ورود بنیادگرایی مسیحی به بطن تروریسم نوین


اردشیر زارعی قنواتی


• بمب گذاری در مرکز اسلو و کشتار نوجوانان حامی حزب کارگر در جزیره "اتوئیا" که حدود ۹۴ کشته و ده ها زخمی بر جای گذاشت خطر زایش تروریسم راست افراطی و ورود بنیادگرایی مسیحی به حوزه سیاست و امنیت در قلب اروپا را نشان داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ مرداد ۱٣۹۰ -  ۲۷ ژوئيه ۲۰۱۱


هم آغوشی بنیادگرایی دینی و راست افراطی بار دیگر فاجعه آفرید و این بار نه افغانستان، پاکستان، عراق، هند، یمن، مراکش که نروژ در شبه جزیره اسکاندیناوی به عنوان امن ترین حوزه ژئوپلتیکی جهان را هدف قرار داد. اینکه شولاپوشان افغانی – پاکستانی و متوهم های هوادار جنبش تروریستی القاعده مسبب بمب گذاری و کشتار نبودند و به خلاف تصورات اولیه یک مو طلایی نروژی وابسته به گروه های بنیادگرای مسیحی و راست افراطی عامل این فاجعه وحشتناک بودند، جدا از اینکه پیش داوری های اولیه و همیشگی را باطل کرد هم چنین موجب گردید تا جهان به خطر راست افراطی و بنیادگرایی دینی فراتر از درک سنتی سال های اخیر واقف شود.
بمب گذاری در مرکز اسلو و کشتار نوجوانان حامی حزب کارگر در جزیره "اتوئیا" که حدود ۹۴ کشته و ده ها زخمی بر جای گذاشت خطر زایش تروریسم راست افراطی و ورود بنیادگرایی مسیحی به حوزه سیاست و امنیت در قلب اروپا را نشان داد. دستگری "اندرس برینگ بروس" عامل اصلی این فاجعه خونین و افشای سوابق وی به عنوان یک نژادپرست افراطی که تمایلات بنیادگرایانه مسیحی را یدک می کشید، برای اولین بار اروپاییان را متوجه خطری کرد که این بار نه در بیرون که در درون جامعه خودی رشد و تکثیر شده است. این حملات تروریستی هم زمان یک باور سنتی را در تفکر جامعه اروپایی مخدوش کرد و از طرف دیگر یک باور جدید را که خطر آن از سال ها قبل توسط تحلیلگران مستقل و معتبر گوشزد می شد را به یقین عینی تبدیل کرد. آنچه هم اکنون توسط پلیس و نهادهای اطلاعاتی نروژ اعلام شده است نشان می دهد که بین بمب گذاری مرکز اسلو و تیراندازی فاجعه بار به کمپ نوجوانان حزب کارگر یک ارتباط روشن و آشکار وجود دارد. این موضوع گویای یک اقدام از پیش طراحی شده و با سازماندهی قبلی می باشد که فراتر از ابعاد بزرگ فاجعه، نشاندهنده عدم انطباق آن با اقدامات موردی توسط افراد در لحظه جنون آنی یا با سابقه روانی خاص می باشد. این در واقع بازتولید تروریسم نوین به شیوه گروه های بنیادگرای اسلامگرا چون القاعده است که هم اینک برادران مسیحی خود را نیز به مسیر تاریک رقم زدن فجایع بشری با توهمات بسته و ایدئولژیک فراخوانده است.
شوک اولیه به مردم نروژ در خصوص این فجایع می بایست از این پس جای خود را به یک شوک بزرگ در مورد زایش تروریسم بنیادگرای مسیحی و راست افراطی به تمامی رهبران جهان غرب و جوامع اروپایی بدهد.
حوادث تروریستی نروژ هر چند که یک فاجعه تاسف بار بوده است اما به دلایلی می تواند یک حقیقت اجتناب ناپذیر تاریخی و توجه یا تمرکز خاص بر یک رویه ی خطرناک تلقی شود که دیر زمانی است جهان بشری را تهدید می کند. بعد از ساعت های اولیه از رقم خوردن حادثه "استولتن برگ" نخست وزیر نروژ در یک پیام تلویزیونی ضمن تاکید بر اینکه این اقدام "حمله به دمکراسی" بوده است، قول داد که این کشور کوچک اروپایی با تمام قدرت از جایگاه جامعه دمکراتیک خود دفاع کرده و مسببین حادثه را شناسایی و مجازات خواهد کرد. رهبران جهان نیز ضمن ابراز همدردی با مردم نروژ به ضرورت مبارزه با ریشه این تفکرات نژادپرستانه تاکید ورزیده اند. شاید روز خونین اسلو سرآغاز روندی باشد که از این پس "کلیشه" در مورد امنیت و دمکراسی را از حیطه مرزبندی بین شرق و غرب در هم شکسته و نگاه تازه یی را به هیولای بیدارشده "بنیادگرایی دینی – راست افراطی" و پیوند آن با تروریسم بین المللی در چارچوب کلی تری به عنوان یک واقعیت عینی اثبات کند. اروپا و غرب از این پس می بایست به یک بازنگری از درون دست زده و تمام مصائب بشری سال های اخیر را به قالب تنگ نبرد بین دمکراسی و اسلام یا غرب متجدد با شرق عقب افتاده محدود نکند. اتفاقا سابقه عامل تیراندازی به کمپ نوجوانان حزب کارگر در خصوص روحیه مهاجر ستیزی و اسلام هراسی وی می تواند درهای جدیدی را بر روی تحلیلگران و سیاستمداران غربی بگشاید. خطر بنیادگرایی مسیحی با توجه به رشد تمایلات مهاجر ستیزی و راست افراطی در کشورهای اروپایی در روزی که نروژ به خاک و خون کشیده شد، می تواند همین آغاز شکست کلیشه و نگاه تازه به حساب آید. این حادثه هم چنین در عمق اجتماعی و تفکر توده های مردمی در خصوص موضوع امنیت و دمکراسی یک تغییر اساسی ایجاد خواهد کرد و هر تروریستی دیگر از قبل با مارک اسلامی و شرقی به تصویر کشیده نخواهد شد. به یقین از این پس در صندوق آرای احزاب راست افراطی و نومحافظه کار که در طول سال های اخیر بر موج کاذب مهاجر ستیزی هزینه های کلان انجام داده اند، یک تغییر اساسی رخ می دهد و به لحاظ اجتماعی و سیاسی این گروه از احزاب در تبلیغات نومحافظه کارانه خود با محدودیت و منفوریت های خاصی روبرو می باشند. جهان در پرتو حوادث خونین نروژ به درستی درک کرد که خطر تروریسم و بنیادگرایی دینی فراتر از مرزهای جغرافیایی و تنها یک دین خاص بوده و می تواند به همان اندازه ی تکثر جامعه بشری، تکثر جنایات سازمان یافته در ورای مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را به همراه داشته باشد.