سخنان نماینده ی روسیه در ناتو را تا حدودی جدی بگیریم!


محمدعلی اصفهانی


• خبرگزاری روسی ریانوستی، در تاریخ پنجم اوت، اظهارات نماینده ی روسیه در ناتو را مبنی بر برنامه ریزی ناتو برای دخالت نظامی در سوریه به منظور ایجاد یک سر پل مطمئن به قصد حمله ی نظامی به ایران منتتشر کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ مرداد ۱٣۹۰ -  ۷ اوت ۲۰۱۱


خبرگزاری روسی ریانوستی، در تاریخ پنجم اوت، اظهارات نماینده ی روسیه در ناتو را مبنی بر برنامه ریزی ناتو برای دخالت نظامی در سوریه به منظور ایجاد یک سر پل مطمئن به قصد حمله ی نظامی به ایران منتتشر کرده است که کمی پایین تر به آن خواهم پرداخت.
اما قبل از همه چیز:

۱ ـ بیش از اندازه ی لازم، بر روی خطر حمله ی نظامی به ایران ـ در شرایط کنونی ـ متمرکز شدن، کار نادرستی است که می تواند ما را از پرداختن به مسائل آنی تر و عاجل تر، به خصوص در امر جنبش، باز دارد. و از همین رو، باید در این مورد، رعایت اعتدال را و منطق گرایی را فراموش نکنیم.

۲ ـ آنچه مقامات روسی در ارتباط با ایران می گویند، می تواند درست باشد، و نیز می تواند دامی باشد از سوی مافیای حاکم بر روسیه برای مردم ایران، به منظور باج گیری بیشتر، غارت بیشتر، و نیز چپانیدن هرچه بیشتر «اجناس» بنجل نظامی روسی به مافیای حاکم بر ایران.

۳ ـ تا آنجا که به مردم ایران بر می گردد، و در توان مردم است، تلاش در جهت ارتقا و اعتلا و استحکام جنبش، و خارج کردن آن از حالت رخوت کنونی (به نظر من) مبرم ترین کار است. تا آن اندازه که به دشمنان خارجی ایران و   به بعضی مالیخولیایی های اپوزیسیون که به خدمت بخشی از آن ها کمر بسته اند تفهیم کند که:
این، دُم شیر است، به بازی مگیر!

اما گزارش ریا نوستی که لینک کامل أن به زبان انگلیسی در زیر نویس این مقاله آمده است را می توان در چند محور زیر، خلاصه کرد:

یک: ناتو در حال برنامه ریزی دخالت نظامی در سوریه، به بهانه ی حمایت از جنبش مردم سوریه است با هدف سرنگون کردن بشار اسد و نظام او؛ و جایگزین کردن عوامل خود به جای او. [یعنی به جای دیکتاتور خونخواری که گرچه تبلور جنایات او را در شقاوتی که در حق مردم معترض و به کوی و برزن آمده ی کشورش به کار می برد می بینیم، جنایات دیگر نظام خودش و پدرش، ابعادی بس گسترده تر از این دارد.]

دو: حمله به سوریه، مرحله ی ماقبل آخر حمله به ایران است، و در واقع امر، هدف اصلی حمله به سوریه نیز همین است.

سه: ناتو می خواهد با استقرار یک نظام وابسته بر سوریه، از این کشور، یک سرپل استراتژیک برای حمله به ایران بسازد.

چهار: بعد از سوریه، باز هم به دلایل استراتژیک، ناتو تکلیف یمن را هم با همان بهانه یی که برای توجیه کار خود در سوریه به کار گرفته است، تعیین خواهد کرد.

پنج: ناتو، بعد از رسیدن به اهدافش در سوریه، به هدف اصلی، یعنی به ایران خواهد پرداخت، و حمله ی نظامی خود را به منظور نابود کردن تأسیسات اتمی ایران، و نیز جاگزین کردن یک نظام کاملاً مطیع در ایران، آغاز خواهد کرد.

