خاورمیانه در آستانه ی تحول تازه
سرنوشت خیزش مردمی در سوریه


امیر صلواتی


• ماموران امنیتی سوریه شیوه های سرکوب را از رژیم ایران فرا گرفته اند و حکومت در تهران با اشتیاق این شیوه ها را به آن ها یاد داده، زیرا اگر حکومت علوی خاندان اسد در سوریه برافتد، بزرگ ترین ضربه سیاسی به حکومت ایران وارد خواهد آمد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ فروردين ۱٣۹۰ -  ۱۹ آوريل ۲۰۱۱


نگاهی به رویدادهای سوریه و تلاش حکومت آن در سرکوب خیزش مردمی، به خوبی نشان می دهد که شیوه کار در آن کشور تا چه حد به حکومت اسلامی ایران شباهت دارد. تردیدی نیست که ماموران امنیتی سوریه شیوه های سرکوب را از رژیم ایران فرا گرفته اند و حکومت در تهران با اشتیاق این شیوه ها را به آن ها یاد داده، زیرا اگر حکومت علوی خاندان اسد در سوریه برافتد، بزرگ ترین ضربه سیاسی به حکومت ایران وارد خواهد آمد. البته رژیم ایران برای رد گم کردن ادعا می کند که خیزش های مردمی در کشورهای عرب تقلیدی از انقلاب سی و دو سال پیش در ایران است – انقلابی که گروهی آخوند سوار بر موج قیام مردمی شدند و به جای دموکراسی و رفاه و آزادی، که مردم خواهان آن بودند، یک رژیم بنیادگرا و سرکوبگر دینی بر ایران حاکم کردند. این ترفند بازی سران حکومت ایران نمی تواند بر آن واقعیت تزلزل ناپذیر سرپوش گذارد که مردم به پا خاسته سوریه نیز مردمسالاری می خواهند و پایان دیکتاتوری و فساد و عقب ماندگی را میطلبد و می خواهند از چنگال حکومتی که حدود چهل سال است گلوی آنان را می فشرد رهایی یابند.
البته هنوز بسیار زود است بتوان ارزیابی کرد – و حتی به پیش بینی پرداخت که با برافتادن دولت بشار اسد، چه نوع حکومتی جایگزین آن خواهد شد – ولی حکومت ایران بیم بسیار دارد که رژیم آینده حاضر به ادامه همکاری با رژیم تهران و ادامه حمایت از حزب الله نباشد. سرنوشت خیزش مردمی در سوریه، با آنچه که در تونس و مصر و لیبی و یمن می گذرد و گذشته است، تفاوت اساسی ندارد: مردمی که از ستم برآشفته شده اند و رفاه و آزادی و اشتغال و سطح زندگی بالا را طلب می کنند، می خواهند بر وضع کنونی نقطه پایان گذارند. ولی هنوز معلوم نیست در آشفته بازاری که ایجاد شده و یا در راه است، کدام یک از گروه ها ممکن است دست بالا را بگیرد. یک سرباز سوری که ممکن است به احتمال زیاد اهل تسنن باشد، حاضر نیست به روی برادران هم میهن و هم کیش خویش آتش بگشاید – ولی به فرد سپاهی ایرانی می توان چنین القاء کرد که آزادیخواه سوری زندیق است و ضداسلام است و باید او را از پای درآورد حتی اگر برخی، این اتهام نسبت به حکومت ایران را انکار کنند، نشانه های دیگر یاری رسانی های حکومت ایران به حزب بعث سوریه جای انکار ندارد: در دمشق نیز برخی افراد را به اعترافات تلویزیونی واداشتند که سناریوی نوشته شده از جانب سازمان امنیت رژیم را طوطی وار بازگو کردند. حکومت سوریه نیز همانند ایران اینترنت را قطع کرد، تلفن های همراه را از کار انداخت و با دستگاه هایی که از ایران گرفته بود به شنود مردم پرداخت. این یاری و همکاری در همه زمینه ها ادامه دارد – زیرا همان گونه که در بالا به آن اشاره کردم سقوط رژیم سوریه، برای حکومت ایران یک فاجعه خواهد بود که پایه های خود حکومت در ایران را لرزان تر خواهد ساخت. سوریه، در تلاش برای لکه دار ساختن جنبش مردمی و نسبت دادن آن به بیگانگان است.
حکومت در ایران، تظاهرات اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری را به "استکبار و استعمار و صهیونیسم" نسبت داد – زیرا برایش شرم آور است اعتراف کند که این خود مردم ایران هستند که به پا می خیزند و حق خود را می طلبند و بیگانه ای بر آنان تاثیرگذار نبوده است از دیدگاه رژیم ایران مردم "صغیر" هستند و اگر چنین بلوغ سیاسی نشان می دهند، پس حتما آمریکاو اسرائیل به آن ها راه نشان داده اند.
استدلالی هم که مطرح می کنند بسیار کودکانه است: می گویند که چون سوریه در خط اول مبارزه با اسرائیل قرار گرفته، پس می خواهند آن رژیم را براندازند که این پیکار نیز فروکش کند. این یکی از شیوه های رنگ باخته و خط بطلان خورده حکومت ایران و رژیم هایی شبیه آن است که هر پدیده منفی را به دولتهای غربی می چسبانند، تا نه تنها خود را مبرا جلوه دهند، بلکه کمی ها و کاستی ها و شکست ها و شرارت ها و اختلافات داخلی خود را نیز پرده پوشی کنند. مردم خاورمیانه به پا خاستند تا شیوه های کهنه حکومتی را براندازند و طرحی نوین بریزند. هنگام آن رسیده است که دیکتاتورها نیز شیوه های رنگ باخته تبلیغاتی و تحریکاتی را به دور اندازند و مردم خاورمیانه را صغیر و مهجور و نیازمند به ادامه انقلابهای اسلامی وولی مطلقه فقیه تلقی نکنند.