از شرق تا غرب "برآشفتگان" برآشفته اند


اردشیر زارعی قنواتی


• از آنجا که هیچ چشم انداز مثبتی برای برون رفت از بحران مالی در حوزه یورو و آمریکا فعلا وجود ندارد و برنامه های ریاضتی نیز در هر گام بخش وسیع تری از مردم را زیر ضرب و فشار اقتصادی قرار می دهد، می توان انتظار تعمیق بیشتر جنبش اعتراضی و پیوستن لایه های بیشتری از جوامع را در این اکسیون های اعتراضی داشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۵ مهر ۱٣۹۰ -  ۱۷ اکتبر ۲۰۱۱


سیر تاریخی نظام سرمایه داری به فاز نئولیبرالیسم و آزادسازی بی پروای بازار در شرایط کنونی، اقتصاد جهانی را هم زمان با دو معضل اساسی "بحران مالی" و "جنبش اعتراضی علیه برنامه های ریاضت اقتصادی" روبرو کرده است. گذشت چهار دهه از بر هم خوردن توازن نسبی بین جهش تکنولوژیک در عرصه اقتصاد و کاهش سطح دستمزدها که ترجیح بند ظهور نئولیبرالیسم تلقی می شود با توجه به گسست بی مهار این عدم توازن در دو دهه ی اخیر، زنگ سقوط نئولیبرالیسم اقتصادی را به صدا در آورده است. تفاوت این مرحله از بحران نسبت به بحران های ادواری نظام سرمایه داری، در انباشت قدرت و ثروت یک درصدی ها در مقابل انباشت مطالبات نود و نه درصدی ها می باشد که هم اکنون تبدیل به یک رویارویی و منازعه گسترش یابنده شده است. جنبشی که حدود ۶ ماه قبل از میدان "پورتا دل سول" در قلب مادرید اسپانیا در واکنش به بحران اقتصادی این کشور آغاز شد هم اینک از استرالیا و نیوزلند در شرقی ترین نقطه جهان تا قلب وال استریت در نیویورک گسترش یافته است.
طبقات اجتماعی و گروه های ناراضی از وضع موجود اقتصاد جهانی، بدون یک رهبری سازمان یافته و تنها با پیش زمینه مطالبات عینی و به حق خود در بیش از ٨۲ کشور و ٨۰۰ شهر جهان جبهه یی را علیه نظام مالی جهانی گشوده اند که می توان از آن به عنوان بزرگترین اکسیون بین المللی طبقاتی در طول حیات نظام سرمایه داری نام برد. به موازات فراگیر شدن بحران مالی در منطقه یورو و ایالات متحده آمریکا که جهانی شدن بحران در قلب نظام سرمایه داری را نشان می دهد، جنبش های مطالبه محور با محوریت اعتراض به برنامه های ریاضت اقتصادی نیز از قالب خرده جنبش های ملی به سمت یک جنبش جهانی اعتراضی سوق یافته اند. این دوگانه ی پارادوکسیکال از آنجا که مدیریت حل بحران در هرم قدرت اقتصاد جهانی هر لحظه ناکارآمدی خود را نشان می دهد و جنبش های اعتراضی نیز در مسیر تعمیق و گسترش پیش می روند نشان می دهد که "دوران جدیدی آغاز شده است" که در آینده ی نزدیک بسیاری از معادلات سنتی را تغییر می دهد.
شکست نسخه های نئولیبرال صندوق بین المللی پول، بانک جهانی، نهادهای مالی حوزه یورو و اتحادیه اروپایی، وزارت خزانه داری آمریکا، بازارهای بورس و بانک های بزرگ بین المللی جهت مدیریت بحران گویای آن است که "جهانی دیگر ممکن است". به عکس تصور تحلیلگران و اقتصاددانان نئولیبرال بحران مالی کنونی و اعتراضات متعاقب آن ناشی از سیر طبیعی فراز و فرودهای نظام سرمایه داری و اقتصاد بازار آزاد در ظرفیت های مقطعی نظم موجود نبوده است. بدون شک این روند تبلور بحران ذاتی نظام سرمایه داری و به خصوص نقطه آغاز پایان نئولیبرالیسم در شرایطی است که "نهاد مردم" گام به گام "نهاد قدرت" را به حاشیه رانده و دیگر صاحبان قدرت اقتصادی – سیاسی نمی توانند چون گذشته حاکمیت خود را تثبیت کرده و مردم نیز حاضر نخواهند بود مطالبات به حق خود را نادیده بگیرند. جنبشی که برآشفتگان را با شعار "وال استریت را اشغال کنید" به خیابان کشانده است این بار به درستی دست بر جای حساس نظمی مستقر گذاشته است که در تمامی پهنه جهانی و شهرهای دستخوش اعتراض، نابرخورداران را به آدرس خانه های برخورداران و نهادهای مالی راهنمایی می کند. این نبرد کاملا طبقاتی و دمکراتیک در شرایطی که نظام اقتصادی موجود به واسطه رکود و بحران مالی در بدترین شرایط خود قرار دارد و حلقه های زنجیر آن در حال گسست می باشد راه را برای تعمیق و گسترش هر چه بیشتر جنبش های اعتراضی باز می کند.               
