«اتحاد»، ضرورتی عام، شفاف و عاجل


مارال سعید


• صحنه تا این حد هم سیاه نیست. گفته ی آن بزرگ را به یاد آوریم "می اندیشم، پس هستم". شک نکنیم، برای «عمل» نمی توان منتظر دانائی ی کامل شد. و انتظار کاریست عبث! بایسته است با همین علم اندک، برای ساختن فردائی بهتر، به جنگ سیاهی رفت. لیک فراموشمان نشود، «حقیقت» آن چیزیست که «ما» بر سر آن توافق میکنیم، نه آنچه که هر کدام به تنهایی نزد خویش داریم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۴ تير ۱٣۹۰ -  ۲۵ ژوئن ۲۰۱۱


در بررسی تاریخ یکصد ساله ی احزاب در ایران به این مهم بَرمیخوریم که از اتحاد میان احزاب، تنها یک سایه روشنهای نامحسوس در عرصه ی عمل موجود است. البته کنشگران اجتماعی دلایل عدیده ای از خود محوری فردی تا شرایط استبدادی جامعه و نبود فرهنگ تحزّب را بر این نقیصه بَرشمرده اند که در جایگاه خود قابل بررسی و تعمّق است. لیک این مَقال در صدد آن بَرنیامدست تا به درست یا غلط بودن این نظریات بپردازد، هرچه هست این نقیصه موجود است و جنبش مردمی ی ایران از نبود آن در رنج.
وقت آن رسیده (شاید دیر هم شده ولی دیر بهتر از هرگز است) تا بکار تغییر و تبدیل این نقیصه برآئیم.
در شرایط کنونی، از آنجا که استبداد حاکم بر ایران هیچگونه مشارکت مردمی را بَرنمیتابد لاجرم اکثریت تشکلهای سیاسی ایران، خارج از بستر اجتماعی خویش قرار گرفته اند و از لحاظ زندگی مادی در همان شرایط مردمان ایران بسر نمی بَرند. نتیجه آنکه این احزاب و سازمانها در برخورد با مسائل مبتلابه مردم در ایران، خواسته یا ناخواسته عملا ً دچار برخورد از نوع «همبستگی» با مردم و «واکنش» در مقابل حکومت گشته اند.
از دیگر سو، این احزاب و سازمانها به دلیل طولانی شدن دوران مهاجرت و عدم برخورداری از یک ارتباط ارگانیک با مردم، نمی توانند بازخوردی از گفته ها، نوشته ها، برنامه ها و ... خویش در عرصه ی اجتماع ایران داشته باشند، و از این راه به پالایش و پردازش خویش بنشینند. پس پُر بیراه نگفته ام هر گاه بگویم: پژواک صدای آنها در بهترین حالت محدود به ایرانیان پراکنده ایست که در خارج از ایران سکونت دارند و از لحاظ مادی و عینی هیچکدام در همان شرایط زیستی ی مردم در ایران قرار ندارند.
مضاف بَر اینها، بدلیل شرایط شدیدا ً پلیسی-امنیتی حاکم بَر ایران، جریانات سیاسی ی شناخته شده (تقریبا ً همگی) بَر آن شده اند تا جان طرفداران خویش را به خطر نیندازند (بعضا ً بدلیل نداشتن نگاه معطوف به قدرت) و رسما ً اعلام نمایند که فاقد هرگونه تشکیلات در درون ایران هستند. در این معنی، آنها خویش را از ترویج و تبلیغ برنامه های خود در میان هواداران داخل مرزهای ایران محروم ساخته اند.
مجموعه ی این نماها (فوق الذکر) هیچ سنخیتی با تعاریف کلاسیک فعالیت سیاسی/اجتماعی ندارد، و بدین ترتیب این جریانات اگر چاره ای نیندیشند در یک روند از دور انتفاع خارج گشته یا میگردند.   
در ادامه ی این کنکاش بَرخواهیم خورد به تکنولوژی مدرن که عرصه ی نوینی را فرا راه فعالیتهای سیاسی/ اجتماعی گشوده و الظاهر فعلا ً تنها روزنه ایست که حکومت نتوانسته آنرا کاملا ً بر روی مردم ایران ببندد (البته سعی می نماید).
اما استفاده ی شایسته و بایسته از تکنولوژیهای ماهواره ای و اینترنتی لازمه اش داشتن منابع مالی هنکفت و پشتوانه های قوی در عرصه ی سیاست جهانیست. که در این زمینه، بغییر از دو نیروی سلطنت طلب و مجاهد، دیگران فاقد چنین امکان گسترده ای هستند. این بدان معناست که، صحنه کاملا ً باز است برای بخش فارسی ی رسانه های کشورهای اروپائی و آمریکائی، همانها که از بودجه های کلان و تکنولوژیهای پیشرفته و کادر حرفه ای برخوردار هستند.
شک نیست که این رسانه ها در راستای منافع ملی کشورهای متبوع خویش عمل خواهند نمود و بسیار خام فکریست اگر انتظار داشته باشیم آنها جاده صاف کن جریانات سیاسی ی غیر وابسطه یا ناهمآهنگ با سیاستهای خویش باشند. اما این نما بازگویش تمامی حقیقت نیست. چرا که در جوامع غربی، رسانه ها یکی از ارکان دمکراسی هستند و فعالین این عرصه را نمی توان در همان دسته ی فعالین عرصه ی سیاست قرار داد. در ثانی، امروزه این رسانه ها با قرارگیری «حقوق بشر» در رأس سیاستهای خارجی ی کشورهای متبوعشان نمیتوانند همسو با خواست مردمان کشورهای تحت انقیاد دیکتاتوری از جمله مردم ایران نباشند. پس از این زاویه این رسانه ها با بخش بزرگی از خواستهای مردم ایران در یک راستا و استفاده ی بهینه از آنها وظیفه ی هر نیروی آزادیخواه است.   
با تعمّق در نمای ترسیمی فوق، باید هشیار بود: هرآنگاه جریانات سیاسی ایران، خود را محدود به برقراری ارتباط صرفا ً «مجازی» با مردم ایران کنند همانا عملا ً در بهترین حالت تبدیل به پشتیبانان برنامه هایی شده یا خواهند شد که از طریق این رسانه ها برای مردم ایران تبلیغ و ترویج می شود که در نهایت بصورت خواست عاجل آنان در صحنه ی اجتماع رُخ می نماید.
البته حضور حاکمیتی چون جمهوری اسلامی، چنان عرصه را بَر مردمان تنگ نموده که کمتر کسی به این پرسش می پردازد که، عیب کار در چیست!؟
عیب کار در اینست که، مردم گوریده ی در کلاف سردرگم زندگی ی روزمرّه، خود نمی اندیشند، بَل برایشان اندیشیده می شود. به دیگر سخن: مینوشند، زمانی که تشنه نیستند. می خورند، زمانی که گرسنه نیستند. میخرند، زمانی که نیاز ندارند. و الا آخر، برای سرنگونی به خیابان می آیند، در حالیکه بدیلی نمی شناسند.
کمدی سیاه آنکه ولی فقیه نیز چون هر دیکتاتور دیگر در آرزوی داشتن چنین مردمانیست. و به همین دلیل نیز ما خواهان بَرچیده شدن بساط استبدادیم.
   
