی دو هفته گذشته بطرز چشمگیری به خطر حمله نظامی به ایران واکنش نشان داده اند. این واکنش از یک منظر بیانگر آنستکه دلهای بسیاری نگران سرنوشت سرزمین مادری است. گرچه پس از اظهارات اخیر آقای لئون پانتا وزیر دفاع آمریکا که در هشدار به اسرائیل "عواقب ناخواسته" حمله نظامی به ایران را برجسته کرده و درجای دیگری اشاره کرده بود که این حمله فقط دو تا سه سال برنامه هسته ای ایران را به عقب خواهد انداخت، کمی از دلنگرانیها کاسته شد؛ اما به باور من خطر و یا احتمال حمله نظامی به ایران از جانب اسرائیل، اعراب منطقه و غرب، در صورت تداوم ساخت سلاح هسته ای توسط رژیم، هنوز به قوت خود باقی خواهد ماند. ظاهراً آقای پانتا در سفر اخیر خود به اسرائیل پیام باراک اوباما را به بنیامین نتانیاهو منتقل کرده و خوسته بود "اسرائیل تضمین کند که هیچ گونه حمله یک جانبه ای را به تأسیسات هسته ای ایران پیش از در میان گذاشتن آن با واشنگتن انجام نخواهد داد."(۱) علاوه بر دست اندرکاران سیاست خارجی آمریکا، وزیر خارجه فرانسه نیز "ضمن حمایت از تحریمهای تازه علیه ایران هشدار داد که اقدام نظامی علیه این کشور، جهان را به «ورطه ای غیر قابل مهار» خواهد کشاند." (۲) گیدو وستروله وزیرخارجه آلمان نیز روز دوشنبه ۱۴ نوامبر پیش از شروع نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا در بروکسل گفت: "ما در مباحث مربوط به مداخله نظامی در ایران شرکت نخواهیم کرد." (همانجا)
مشکل اما آنجاست که که در داخل رژیم اسرائبل جناح افراطی و دست راستی برهبری نتانیاهو (که با لجاجت سیاست کلنیالیسم و آپارتاید را بر علیه مردم فلسطین به پیش میبرد) با احساس خطر از جانب رژیم جمهوری اسلامی ایران ممکن است با در نظر گرفتن حمایت بی قید و شرط حزب جمهوریخواه، حزب دمکرات و اکثریت مردم آمریکا از اسرائیل، چاشنی جنگی را روشن کند که حتی در صورت عدم تمایل، دولت اوباما مجبور شود به آن تن دهد. از آنطرف در درون هیئت حاکمه ایران نیز بدون شک جناح هائی وجود دارند که به نگرش "جنگ نعمت است"-- آنهم در شرایط بحران همه جا گیر اجتماعی و درون رژیمی-- هنوز باور داشته، نه تنها از حمله خارجی استقبال میکنند، بلکه حتی ممکن است خود در دامن زدن به آن پیش قدم شوند. در این رابطه، خطر دول دیکتاتور عرب منطقه را که آنان نیز خود را در معرض تهدید رژیم جمهوری اسلامی میبینند، نباید دست کم گرفت.

به استثناء یکی دو مورد، اکثریت شکننده روشنفکران و مفسرین سیاسی ایرانی از حمله نظامی به ایران در رابطه با بحران هسته ای استقبال نکرده و آنرا از جهات زیادی مضر دانسته اند. ظاهراً آقای علی میرفطروس نویسنده و مورخ ایرانی اخیراً در مقاله ای از حمله نظامی خارجی برای در هم شکستن رژیم اسلامی در ایران (و نه ویرانی ایران) پشتیبانی کرده است. (٣) نگارنده نیز در مقالات متعددی در یکی دو سال گذشته احتمال خطر حمله نظامی به ایران را بررسی کرده، و با در نظر گرفتن تلفات جانی، نابودی احتمالی زیرساختهای جامعه و گسترش آتش جنگ در منطقه، آنرا برای جامعه ایران فاجعه بار ارزیابی کرده ام. عده ای اما با ایجاد گرد و خاک شدید، بستن آسمان به ریسمان، و پیش کشیدن مسأله "لیبیائی کردن ایران"، و بنحو تحریک آمیزی با متهم کردن پاره ای از ایرانیان به "پیاده نظام آمریکا" و "همراهان اسرائیل"، هر گونه همراهی و کمک خارجی به اپوزیسیون، و بویژه از جانب دول غربی را با حمله نظامی یکسان جلوه میدهند، و اینگونه کمکها را که در صورت شکل گیری یک اپوزیسیون واقعی میتوانند به رشد و اعتلای آن کمک کرده و گذار به دمکراسی را تسهیل کنند، مطلقاً رد میکنند. اینان با طبقه بندی رژیمهای دیکتاتوری و قرار دادن رژیم ایران در رده رژیمهای دیکتاتوری متعارف (مانند رژیم شاه) و نه یک رژیم مذهبی- فاشیستی که سعی دارد جامعه ای را بزور سرنیزه و ارعاب از قرن بیست و یکم به قعر تاریخ تا سطح توحش جامعه عربستان ۱۴۰۰ سال پیش سوق دهد، عملاً استبداد ولائی در ایران را تطهیر میکنند.