شش: این موضع، موضع تمام کشورهای عضو ناتو نیست؛ بلکه تعدادی از کشور های نیرومند غربی، بعد از مشاهده ی جنبش های مردمی در تمام منطقه، به فکر موج سواری افتاده اند؛ اما فقط کشور هایی را نشانه می گیرند که نظام های حاکم بر آن ها، نقطه نظر هایی مخالف نقطه نظر های آن ها دارند. [یعنی چیزی مغایر با دو مورد مصر و لیبی، که جنبش های توده یی بر اثر «غفلت» دشمنان خارجی، بدون آن که مهار جنبش خود را به دست دشمن بدهند، به شکلی غافلگیر کننده شکل گرفتند و به پیروزی هایی نسبی ـ هر چند هنوز بسیار اندک ـ رسیدند.]

هفت: به دلیل موقعیت جهانی روسیه، گسترش دخالت های نظامی ناتو، و اوج گیری جنگ در منطقه، و تغییر نقشه ی سیاسی جهان، به روسیه نیز مربوط می شود.

هشت: به مرحله ی نهایی رسیدن طرح، یعنی حمله به ایران، به دلیل ضرورت عبور از دو مرحله ی دیگر جنگ (در سوریه و در یمن) مدتی زمان می طلبد.

نُه: نماینده ی روسیه در ناتو، سخنان خود را نه تنها بر مبنای تحلیل های خود، بلکه همچنین بر مبنای اطلاعات و تحلیل های کارشناسان دیگر امور منطقه اظهار داشته است.

دَه: با تجربه های محصول دستاورد های تلخ دخالت نظامی ناتو در لیبی، روسیه، به مخالفت خود با دخالت نظامی ناتو در دیگر کشورهای منطقه ادامه خواهد داد.

این ها خلاصه و محور های گزارش «ریانوستی» در پنجم اوت است. اما صرف نظر از هر نیتی که نماینده ی روسیه در ناتو، و نیز کل دولت روسیه داشته باشند:

۱ ـ ما تجربه ی تلاش جرج بوش پسر را به نمایندگی از مکتبی که در شکل سیاسی آن به عنوان مکتب «نئوکان» ها شناخته می شود، ولی دارای ابعاد بسیار وسیع تری است (و پرداختن به این موضوع، خارج از کادر این چند سطر است) برای حمله به ایران و تغییر جغرافیای سیاسی منطقه، پشت سر (و شاید پیش رو نیز) داریم.
خود من در زمان جرج بوش پسر، به شدت در افشای خطرات حمله ی نظامی به ایران فعال بودم؛ و درست به همین دلیل نیز به فرمان مستقیم رهبر مجاهدین خلق، یکباره مورد هجوم گله یی افراد پرورش یافته برای چنین مواردی قرار گرفتم، و دشنامی و اتهامی نبود که به دستور مستقیم شخص ایشان، نثار من نشود. و این همه، در زمانی اتفاق افتاد که سال ها پیش از آن، و در اوج بیا و برو این جریان در عصر صدام حسین، من بی سر و صدا، و بدون رسانیدن کمترین آزاری به مجاهدین، در پاریس از عضویت در شورای ملی مقاومت، کناره گیری کرده بودم و به کار سیاسی و فرهگی مستقل خود مشغول بودم.
این روز ها هم البته مستمراً مورد «الطاف» ویژه ی شخص ایشان که از طریق همان افراد فوق الذکر نصیب من می شود قرار دارم!

۲ ـ نئوکان ها با کمک لابی های اسراییلی در آمریکا و سراسر جهان، در صدد به چنگ گرفتن مقام ریاست جمهوری در انتخابات سال آینده ی آمریکا هستند، و تمام نیروی خود را بر بازگردانیدن آمریکا به عصر جرج بوش پسر، و تکمیل پروژه های ناتمام مانده ی او به کار گرفته اند.