خود را چون من توهین شده یافته اید، اینطور نیست؟!
اما صحنه تا این حد هم سیاه نیست. گفته ی آن بزرگ را به یاد آوریم "می اندیشم، پس هستم".
شک نکنیم، برای «عمل» نمی توان منتظر دانائی ی کامل شد. و انتظار کاریست عبث! بایسته است با همین علم اندک، برای ساختن فردائی بهتر، به جنگ سیاهی رفت. لیک فراموشمان نشود، «حقیقت» آن چیزیست که «ما» بر سر آن توافق میکنیم، نه آنچه که هر کدام به تنهایی نزد خویش داریم.
چاره ای نیست جز آنکه با حداقل دانائی، دست بکار شویم و از تغییر نیز هیچگاه نهراسیم و در راه به بازسازی و بهسازی خویش بپردازیم. و دیگر نکته آنکه: دریابیم " من و تو اگر «ما» نشویم تنهائیم" و این غایت آرزوی مُستبد است.
برای نهادن پای در راه، نیازمند حداقلهایی هستیم تا بتوانیم حول آنها گرد آئیم، اما تا این حداقلها از پائین نجوشند تبدیل به آن نیروی مُحرکه ای نخواهند شد که بتوانند در سطح (محل قرارگیری احزاب و سازمانها) باعث فرارویش «اتحاد» گردند.
اگر دستیابی به این حداقلها را موکول به رهبران و اتاقهای دربسته نمائیم، حاصل جز آنچه تاکنون داشته و داریم نخواهد بود. «هیچ!»
پس نیازمندیم، «اتحاد» را به ضرورتی عام، شفاف و عاجل فرارویانیم.
برای دسترسی به این ضرور، رسانه ها میتوانند نقش تعیین کننده داشته باشند. و من در اینجا موکدا ً روی سخنم را به سوی نشریه «اخبار روز» و سردبیر آن آقای تابان میگردانم که امیدوارم با نشانه هایی که اخیرا ً مشاهده گردیده، آغازگر چنین حرکتی باشد.

