آغازه ای فشرده به تاریخ انقلاب - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
  
    از : armin armin

عنوان : عاشقانه های بی معشوق / مجموعه اشعار تهران . زمستان ۱۳۷۰​ ​ ​/ تیراژ ۲۰۰ / پخش غیر رسمی : دست به دست
http://ebiyan.blogfa.com/ :

۱

تا به سفر آنهمه شادی را
ارمغان ِ اندوه نهم ؛
عابر ِ بیگناهی هستم
فصلی از فراموشی .
میان دریا و خود
تا از گریستن را
قطره قطره سبک کنم
با رویای برگ از گلدانی
به تند بادی رها شوم
بر چارچوبه ی نیازم
سر به حسرتی نهم
و اشک ِ آن ماهی ی کوچک دریا را
در غربت ِ خویش بگریم
در پاییز
جز مرگ ِ برگ
مرا به آن سمت بکوچاند
تا تصویری از جهان کنده شوم .
٣۷۱۵٨ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : آمویی

عنوان : شاعر در عرصه‍ی تخیل و تشبیه آزاد است
با تشکر از دکتر خویی

به: آقای جمالی

مقصودتان از این دانشمایی اسطوره‌شناختی چیست؟ شعر، و یا دست کم هرشعری، عرصه‍ی نمایش دانش واژه‌شناسی و بیان اسطوره‌ای احساس و اندیشه نیست. اگر این گونه که سرکار به نقد آن شعر خاسته‌اید، دیگران هم وارد این میدان شوند، آنگاه شیمی‌دانی از راه می‌رسد و می‌گوید آن گازهایی هم که از دهانه‍ی البرز بیرون می‌زنند و تحمل ناپذیرند، گازهای معده‍ی آن زنخدای ضد خشم اند و اگر زمین‌شناسی از راه برسد، چین خوردگی‌ها سطح آن را به چروک‌های چهره‍ی آن پیرزن تشبیه خواهد کرد. عرصه‍ی شعر و اسطوره‌شناسی و زبان‌شناسی عرصه‌هایی جدا از هم‌اند، اگرچه شاعر با زبان سر و کار دارد و گاه اسطوره را به کار می‌گیرد، اما اصلی‌ترین مصالح یا ابزار کار او تخیل، احساس، عاطفه و بیان شاعرانه‍ی تجربه‌ای است که غیر شاعر را توان آن نیست – بیانی که گاه نیز فشرده است چون همین شعر. هرقدر آن احساس و تجربه یا بیان عام‌تر باشد، همچون همین شعر البرز، عواطف، تجربه و آگاهی جمع انبوه‌تری را به نمایش می‌گذارد. از این گذشته هر شاعری حق دارد هر چیزی را به هر چیز دیگری در دنیای خیالی شعر تبدیل و تشبیه کند و در این عرصه هم از آزادی کامل برخوردار است. زبان و بیان شاعر را دست کم در دنیای شعرش نمی‌توان به بند کشید، هر بندی که باشد، الا قید و بند شعری که آزادی آفرین است و شاعر به میل خویش آن را گزیده است!
آمویی
٣۷۱۵۵ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۰       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : البرز، سیمرغست که خدای ضدخشم است
البرز که « ال + برزه = هره + برزه » باشد، به معنای « زنخدای زایمانست که درخت گونه قد به آسمان افراشته است وخودش آسمان( شاخ وبرگ وخوشه آن) شده است. البته سیمرغ که ارتا باشد ، اصل ضدخشم ( قهروتهدید و پرخاشگری ) است . سیمرغ یا ال ، که جانان ( تخم همه جانهاست ) است ، اصل قداست زندگی یا جانست و گوهرش برعکس الله ویهوه ، ضد خشم است ( خشم درایران به معنای Gewalt=violence است ) .
٣۷۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