در این شرایط بحرانی و خطرناک وظیفه اپوزیسیون ایران چیست؟ به باور من اپوزیسیون علاوه بر گوشزد کردن ضررهای حمله نظامی به ایران که بدون شک موجب انسجام صفوف بهم ریخته مافیای حاکم خواهد شد، میبایست انگشت اتهام را اساساً بطرف رژیم ایران که با لجاجت در ساخت بمب اتمی، ایران و جهان را مبتلا به بحرانی بی نظیر کرده است، نشانه رود. منافع ملی ایران ایجاب میکند که اپوزیسیون سکولار، مذهبی، تحول طلب و اصلاح طلب از رژیم حاکم بخواهند به خواست جامعه بین المللی در جهت شفاف سازی فعالیتهای هسته ای - موشکی و متوقف کردن غنی سازی اورانیوم (حتی بطور موقت) تن دهد. منطق ساده حکم میکند که حتی منافع شخصی جناحهای "دور اندیش" رژیم نیز در آنست که با فشار به باند خامنه ای از وی بخواهند دست از ساخت بمب اتمی بر دارد، چرا که در صورت ادامه لجاجت، اگر جنگی نیز صورت نگیرد، قطعاً تشدید تحریمهای سیاسی – اقتصادی و محاصره ایران در پیش خواهد بود؛ امریکه ایران را با یک بحران بیسابقه اقتصادی، هرج و مرج و فروپاشی ناشی از آن روبرو خواهد کرد.
آن بخش از اپوزیسیون رژیم که پروژه هسته ای را حق مسلم ایران دانسته و نگرانی جدی اسرائیل و غرب را از فعالیتهای هسته ای رژیم "بهانه" تلقی میکنند، و بجای درخواست توقف غنی سازی اورانیوم توسط رژیم خطر زرادخانه هسته ای اسرائبل را برجسته میکنند، آیا ناخود آگاه خطر حمله نظامی به ایران را تقویت نمیکنند؟ انسانهای مترقی در عین حال با خلع سلاح عمومی هسته ای و از جمله نوع اسرائیلی و یا پاکستانی آن نمیتوانند توافق نداشته باشند. اما توقف برنامه ساخت سلاح هسته ای جمهوری اسلامی ایران را منوط به خلع سلاح عمومی کردن، اگر نه ساده لوحی، اما بهر حال یک اشتباه اسفبار است.

