زندگی سگی


علی اصغر راشدان


• به یکی گفتن استاد،گفت استاد بزه، چل تا پشگل صا ف و یه نواخت میندازه بیرون، همه شونم با هم مو نمیزنه!
- ببخش استاد! از بیماریای آدمیزاد میگفتی!
- دیدی یا شنفتی حیوونا به اسم دفاع از آزادی، حقوق بشر و صلح و از اینجور مزخرفات، میلیون میلیون بمب رو سرهم
جنسای خودش بریزن؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۷ فروردين ۱٣۹۰ -  ۱۶ آوريل ۲۰۱۱


 - مگه من چه مه؟ شاخ دارم ؟کجام کجه؟
- باز چی شده آجواد!
- واسه چی سگا از من خجالت می کشن؟
- باز انگار نمیخوای بذاری این یه قطره آب انگور از گلمومون بره پائین آ!
- باز دهن وانکرده م، دهنمو گل گرفتی، دیکتاتور!
- آخه حرفائی میزنی که توچنته هیچ عطاری یافت نمیشه!
- گذاشتی حرف از دهنم بیرون بیاد که بفهمی تو چنته پیدا میشه یا نمیشه!
- خیلی خب، بفرما، بازچی درد ته.
- د یروز تو تراموا یه خانوم ترگل ورگل روبروم نشسته بود، اخما ش عینهو زهرمار توهم بود. سگش جلو پاش چند ک زده
بود.دستی رو سرش کشیدم، خانومه اخماشو واکرد و لخند ملیحی بهم زد، بند دلم پاره شد. خواستم سر کیسه دوستی رو بیشتر واکنم، به سگه خیره شدم، ازم خجالت کشید، سر شو رو پاهاش گذاشت و چشاشو بست! یعنی من ایرادی دارم وخودم ازش بیخبرم!
- سگ از تیره حیووناست و حیوون خجالت سرش نیست.
- خب منم واسه همین شک ورم داشته دیگه!
- یکی میگه ا نسان حیوانیست بیمار. خیلی از بیماریا ما ل آدمیزاده، از جمله کسا لت خجالت کشیدن.
- اینجا شو حالیم نشد، یه کم بیشتر روشنم کن، چند تا از مرضائی که آدما دارن و حیوونا ندارن، واسم بگو.
- تو تموم عمرت شنفتی یه حیوون دیوونه شده باشه؟ بیماری اعصاب بگیره، شبا تا صب بیدارخوابی بکشه و فکرو
خیالات بیخودی کارشو به آرام بخشائی بکشه که کمر فیلو میشکنه؟
- تا اونجاش که عقلم قد میده نشنفتم.
- شنفتی که حیوونا روهم جنساشون بپرن، لزبیین وهمجنس بازی نرینه دیدی تو حیوونا؟
- نه والله.
- غیر از مرغ و خروس، شنفتی یا دیدی حیوونا دم به ساعت بپرن رو هم؟ سالی به دوازده ماه یه مرتبه میپرن
رو هم که نسل شون ورنیفته.
- درست میفرمائی استاد!
به یکی گفتن استاد،گفت استاد بزه، چل تا پشگل صا ف و یه نواخت میندازه بیرون، همه شونم با هم مو نمیزنه!
- ببخش استاد! از بیماریای آدمیزاد میگفتی!
- دیدی یا شنفتی حیوونا به اسم دفاع ازآزادی، حقوق بشر و صلح و از اینجور مزخرفات، میلیون میلیون بمب رو سرهم
جنسای خود ش بریزن؟
- باز یه گیلاس سرکشید و رفت تو نخ هذیون بافی!
- سئوال میکنی و خلقت سگ میشه؟
- سئوال من این مزخرفات نبود که!
- خواستم بگم خجالت و اینائی که شمرد م، مشتی از خروار مرضا ئیه که آدمیزاد داره حیووناندارن، همین.
- حالا یه راهنمائی ازت میخوام.
- بازچت شده؟
- ما چیزی ازهم پنهونی نداریم که.
- شیشدونگ درسته.
- من خیلی تنهام، مدتهاست در به در دنبال یافتن یه گرلفرندم، هر کلکی زده م و هرحقه ای سوارکرده م، تیرم به سنگ
خورده، تنهائی همین روزا دیوونه م میکنه، میگی چی کنم؟
- یه سگ د ست و پاکن.
- گفتم که سگا از من خجالت میکشن.
- اولش اینجوره، چند وقت که تودست و پای هم باشین، شرمش میریزه.
- حالا از کجا سگ پیداکنم ؟
- میری اداره حما یت از حیوونا، سگ داره به اندازه خرس خونسار، سگم داره همقد بچه گربه، هر کدومشو خواستی سواکن.
- از کجا که به من بدن؟
