سیاست اعتصاب غذا


محمدرفیع محمودیان


• زندانیان اعتصابی دست به حرکتی دلاورانه زده‌اند. از جان و توان خود مایه گذاشته‌اند و این شایسته ی نه فقط تحسین که پشتیبانی همه جانبه است... اما هیچ لازم نیست با گفتمان و تأویل خودِ آنها به کنش آنها نگریست و از آن سخن (تشویق آمیز) گفت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱ تير ۱٣۹۰ -  ۲۲ ژوئن ۲۰۱۱


دوازده زندانی سیاسی سرشناس اوین در اعتراض به شرایط زندان و کشور دست به اعتصاب غذا زنده‌اند. کسانی اینجا و آنجا به پشتیباتی از آنها سخنانی گفته‌اند. اقدام آنها را تحسین کرده و بدانها درود فرستاده‌اند. برخی نیز با اعلام پشتیانی از زندانیان خواسته‌اند برای حفظ جان خود به اعتصاب غذای خویش خاتمه بخشند. اما این سخنان و پشتیبانی‌ها به فریاد تبدیل نشده‌اند. نه تاکنون موجی در پشتیبانی از حرکت زندانی‌ها براه افتاده و نه کنش آنها پژواکی گسترده در جامعه یافته است.
تقصیر تا حدی متوجه خود دوازده زندانی است. در اعلامیه ی آنها به هیچ خواست خاصی اشاره نشده است. هیچ معلوم نیست آنها با حرکت خود برآورده شدن چه خواست یا خواستهای معینی را می‌جویند. آنها بر مبنای باور دینی خود یا آنگونه که برخی‌هایش دوست دارند بر آن تأکید ورزند بر مبنای باور ملی-مذهبی خود دست به این حرکت زده‌اند. اعتصاب را در زادروز امام اول شیعیان علی شروع کرده‌اند، اعتصاب غذا را هم معنا و همسان روزه‌داری دانسته‌اند و امید به رضای خدا از حرکت خود بسته‌اند. آنچنان حرکت آنها آمیخته به نمادهای دینی است که ظن آن به ذهن راه پیدا می‌کند که شاید به عمد شمار خود را دوازده تن انتخاب کرده‌اند.
گفتمان دینی جامعه را درنوردیده است. نظام حاکم آنرا از همه سوی در بوق و کرنا دمیده است. آیا می‌توان به اتکای همان گفتمان به مبارزه با رژیم برخاست و به پشتیبانی انسانهای معترض دل بست؟ یا شاید زندانیان اعتصابی خود خواسته‌اند این پیام را بفرستند که هنوز شیفته ی گفتمان دینی هستند و در ورای ارزشها و آرمانهای دینی خواست و آرزویی ندارند؟
به هر رو زندانیان اعتصابی دست به حرکتی دلاورانه زده‌اند. از جان و توان خود مایه گذاشته‌اند و این شایسته ی نه فقط تحسین که پشتیبانی همه جانبه است. انسانهایی در قعر زندان، دست از همه جا کوتاه، گرفتار بدست سرکوبگرانی شیفته ی آزار و اذیت مخالفین خود، دلاوری کرده به پا خاسته‌اند و کوتاهی در پشتیبانی از آنها کوتاهی در انجام کنشی است که از ما انسان می سازد. اما هیچ لازم نیست با گفتمان و تأویل خودِ آنها به کنش آنها نگریست و از آن سخن (تشویق آمیز) گفت. زندانیان اعتصابی اوین دست به حرکتی زنده‌اند که معنایی جز آنچه دارد که آنها می‌خواهند بما بقبولانند. با این معنای متفاوت کنش آنها تأثیرگذار و حساسیت برانگیز خواهد بود.
اعتصاب غذا تبدیل زندگی در بنیادی‌ترین وجه خود (حیات برهنه) به ابزار مبارزه است. زمانی نیز موضوعیت می‌یابد که انسان دارای هیچ ابزار دیگر مبارزه نیست. در نهایی‌ترین شکل خود، گذشتن از جان برای رسیدن به غایتی معین است. حتی یک اعتصاب غذای ساده چنین تهدید یا تأکیدی را در بر دارد. ولی آیا پس از مرگ، پس از واگذاری زندگی، هدفی یا امری می‌تواند معنامند باشد؟ مرگ، بسان بی معنا ترین رخدادِ زندگی، هر آنچه که بدان مرتبط می‌شود را بی معنا می‌سازد. اعتصاب غذا مبارزه‌ای برای رسیدن به هدف نیست بلکه مبارزه برای آشکار و شفاف ساختن امری است که آنرا نمی‌توان به شیوه‌ متعارف عقلایی به دیگران بازنمود. اعتصاب غذا کنشی از سر استیصال است. نه استیصال از دست قدرتمداران و تصمیم‌گیرندگان بلکه استیصال از دست دیگران همچون خود.
با به پایان رسیدن کارآیی گفتگو اعتصاب غذا شروع می‌شود. اعتصاب غذا کننده نه کلام که جان را همچون نماد بکار می‌گیرد. نمادهای زبانی باید تأویل شوند تا فهمیده شوند. اما جان آنچنان بنیادین و سخت افزار جلوه می‌کند که بنظر نمی‌رسد کسی برای فهم آن نیازمند تأویل باشد. جان از ورای فهم و شعور با ما سخن می‌گوید. زندانیان اعتصابی با اعتصاب غذای خود بما بطور مستقیم و روشن می‌گویند که جانشان به لب رسیده است، که فریا رسی را نمی‌یابند و تنها چیزی در دسترس دارند نه عقل و وجدان ما که جانشان است.
اعتصاب غذا همچون هر کنش سیاسی دیگری کنشی نمایشی است. نمایش از خود گذشتگی و بازی با زندگی و مرگ است. مرگ سرنوشت نهایی آن نیست ولی بُعد نمایشی آن هست. ولی حتی بیش از آن، اعتصاب غذا باید بگونه‌ای نمایشی به پیش برده شود. رنجوری تن، استیصال، ایستادگی در برابر گرسنگی (و تشنگی) و غریزه ی صیانت نفس همه باید بچشم جهانیان بیایند. اعتصاب در خلوت زندان و خانه یا در غیاب التماس دیگران برای بپایان رساندن آن بی‌معنا است. از اینرو نیز اعتصاب غذا کنشی کارناولی است. کارناوال بضرورت همراه با نمایش شادخواری و شادنوشی نیست بلکه نمایش احساس لذت است. در مورد اعتصاب، کارناوال نمایش احساس لذت از آزادی، درد و در نهایت مرگی است که بهمراه می‌آورد.
کنشگرانی که دست به اعتصاب غذا می زند بازی خطرناکی را برگزیده‌اند. کنشی را برگزیده که نفی کنشگریش را در بر دارد. با نمایشی خاص آنرا باید آنگونه پیش بَرد که هم همچون تهدیدی بر تداوم زندگی جلوه کند و هم او را به غایتی معین برساند. این بازی خطرناک فقط در یک صورت می‌تواند موفق باشد و آن از یکسو جدیت گنشگران در پیشبرد آن تا آخرین حد و از سوی دیگر پشتیبانی شورمند توده‌ها بصورت تماشاچیان فعال آن است. از یکی سکوت، بردباری و ایستادگی انتظار می رود از دیگری فریاد و ضجه. یکی باید درد را با تحمل بنمایش بگذارد دیگری با ناله و نفرین.