در شرایطی که جهان سرمایه داری غرب در یکی از وخیم ترین بحرانهای اقتصادی تاریخ خود دست و پا میزند، و در شرایطی که مخارج مستقیم و غیر مستقیم جنگ عراق برای آمریکا تا ٣ هزار میلیارد دلار تخمین زده میشود، این اوج توهم و غرب ستیزی است که تصور کنیم آمریکا و یا اروپا بدنبال "بهانه" برای حمله نظامی به ایرانند. اگر رهبران غرب هر از گاهی در مورد حمله نظامی به ایران هشدار میدهند، از آن جهت است که سیاستهای هسته ای رژیم آنانرا جداً به هراس می اندازد، و با اینکار میخواهند رژیم را از عواقب کار خود بترسانند. برای شهروندان و دول اسرائیل و غرب تهدیدهای علنی رژیم برای محو اسرائیل و بهم زدن نظم جهانی بمنظور ایجاد یک دستگاه خلیفه گری اسلامی هم حیرت آور و هم نگران کننده است. ما ایرانیان نیز بمثابه شهروندان جهانی نمیتوانیم باین نگرانی بی اعتنا باشیم. رژیم ولایت فقیه مجهز به سلاح هسته ای یک تهدید بسیار جدی هم برای مردم ایران و هم برای صلح جهانی است.
بر بسیاری از ناظران امور بین المللی پنهان نیست که مرکز ثقل اقتصاد جهان از غرب به شرق در شرف انتقال است. گفته میشود تا پنج سال دیگر چین به بزرگترین قدرت اقتصادی جهان مبدل خواهد شد. با تعمیق بحران مالی و سرمایه داری در آمریکا و بویژه در اروپا در ماهها وسالهای آتی که میتواند به تضعیف شدید قطب دمکراسی در جهان منجر شود، مردم ایران و مردم اسرائیل (سوای رژیمهای حاکم بر آنان) منافع استراتژیک مشترکی در مواجهه با دشمن مشترک یعنی بنیادگرائی اسلامی و بویژه نوع سلفی - وهابی آن دارند.

غرب ستیزی در ایران که ریشه های عمیق در سیاستهای استعماری روس و انگلیس در مورد ایران در یکی دو قرن گذشته، اشتباه تاریخی آمریکا در جریان کودتای ۲٨ مرداد و طرز تفکر "توده ای" متعلق به دوران جنگ سرد و ضدیت با تجدد ناشی از باورهای شیعی – اسلامی دارد، این روزها به دو علت از جانب پاره ای از روشنفکران سیاسی ایرانی مجدداً دامن زده میشود. از یکطرف، حمایت غرب از "بهار عربی" (حد اقل در مورد تونس، مصر، لیبی و سوریه) و در گیر شدن ناتو در انقلاب لیبی که با تئوری و مدل "گذار به دمکراسی" اینان خوانائی ندارد، خشم آنان را بر انگیخته است. و از طرف دیگر، احساس خطر واقعی از حمله نظامی غرب به ایران، آنانرا بحق نگران کرده است. اگر این افراد از ذره ای اعتدال و انصاف بر خوردار باشند، باید مجدداً حوادث مهم اوایل انقلاب ۵۷ را به یاد آورند. آیا فراموش کرده اند که آمریکا ستیزی غالب در جامعه منجر به گروگانگیری دیپلوماتهای آمریکائی در تهران و قرار گرفتن ایران در مسیری فاجعه بار شد! در آن زمان کابینه شادروان مهندس بازرگان که در نظر داشت با غرب و آمریکا مناسبات عرفی و دوستانه بر قرار کند، در شرایطی که تحت فشار شدید چپ سنتی و مستبدین مذهبی قرار داشت، مجبور به استعفا شد.

نتیجه گیری
در شرایط کنونی بمنظور جلوگیری از بروز جنگ، پیکان اصلی حمله اپوزیسیون میبایست بر رژیم جمهوری اسلامی و بویژه باند خامنه ای نشانه رود تا دست از سیاست ساخت بمب هسته ای بردارد. در عین حال گوشزد به اسرائیل و غرب نیز در مورد ضرر های جبران ناپذیر حمله نظامی به ایران خالی از فایده نیست. اتکاء به نیروی خود و انتقاد از غرب یک چیز است، و سیاست دامن زدن به غرب ستیزی، آنهم در شرایطی که غرب در حال افول است، و قدرتهای دیگری (چین و روسیه) در عرصه های اقتصادی و سیاسی ایران بدون نظارت مردم یکه تازی میکنند، چیز دیگری است.

م. چشمه، ۲۴ آبان ۱٣۹۰
زیرنویس:
۱. "اسرائیل اهداف خود را از آمریکا پنهان میکند."، آدرین بلوم، نیویورک تایمز (بنقل از روز)، ۲۲ آبان ۹۰
۲. بی بی سی فارسی، ۱۴ نوامبر ۲۰۱۱.
٣. "چرا حمله نظامی به رژیم ایران؟" سایت علی میر فطروس.