۳ ـ موضوع «ایران»، یکی از مهم ترین و جدی ترین موضوع هایی است که نئوکان ها و اسراییل، می توانند با مانور بر محور آن، بر اوباما فائق آیند، و حتی، پیش از پایان دوران ریاست جمهوری او، و در زمان مراحل مقدماتی انتخابات (که در آمریکا بسیار پیش از خود انتخابات، شروع می شود) و در گرماگرم کارزار های تبلیغاتی، آمریکای اوباما را وارد جنگی ناخواسته با ایران کنند، که نتیجه ی منطقی آن در افکار رأی دهندگان آمریکایی، ضرورت به روی کار آمدن جناح دیگر امپریالیسم آمریکا، یعنی آن ها و هم پییمانان آن ها (حتی در خود حزب دموکرات) به عنوان کسانی که تجربه و اراده و توان بیشتری برای ادامه ی جنگ دارند خواهد بود.

۴ ـ این همه کنفرانس و سمینار و سمپوزیوم و سخنرانی و غیره از سوی جناح نئوکان ها و لابی های اسراییلی، تحت عناوینی از نوع مثلاً «بهار اعراب، و مسأله ی ایران»، «خطر بنیاد گرایی، و ضرورت حمایت ازکسانی که می توانند وزنه ی ایجاد تعادل باشند»، «خطرات دستیابی قریب الوقوع ملایان به بمب اتمی»، و این قبیل چیزها در پایتخت های سیاسی جهان، بی سبب نیست؛ و دقیقاً به همان نگرانی این ها از جنبش های مستقل و غیر وابسته و مردمی در کشورهای «خاورمیانه ی بزرگ» و به خصوص در ایران بر می گردد.
و به همین دلیل است که می بینیم خود آن ها و کسانی که تحت سرپرستی آن ها قرار دارند، در زیر پوشش های دیگر، و شاید ظاهر پسند، و با بهانه گیری های عوام فریبانه، و بزرگ کردن موضوع های فرعی تر نسبت به موضوع های اصلی تر، این جنبش را در کلیت آن نشانه گرفته اند. و من مخصوصاً در این مقاله ی معین، از ورود به این موضوع معین، خود داری می کنم؛ و فقط از خوانندگان می خواهم که چندان بر پاره یی از تلاش هایی که در این زمینه، و البته به منظور فریب کاری در پوشش های متفاوت، حتی در پوشش دفاع از جنبش، یا ... انجام می پذیرد با حسن نیتِ چشم بسته، نگاه نکنند.
و باز البته و صد البته (بلکه هزار البته و ده هزار البته) به هیچ وجه، و به هیچ بهانه یی و با هیچ توجیهی، نمی توان نقد وضعیت موجود جنبش، و ارائه ی راهکار های مناسب تر را با موردی که گفتم یکی گرفت، و این را به عنوان ابزاری برای سرکوب و خفه کردن منتقدان و حتی مخالفان غیروابسته و صادق و دلسوز و خیرخواه، به کار برد.
مهم، فقط این است که با هوشیاری و دقت، مواضع دیگران را مورد توجه و واکاوی قرار دهیم، و نه خوشبین، باشیم و نه بدبین. بلکه در حد توان (چون توان همه ی ما محدود است) واقع بین.

۵ ـ مسائلی چند را به صورت مواد اولیه، در مقاله ی نسبتاً مفصل قبلی خودم با عنوان طویل «جان بولتون می گوید که تنها راه، حمله ی نظامی به ایران است ـ او را و همدستان او را انتخاب می کنیم، یا جنبش را و مردم را؟» ٭ و نیز مقالاتی که در زیرنویس آن مقاله به آن ها لینک داده ام آورده ام.
ناگفته مانده ها هنوز بسیارند؛ ولی بهتر است که آن ها را به مقاله و مقالاتی دیگر موکول کرد.

۱۶ مرداد ۱۳۹۰

توضیحات:

لینک گزارش ریانوستی به زبان انگلیسی:
en.rian.ru

٭ «جان بولتون می گوید که تنها راه، حمله ی نظامی به ایران است ـ او را و همدستان او را انتخاب می کنیم، یا جنبش را و مردم را؟» :
www.ghoghnoos.org

* بخش نظرهای این نوشته به درخواست نویسنده غیرفعال است.