در این راستا پیشنهاد میکنم:
۱- برگزاری مَجمعی از کلیه رسانه های فارسی زبان خارج از ایران
۲- اجرای پروژه های متعدد «اتحاد»
۱-۱- در این مَجمع (بدون هیچگونه ممنوعیت و پیش شرط برای شرکت) موضوع «اتحاد» به بحث گذارده می شود و در صورت توافق، در اقدامی گسترده، همآهنگ و با پوششی مناسب به این فکر (پروژه اتحاد) لباس مادی می پوشانند، لباسی که از وزن و کیفیت مناسب برخوردار است.
۱-۲- این مَجمع ارتباطاتی را سامان میدهد تا از خرده کاری و تکرار جلوگیری شود.
۱-٣- این مَجمع موجد همکاریهای دو یا چند جانبه ی رسانه ای میگردد.
۱-۴- رسانه ها در همکاریهای متقابل خویش میتوانند محدودیتهای ایجادی توسط جمهوری اسلامی را خنثی نمایند و شرایط سهل و مناسبی برای شرکت در بحثها در اختیار مردم ساکن ایران قرار دهند.
۲-۱- برای اجرائی کردن «پروژه اتحاد» هر رسانه مختار است تا در چارچوب سیاستهای خود به پیشبرد این پروژه یاری رساند.
۲-۲- هر رسانه می تواند با انتشار فراخوان، اندیشمندان و کنشگرانی را که در این زمینه دارای ایده و نظر هستند، فراخواند و به آنها این فرصت را بدهد تا با استفاده از امکانات آن رسانه، به موضوع پروژه خویش با اشکالی که خود انتخاب میکنند بپردازند و از این طریق، جمع کثیری را در یک کنش زنده شرکت دهند.
مثال، چندی پیش آقای پرویز دستمالچی حداقلهایی را مطرح کردند که میتواند یک نمونه از انواع اینگونه پروژه ها باشد. البته در صورتیکه رسانه ای بپذیرد آقای دستمالچی را برای پرداختن به این پروژه یاری رساند و ایشان داوطلب باشند که ایده ی خویش را به بوته ی آزمایش بگذارند.   
لازم به یادآوریست «پروژه اتحاد» یک اتحاد بزرگ ضد دیکتاتوری خواهد بود که مُشتمل بر عامترین مشترکات ما ایرانیان است. این اتحاد با شرکت اعضای خود در دیگر اتحادها هیچگونه منافاتی نخواهد داشت.

در پایان، اگر با ادامه ی حکومت جمهوری اسلامی مخالفیم، اگر به فردای ایران و ایرانی می اندیشیم و اگر از جرگه ایرانیانی هستیم که ایران را برای همه ی ایرانیان می خواهند، ضرورت دارد تا با مردمان این سرزمین در کنش متقابل (مجازی و حقیقی) قرار گیریم. مردم را تنگاتنگ در جریان ساخت بنای ایران فردا شرکت دهیم. تا در فردای بدون جمهوری اسلامی همچنان از استبدادی به استبداد دیگر درنغلطیم.