پایان درک سنتی از تصور مهندسی سیاست


اردشیر زارعی قنواتی


• جهان سیاست در دوران کنونی به یک نوعی شرایط دوران گذار خود را به عصر دیجیتال سپری می کند که مقتضیات آن انعطاف پذیری، شناخت دیالکتیکی تحولات پیش بینی نشده، آمادگی هم زمان جهت اتخاذ استراتژی و تغییر استراتژی متناسب با شرایط خاص، درک فراملی از کسب "منافع ملی" و پذیرش مفهومی عنصر رقابت و همکاری فارغ از تضادهای ایدئولوژیک خواهد بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ تير ۱٣۹۰ -  ۱۹ ژوئيه ۲۰۱۱


کانون های بحران ملی، منطقه یی و بین المللی از شبه قاره هند، خاورمیانه تا شمال آفریقا در طی ماه های گذشته با وضعیت جدیدی روبرو بوده اند که به تناسب آن سیاست و رویکردهای نوینی را نیز می طلبد. به عکس تصور سیاستمداران، کارشناسان و تحلیلگرانی که در اتاق های دربسته و با ذهنیت از پیش شکل گرفته بدون درک تغییرات تازه در چارچوب های نگرش انتزاعی به چنین موضوعاتی نگاه می کنند، هم اکنون بر اساس الزامات تاریخی و واقعیات عینی می بایست به استقبال تحولات جدید رفت. دورانی که آغاز شده است در واقع پایان دورانی خواهد بود که سیاست در چارچوب ایده آل ها و اهداف حداکثری بر اساس یک توازن قدرت گمراه کننده، تعیین و تبیین می شد. ترسیم نقشه های جدید به همین دلیل بیش از آنچه بر فورماسیون های مهندسی شده قبلی استوار باشد بر یک سیستم و فورماسیون ژلاتینی در وضعیت پیش بینی نشده به طور هم زمان مهندسی و به اجراء گذاشته خواهد شد. در چنین شرایطی آن مجموعه سیاستمداران، کارشناسان و تحلیلگرانی که به صورت ذهنی تمام وقایع را مهنسی شده و از قبل سازماندهی بوده تلقی می کنند در یک برزخ و جزمیت دچار توهم و اختلال ذهنی می شوند در حالی که مجموعه ی دیگر در مسیر تحولات شتابنده فعلی لحظه به لحظه با آبدیت خود قطعات پازل ذهنی خویش را در جهان عینی به درستی در جای مناسب قرار می دهند. جهان سیاست در دوران کنونی به یک نوعی شرایط دوران گذار خود را به عصر دیجیتال سپری می کند که مقتضیات آن انعطاف پذیری، شناخت دیالکتیکی تحولات پیش بینی نشده، آمادگی هم زمان جهت اتخاذ استراتژی و تغییر استراتژی متناسب با شرایط خاص، درک فراملی از کسب "منافع ملی" و پذیرش مفهومی عنصر رقابت و همکاری فارغ از تضادهای ایدئولوژیک خواهد بود. در این فضای سیال مفهوم تئوریک سیاست و چینش های ژئوپلتیک بر مبنای واقعیات نوینی شکل می گیرد که متحد و دشمن همیشگی را تا حدود زیادی به بایگانی تاریخ می سپرد. هم چنین درک عینی از شرایط خاص و انعطاف پذیری نسبت به تحولات پیش رو موجب می شود تا بازیگران سیاسی در شرایط سخت و بن بست گونه همواره راه برون رفت را پیدا کرده و با کمترین هزینه اشتباهات خود را جبران کنند.                                                            
در طی ماه های اخیر با اوج گرفتن خیزش های عربی نگرش سنتی نسبت به ثبات منطقه یی در وضعیت حاکمیت دیکتاتوری های نظامی و موروثی رنگ باخته است و دمکراسی در پیوند با عدالت اجتماعی نوید بخش توسعه، پیشرفت و ثبات پایدار در بطن مناطق بحرانی بوده است. اما این راه به جهت ناشناخته های مسیر و تناقضات تاریخی ناشی از میراث گذشته چندان هموار نخواهد بود و بدون تردید تصویر زشت و زیبا از رخدادهای پیش بینی نشده بخشی از الزامات انکارناپذیر آن می باشد. یکی از معضلاتی که تاریخ بشری همواره برای آن هزینه پرداخته است نگاه سخت افزاری به تحولات سیاسی و مواجه با بحران های ژئوپلتیک می باشد در حالی که تجارب تاریخی به خصوص در یک دهه ی اخیر به وضوع نشان داده است که این توهم سیاسی نه تنها نتایج مثبت به دنبال نداشته که حتی ماحصل آن تشدید بحران و انباشت هزینه ی غیر ضروری نیز بوده است. آنچه هم اکنون در افغانستان و عراق و تا حدودی در لیبی به عنوان بزرگترین بحران های ۱۰ سال اخیر می گذرد تصویر عینی از همان توهمات سیاسی مهندسی ذهنی است که توسط نئوکان ها و جنگ طلبان به بدترین نحو ممکن بر جهان هزاره سوم تحمیل گردید. اصولا حربه ی جنگ در مواجه با بحران های منطقه یی در شرایط کنونی بر اساس توازن قدرت و ساز و برگ نظامی نتیجه نهایی را تعیین نمی کند چرا که مولفه های سیاسی – اجتماعی زیادی در منطقه خاکستری حوزه های بحران وجود دارد که در بسیاری مواقع "حاشیه" را بر "متن" تحمیل می کند. درک سنتی از سیاست به واقع یک نگرش "سلبی" است که از همان ابتدا می خواهد دشمن را حذف کند اما سیاست جدید می بایست بر اساس درک "ایجابی" رقم بخورد که بازخورد آن در دوگانه "رقابت – همکاری" قابل تعریف است. زمانی که سیاستمداران و بازیگران این عرصه بر اساس درک ایجابی وارد بازی می شوند بیش از هر چیز به دنبال مصالحه و کاهش تنش در حوزه محلی و بین المللی کانون بحران تمایل پیدا خواهند کرد و به همین دلیل تضادهای قومی، مذهبی، ملی، منطقه یی و بین المللی فرصت بروز و ظهور پیدا نمی کنند. جنگ افغانستان و عراق دقیقا بر مبنای درک سلبی از مفهوم سیاست اتفاق افتاد چرا که نئوکان های آمریکایی به رهبری "جورج بوش" به تنها چیزی که فکر می کردند فتح این دو کشور و حذف بن لادن، ملا عمر و صدام حسین به هر بهایی بود. امروز به عکس "باراک اوباما" رئیس جمهوری دمکرات این کشور در مسیر یک موقعیت ایجابی (اما هنوز پاندولی) در تمامی نقاط بحرانی به شدت دنبال دشمنان دیروزی برای مصالحه و برون رفت از بن بست ایجاد شده می گردد. از آنجا که این دوگانگی در سیاست در شرایط گذشته و حال (سلبی – ایجابی) همواره در منطقه خاکستری بحران در حال وقوع و ظهور می باشد به یقین حاصل جمع نهایی پرداخت هزینه و کسب سود در مرز ۱۰۰ و صفر رتبه بندی نمی شود.