- سابقه سگ کشی نداری، به سگا نگاه غضب آلود ننداختی، بهشون اخم و تخم نکردی، بهشون لبخند ملیح زدی، بهت میدن.
- من که هشتم گرو نوهمه، خرجشو از کجا بیارم، مث سگای ولایتمون نیستن که یه تیکه نون خشکه و روزی چند تا
تیپا بهشون بدی و دائم جلوت د م د م کنن، سگای اینا خوراکشون از ما آدما خیلی موند ش بالاتره.
- غمت نباشه، اینجا هر سگ ماهی صد و پنجاه چوق مستمری داره، مگه نمی بینی بعضیا ۵ تا سگ دارن.
- واسه ۵تا سگ که مواجب نمیدن، میگن بیار تحویل اداره حمایت از حیوونا بده شون.
- خیلی از این حرفا زدن، یارو میگه سگم ۵ تا توله زائیده، توله ها جگر گوشه هامن، فلک نمیتونه اونا رو ازم بگیره.
مملکت دموکراسیه، نمیتونن بهش زور بگن که، طرف ماهی ۵ تا صد و پنجاه چوق مستمری سگاشو میگیره.   
- حالا گیریم که سگه رو گرفتم، چی دردی از تنهائیمو دوا میکنه؟
- بیشتر دوستای اینجا عامل گره خوردن و مندگاری دوستیاشون سگاشونن .
- باز غیب گفتی؟چی جوری اینجوری میشه؟
- خود ت گفتی خانومه اخماش عینهو زهر ماربود، دستی که رو سر سگش کشیدی، خنده ی ملیح تحویلت داد.
- آخه قیاف من طوری نیس که یه خانوم خوشگل واسه ش دست رو سر سگم بکشه، یه وقت یه گردن کلفت دست رو سر سگم میکشه!
- همین جوری الکی که سگ بهت نمیدن، بایس یه سال بری کلاس و دوره سگ داری ببینی. تو این دوره بهت یاد
میدن که چی جوری و از چی راهی سگت با سگای جنسای لطیف دیگه طرح دوستی بریزه، سگا که با هم ریختن رو هم، دوستی صاحب سگا رو شاخشه.
- یکی رو بگوکه از این راه از تنهائی دراومده باشه، تا همین فردا برم دنبال سگداری!
عبدالمچلو یادته؟
- اون که مث کفر ابلیس تو شهرمعروفه، همون دراگیه که دائم تو بلویوی کنار دریا تلوتلو میخورد و شعرای آبدوغ خیاری ولاتمونو میخوند؟
- چن وقته ندیدیش ؟
- خیلی وقته پیداش نیس، فکرکنم یه جائی گم و گور و سقط شده باشه.
- اشتباه میکنی، الان واسه خودش ستونی شده.
- اون که بینی شو نمیتونس بالا بکشه، چی جوری ستون شده؟
- از راه همین سگ.
- چی جوری؟ تعریف کن و حاشیه نرو!
- همیشه رو نیمکتای بلویو ولوبود و حموم آفتاب میگرفت. چن روز یه سگ بقاعده خرس خونسار میاد و خودشو به پرو پاش میماله. صاحب سگه یه خانوم صد و بیست کیلوئی و رو نیمکت پهلوئیش بوده. میاد کنار عبدالمچل میشینه و میگه
« سگه من خیلی ازت خوشش اومده، با من ازدواج میکنی؟»
عبدالمچل تو خود ش میگه «ازخودکشی که بیتره» و قبول میکنه و به خونه خانوم نقل مکان میکنه و میشه سگ چرون.
مدتی که میگذره، جگرش کلفت میشه و بنای ناسازگاری میگذاره. یه روز خانومه سردست بلند ش میکنه که از پنجره
طبقه چارم پرتش کنه پائین، پاش سرمیخوره وخودش پرت میشه پائین و ریغ رحمتو سر میکشه. خونه و کلی پول تو بانک به عبدالمچل میرسه وواسه خود ش میشه یه ستون. اگه میخوای ستون بشی، برو سراغ یه سگ.
- آخه دلم نمیاد از تو جداشم. وقتائی که باهم لبی تر میکنیم و بگو مگوداریم، کلی غم تنهائی رو میزنیم به سینه دیفا ل، اگه برم سراغ سگداری، دلم واسه ت پرپرمیزنه.
- بابا خیلی جوادی آجواد!
- چطو مگه؟
- این همه سال اینجائی، هنوز نفهمیدی! سر هر خیابون و کوچه ای باخط درشت نوشته: «هایم تیره»
- هایم تیره کجا ش به درد من میخوره؟
- خنگه، هایم تیره، همون «کیندرگارتن» سگا س دیگه!
- خب، که چی؟
- هوس که کردی باهم لبی تر و درد دلی کنیم، سگتو میذاری تو «کیندرگارتن» سگا و میائی سراغم!!!!!!!!!!