دوستانی که هیچگاه عاقبت به خیر نشدند


اردشیر زارعی قنواتی


• حملات کاملا سازمان یافته گروه طالبان و شبکه حقانی در طی هفته های اخیر به مراکز سیاسی – امنیتی افغانستان، حمله به سفارت آمریکا و مقر نیروهای ناتو در کابل، ترور "برهان الدین ربانی" رئیس شورای عالی صلح با طالبان و هم چنین خنثی شدن طرح ترور "حامد کرزای" رئیس جمهوری این کشور بار دیگر حساسیت ها نسبت به نقش پاکستان در وقایع افغانستان را برجسته ساخت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٨ مهر ۱٣۹۰ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۱۱


روابط بین پاکستان و آمریکا در شرایطی دستخوش اخلال و بی اعتمادی شده است که هم زمان وضعیت در افغانستان در مسیر پیچیده تر و تعمیق بی ثباتی حرکت می کند. آنچه در طی ماه های اخیر درست بعد از قتل "اسامه بن لادن" رهبر القاعده در شهر "بیت آباد" نزدیک پایتخت پاکستان توسط نیروهای ویژه کماندویی ارتش آمریکا انجام گرفت و بازار اتهام پراکنی بین دو طرف را داغ تر از همیشه کرد، به عکس تصور غالب در خبرگزاری های بین المللی و بین تحلیلگران سیاسی دلیل اصلی این موضوع نمی تواند تلقی شود. کشتن بن لادن، حضور طالبان دو سوی خط دوراند، گسترش ناامنی ها در افغانستان، نزدیک شدن به زمان خروج تدریجی نیروهای نظامی خارجی از افغانستان، بحران اقتصادی و موضوع کمک های بلاعوض واشینگتن به اسلام آباد و نقش سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان (آی اس آی) در همکاری با بنیادگران و تروریست های اسلامی همگی حلقه های یک زنجیر می باشند که در وضعیت پارگی زنجیر اهمیت خود را نشان می دهند. اهمیت هر کدام از حلقه های این زنجیر گسسته هر چند که خود به تنهایی می تواند در تفکر انتزاعی دلیل به وجود آمدن شرایط امروزین باشد اما وسعت فاجعه در فضای عینی بسیار متنوع و پیچیده تر از این برداشت سطوح نسبی خواهد بود. عدم درک درست از شرایط تاریخی، وضعیت سیاسی – اجتماعی، بافت فرهنگی، ساخت قومی – مذهبی و ناسیونالیسم قبایلی چند لایه در دوسوی مرزهای دوران استعمار، فقر اقتصادی، نبود زیرساخت جهت تشکیل جامعه ملی و دولت مدرن در کنار دخالت های سیاسی – نظامی غیرمشروع غرب و به خصوص آمریکا در این منطقه پکیج دومی است که پکیج اول را پوشش می دهد. تلفیق این شرایط پارادوکسیکال به لحاظ ذهنی و عینی مجموعه یی را شکل داده است که تعیین، تبیین و تصحیح آن به سادگی انجام نخواهد گرفت و برای برون رفت از آن می بایست هزینه گزافی از سوی جوامع مورد بحث، دولت های دخیل در بازی و گروه های سیاسی درگیر پرداخت شود. هر کدام از این اضلاع قدرت در ساخت ملی، منطقه یی و بین المللی از زاویه نگاه خود، مطالبات یکسویه یی را مطرح می کنند که به نوعی می تواند بخشی از واقعیت باشد و بر اساس همین تفکر "بخشی" و مطلق انگاری نسبت به آن، تصویری از شرایط واقعی ارائه می دهند که در نتیجه گیری نهایی موجب گمراهی می شود. هر چند که تعمیم دادن شرایط منطقه یی با بنیادگرایی اسلامی و تروریسم بین المللی بازخورد رویدادهای جاری است اما عدم پذیرش تاثیر چینش های ژئوپلتیک در منطقه، ناسیونالیسم پشتون، برش های قومی – مذهبی بدون وجود قدرت آلترناتیو ملی، منافع متناقض در سه رکن ملی، منطقه یی و بین المللی بین بازیگران و مهم تر از همه نگاه و حضور بیرونی به حوزه درونی به طور اساسی رابطه "علت" و "معلولی" شرایط کنونی را مخدوش و راه برون رفت از بن بست را دشوار کرده است.                     