سیر وقایع چند ماه گذشته و به خصوص روزهای اخیر نشان می دهد که از یک طرف حوزه مالی نظام سرمایه داری نئولیبرال توان مدیریت بحران را از دست داده و نسخه های موجود نهادهای مالی بین المللی شکست خورده اند و از طرف دیگر خرده جنبش های اعتراضی در یک وحدت رویه هارمونیک به سمت ایجاد یک جنبش فراگیر جهانی جهت می گیرند. موقعیت جنبش کنونی از آنجا که در ظرفیت های طبقات نابرخوردار، سندیکاهای کارگری، کارمندی، روشنفکران، بازنشستگان، بیکاران، حامیان محیط زیست، صاحبان مشاغل خرد، حاشیه نشین های شهری و بخش خدمات، بهداشت و آموزش را در بر می گیرد و فاقد هرگونه دسته بندی های ایدئولوژیک می باشد، از پتانسیل بالا و رشد یابنده یی جهت بقا و حضور اکتیو برخوردار خواهد بود. همین که کمپین اعتراضی میدان پورتا دل سول در اسپانیا از ابتکار معترضان "میدان التحریر" مصر الهام می گیرد و سپس نیویورکی ها از آنان اقتباس کرده و جنبش وال استریت را اشغال کنید را راه انداخته و هم اینک جنبش "۱۵ اکتبر" از نیم رخ نیویورکی ها تصویر تمام رخ خود را در پهنه جهانی به رخ می کشد، خود گویای کلید خوردن یک آلترناتیو بدیل (البته فعلا سلبی) در درون نظام سرمایه داری است که حداقل در وضعیت کنونی خواهان اصلاحات گسترده در این نظم ناعادلانه خواهد بود. تظاهرات ۱۰۰ هزار نفری در رم پایتخت ایتالیا و هم چنین تظاهرات اعتراضی در کلان شهرهای آلمان، بریتانیا، استرالیا، ژاپن و آمریکا در روز شنبه ۱۵ اکتبر نشان می دهد که معترضان پیکان خود را به سمت قلب نظام سرمایه داری نئولیبرال نشانه رفته اند. نکته قابل تامل در طی چند ماه اخیر و به خصوص بعد از اخذ رای اعتماد "سیلویو برلوسکونی" نخست وزیر ایتالیا از مجلس نمایندگان این کشور و هم چنین تصویب برنامه های ریاضت اقتصادی توسط دولت های اسپانیا، یونان، پرتقال، بریتانیا، ایرلند و بسیاری دیگر از کشورها در کنار سقوط اعتبار دولتمردان این کشورها بر اساس نظرسنجی های اخیر، گویای یک گسست سیستماتیک بین نهاد قدرت و نهاد مردم می باشد. همین واقعیت هر چند که پایان راه دولت های نئولیبرال نخواهد بود ولی نشاندهنده آغاز یک روند بازگشت ناپذیر است که خلاص شدن از چنبره آن در توان هیچ یک از این دولت ها نخواهد بود.
با پیوستن مخالفان "جهانی شدن اقتصاد" به اعتراضات اخیر که در روز ۱۵ اکتبر کلید خورد جنبش بی سر کنونی را در مسیر اتخاذ برنامه و راهکار جهت برون رفت از بحران اقتصاد جهانی قرار می دهد. از آنجا که هیچ چشم انداز مثبتی برای برون رفت از بحران مالی در حوزه یورو و آمریکا فعلا وجود ندارد و برنامه های ریاضتی نیز در هر گام بخش وسیع تری از مردم را زیر ضرب و فشار اقتصادی قرار می دهد، می توان انتظار تعمیق بیشتر جنبش اعتراضی و پیوستن لایه های بیشتری از جوامع را در این اکسیون های اعتراضی داشت. در جهان کنونی با توجه به سطح آگاهی مردم و برکشیده شدن نقاب از رخ نظم نئولیبرال برآشفتگان شاید نتوانند وال استریت را اشغال کرده و به بورس بازی های قمارگونه پایان دهند اما بدون شک به نظم موجود آن چنان تلنگری زده اند که برای همیشه رویاهای شیرین آنان را در بستر تعمیق شکاف های طبقاتی نقش بر آب می کند. این گفته "گابریل" رهبر حزب سوسیال دمکرات آلمان در خصوص رویدادهای اخیر که از "پایان یک دوران" سخن می گوید، می تواند اعتراف حاکمان لیبرال غرب نسبت به رویاهای بر باد رفته نئولیبرالیسم اقتصادی تلقی شود. وی ضمن حمایت از اعتراضات اخیر می افزاید "ایدئولوژی نئولیبرال شکست خورده است، اینک باید سرمایه داری را یک بار دیگر مهار کرد" و این شاید جان کلام همان واقعیتی باشد که هم اینک از شرق تا غرب برآشفتگان را به مصاف بازارهای مالی و نهادهای اقتصاد نئولیبرال به خیابان کشانده است.