حملات کاملا سازمان یافته گروه طالبان و شبکه حقانی در طی هفته های اخیر به مراکز سیاسی – امنیتی افغانستان، حمله به سفارت آمریکا و مقر نیروهای ناتو در کابل، ترور "برهان الدین ربانی" رئیس شورای عالی صلح با طالبان و هم چنین خنثی شدن طرح ترور "حامد کرزای" رئیس جمهوری این کشور بار دیگر حساسیت ها نسبت به نقش پاکستان در وقایع افغانستان را برجسته ساخت. متعاقب این وقایع مقامات ارشد سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکا به صراحت اسلام آباد را به همکاری با طالبان و به خصوص شبکه حقانی متهم کرده و کرزای نیز دیدار از قبل پیش بینی شده خود از پاکستان را لغو و متعاقبا در سفر به هند به عنوان رقیب منطقه یی پاکستان، قرارداد همکاری های استراتژیک را با این کشور به امضاء رساند. رئیس جمهوری افغانستان هم چنان در دیدار روز شنبه ٨ اکتبر خود با "مارک گروسمن" فرستاده ویژه آمریکا در منطقه از وی خواست تا واشینگتن فشار خود بر اسلام آباد را افزایش دهد. قبل از آن نیز در روز پنج شنبه باراک اوباما پاکستان را متهم کرده بود "پاکستان در نزدیکی و همکاری با افراد نامطلوبی که فکر می کنند بعد از خروج نیروهای نظامی خارجی از افغانستان می توانند قدرت را در این کشور به دست گیرند، دچار اشتباه محاسبه ی پر خطری شده است". این در حالی است که "یوسف رضا گیلانی" نخست وزیر پاکستان هشدار داده بود که این گونه موضع گیری ها فقط به احساسات ضدآمریکایی در منطقه دامن می زند و "حنا ربانی" وزیر امور خارجه این کشور نیز تاکید می کند "ما هم این پیام را برای ایالات متحده داریم و آن این است که شما یک متحد را از دست خواهید داد، شما نمی‌توانید پاکستان را از دست بدهید". سخن پراکنی و اتهام افکنی بین مقامات ارشد آمریکایی و پاکستانی علیه همدیگر نشان می دهد که ادامه روابط سنتی بین این دو متحد قدیمی در شرایط کنونی دستخوش التهاب و گسست عینی شده است. سیر وقایع ۴ دهه اخیر در مناسبات اسلام اباد – واشبنگتن موید این واقعیت است که این دو کشور در مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد وحدت رویه داشته اند و در برخورد فاجعه بار با دولت "نجیب الله" رهبر اصلاح طلب افغانستان دمکراتیک و دور باطل تسلط مجاهدین و طالبان بر کابل از همکاری تنگاتنگ بهره می گرفته اند. آن هیولایی که در دوران جنگ سرد توسط واشینگتن، اسلام آباد و ریاض ساخته شد، بعد از پایان جنگ سرد و به خصوص وقایع تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی در بستر یک محیط ژلاتینی و پارادوکسیکال با تغییر جهت، به یکباره دندان های خونین خود را به سازندگان خویش نشان داد و هر زمان آماده گاز گرفتن آنان گردید. از طرف دیگر گسست های حاکمیتی در پاکستان بین نهاد قدرتمند ارتش و ساخت سیاسی و هم چنین در افغانستان بین دولت مرکزی و طالبان – جبهه شمال در کنار استراتژی شکست خورده واشینگتن در منطقه موجب بروز شرایطی گردیده است که هیچ کدام از این اضلاع به صورت آلترناتیوی قدرت مدیریت بحران را نخواهند داشت. آمریکا آنچه را که از دولت پاکستان می خواهد اصولا در قدرت و اختیار آنان نیست، اسلام آباد نیز آنچه از واشینگتن می خواهد در وضعیت جدید بین المللی منطبق با منافع راهبردی آنان نیست و به تبع آنچه افغانستان از همسایه مزاحم خود و متحد فرامنطقی خویش می طلبد با نقش این دو کشور در امور افغانستان تضاد ماهوی دارد. به همین دلیل هرگونه برخورد سلبی بین طرف های درگیر در این منطقه نه تنها راه حل تلقی نمی شود که حتی می تواند تشدید کننده ی وضعیت فاجعه بار کنونی هم به حساب آید. مشکل افغانستان و منطقه ی هندوکش معلول یک علت تاریخی است که تنها با درک درست از شرایط واقعا موجود و تصمیمات استراتژیک جسورانه که شاید یکی از تبعات آن تولد کشور "پشتونستان" از تجمیع پشتون های دو سوی خط دوراند باشد، به صورت نسبی و میان مدت قابل حل است و نمایشات دیگر تقریبا هیاهو برای هیچ خواهد بود.