رفورمیسم و فکاهی های تاریخی فرخ نگهدار


ارژنگ نورایی


• چندی است که شبکه ماهواره ای BBC این مدیای "بیطرف" دولت فخیمه بریتانیای کبیر در برنامه هایش در بررسی تاریخ معاصر ایران میزبان طیف اکثریتی است که از تندروی ها و کاستی های مشی چریکی و انقلابی گری انتقاد کرده و البته از ضرورت دموکراسی لیبرالی و حقوق بشر و جنبش عدم خشونت و پیروی از رهبران سبز و رفورمیسم به طور کلی سخنها می سرایند. شاه بیت غزل این جماعت و البته نمونه واقعی این چپ شرمنده قطعا فرخ نگهدار است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۱ دی ۱٣٨۹ -  ۱ ژانويه ۲۰۱۱


با فروپاشی "سوسیالیسم واقعا موجود" گردش به راست در میان بخشهای وسیعی از چپ بین الملل و از جمله چپ ایران به اپیدمی و مد روز تبدیل شد. چپی که نه تنها مفاهیم اندیشه سیاسی چپ مانند مبارزه طبقاتی، انقلاب و دیکتاتوری پرولتاریا را به کنار نهاد بلکه با شرمنده گی ناشی از یک عمر "چپگری" آمد تا جبران آنهمه گناه را در دامن جهان آزاد بکند و بهترین حربه البته حمله به چپ و کمونیسم به طور کلی بود. سازمان اکثریت یکی از سازمانهایی بود که در این مساله پیشقدم شد و کوشید با سرعت بیشتری دامن خود را از گناه تناول این میوه ممنوعه پاک کند. نقد و بررسی عملکرد اکثریت در قبال مسائل پس از انقلاب ایران مانند نوع رابطه و تحلیل از جمهوری اسلامی و حزب توده یا اپوزیسیون رادیکال و مقاومت مردم ایران در برابر ارتجاع خمینی و آنچه که اکثریت به سر فداییان (این بزرگترین سازمان مارکسیستی خاورمیانه در آن مقطع) آورد و اساسا اینکه آیا اکثریت از بدو تشکیل چپ بود یا نه باید در فرصت دیگری صورت گیرد. اما چندی است که شبکه ماهواره ای BBCاین مدیای "بیطرف" دولت فخیمه بریتانیای کبیر در برنامه هایش در بررسی تاریخ معاصر ایران میزبان طیف اکثریتی است و مهدی فتاپور، فرخ نگهدار و علی کشتگر، عفت ماهباز از تندروی ها و کاستی های مشی چریکی و انقلابی گری انتقاد کرده و البته از ضرورت دموکراسی لیبرالی و حقوق بشر و جنبش عدم خشونت و پیروی از رهبران سبز و رفورمیسم به طور کلی سخنها می سرایند. شاه بیت غزل این جماعت و البته نمونه واقعی این چپ شرمنده قطعا فرخ نگهدار است. او سمبل تمام عیار و جسور و بی پرده‍ی چپ نادم و تواب ایران است که دیر زمانی است (از همان مقطع انشعاب) هویت سیاسی خود را به جناح یا جناح هایی از رژیم گره زده اند و حتی میتوان گفت به جناح چپ و سوسیال دموکرات جمهوری اسلامی تبدیل شده اند. نگهدار پدیده عجیبی است ، در مصاحبه با VOA از طرح حذف یارانه ها دفاع میکند و آنرا طرحی "ملی و مردمی" مینامد و شب پیش از انتخابات ۲۲ خرداد ٨٨ در میزگردBBC حتی راست تر از سازگارا (پاسدار سابق و نئولیبرال فعلی) به دفاع غیرمشروط و همه جانبه از موسوی میپردازد. اما تازه ترین شاهکار او مصاحبه ای است درباره حمید اشرف به بهانه انتشار مباحثات رفقای شهید اشرف، ارمغانی، شهرام و قائدی در دهه ۵۰. مصاحبه دو ساعته نگهدار شاید به لحاظ تاریخی جدا از اطلاعات شخصی چیز قابل استفاده ای نداشته باشد اما تاکید نوشته حاضر بر دو نکته مطرح شده در این گفتگو است و آنچه که نگهدار و همپالکی هایش بر سر تاریخ چپ ایران به طور اعم و تاریخ فداییان به طور اخص میاورند.
نگهدار در ابتدای مصاحبه اش ادعا میکند: وقتی حمید اشرف را به بنیانگذاران فداییان از جمله بیژن جزنی وصل کرده و از شکل و ساختار تشکیلات موردنظر ایشان برای او صحبت کرده است، حمید تاکید داشته که شکل سازمان نباید هرمی و متمرکز بلکه باید شبکه ای باشد!!!!!! عجب پس بحث ساختار شبکه ای تشکلها از همان دهه ۴۰ شمسی رایج بوده است!! آن هم در سازمانی که قرار بود مبارزه مسلحانه مخفی داشته باشد، و آن هم از سوی حمید اشرف که مشهور است سرسخت ترین حامی سانترالیزم و تمرکز تشکیلاتی و نظم سازمانی بوده است! خوب اگر چنین بود چرا در هیچ کدام از اسناد و کتابها و بولتن های داخلی فداییان چنین گرایش و تفکری از سوی حمید یا هر فرد دیگری بازتاب نیافته است؟ چه شد که حمید از این گرایش صرف نظر کرد و آیا نگهدار نقطه نظر حمید را به بیژن یا سایرین منتقل کرد؟ چرا هیچ کس و در هیچ جایی از چنین گرایشی در سازمان فدایی در دهه ۴۰ صحبت نکرده است؟ و مهمتر از همه چرا نگهدار تا کنون و در ۴۰ سال اخیر این بحث را مطرح نکرده است و منتظر مانده تا سال ٨٨ فرابرسد و جنبشی شکل بگیرد و بخشی از ایدئولوگ های جریان اصلاحات ادعای مدل شبکه ای سازماندهی را بکنند و نگهدارهم ناگهان به یاد بیاورد که حمید اشرف در اواسط دهه ۴۰ چنین حرفی را به او زده است و از چنین مدلی دفاع کرده است؟؟؟؟ به نظر بحث بسیار روشن است و راوی ما میکوشد برای استراتژی دنباله روانه و پاسیو و البته فرصت طلبانه اش جای پایی در سنت فداییان بیابد. اما نگهدار چه نیازی به این جواز تاریخی دارد ؟ وقتی نور چشم های "امام امت" از دست بوسی خمینی و اطاعت بی قید و شرط از ولایت فقیه به تئوری تشکلهای شبکه ای و جنبش اجتماعی بی سر و بی رهبر میرسند، وقتی حکام شرع دادگاههای انقلاب دهه ۶۰ قبای قانون مداری و خرد و تسامح میپوشند، وقتی موسوی و کروبی "سخنگویان" و نمادهای آزادی و حقوق بشر میشوند، زهرا رهنورد و فخر السادات محتشمی و فاطمه کروبی سمبل زنان آزادی خواه ایران اند و سربازجوهای اوین دموکرات و پست مردن و نیولفت میشوند چرا نگهدار با آن کارنامه درخشان در تغییر رنگ و همراه شدن با باد با خیال آسوده به این خیل نمی پیوندد و برای یک فرصت طلبی دیگر از بنیانگذاران چریکهای فدایی مایه میگذارد؟ با این روند بعید نیست نگهدار در آینده ای نزدیک ادعا کند که اساساً چریکهای فدایی خلق برای اصلاحات دور هم جمع شدند و اتفاقاً بیژن جزنی و پویان از محاسن سید سبزگستر و شیخ اصلاحات تعریف ها کردند و اصلاً پیشنهادی هم شده بود که نام سازمان جبهه مشارکت یا اعتماد ملی باشد. من یکی به شخصه در نگهدار چنین توانایی را میبینم.
مطلب دوم مربوط به انتهای گفتگو است که مجری از نگهدار میپرسد: چه شد که شما از چریکهای فدایی خلق به نقطه نظرات کنونی تان رسیدید؟ و نگهدار پاسخ میدهد که: «این پتانسیل دگرگونی از همان ابتدا نزد فداییان و از جمله بنیانگذاران سازمان وجود داشته است و این روحیه‍ی "اکثریتی" در صحبتهای حمید اشرف با تقی شهرام و جواد قائدی در سال ۵۴ مشهود است و در برابر روحیه‍ی مجاهد و پیکاری آنها قرار دارد و این روحیه فقط مختص سازمان اکثریت نیست بلکه بسیاری از جریانات جدا شده از اقلیّت نیز همین مسیر را پیموده اند». ترجمان صحبتهای نگهدار این است که: اصولاً خط راست و رفورمیستی حاکم بر عملکردها و استراتژی های او و سازمان اکثریت، خط اصیل و منطقی و تاریخی است که فداییان میتوانسته اند به آن دست یابند و جریانات انقلابی در روند تکاملی خود چشم اندازی جز رفورم و گردش به راست ندارند و آنچه او و امثال او از پس از انقلاب بهمن و پس ازانشعاب انجام داده اند درست و اصولی بوده و چه بسا اگر بنیانگذاران فدایی مانند جزنی و اشرف هم زنده بودند به همین شکل عمل میکردند. اما کافی است برای سنجش عیار ادعای گزاف نگهدار و شرکایش مقایسه بکنیم کارنامه او و اکثریت را از لحظه انشعاب تا کنون با عملکرد و نظرات رهبران فداییان پیش از انقلاب بهمن. مگر جز این است که سازمان فداییان با تمام کمبودهای تاریخی و کاستی های تئوریک و پراتیکش با آن درجه از جسارت و ایثار شکل گرفت تا زنگار دنباله روی و پاسیفیسم رهبران حزب توده در دهه ٣۰ را از ذهن جامعه ایرانی بزداید و از چپ رزمنده و انقلابی و کنشگر ایران اعاده حیثیت بکند؟ این خصلت فداییان را مقایسه کنیم با عملکرد سی ساله اکثریت در دنباله روی مطلق از جناحهای رژیم اسلامی که یک روز مردم را به زیر عبای وحدت خط "ضد امپریالیستی و خلقی و مترقی امام خمینی" دعوت میکند و روز دیگر از متانت و درایت و شهامت خاتمی و موسوی میگوید؟ مگر نه است که هستی فداییان گره خورده بود با استقلال سیاسی و تشکیلاتی و ضدیّت با سرسپرده گی تمام عیار حزب توده به اتحاد شوروی؟ باز هم آنرا مقایسه کنیم با مواضع اکثریت در قبال شوروی به ویژه در سالهای اقامت در "کشور شوراها". چه نسبتی است میان ماهیت عمیقاً ضد ارتجاعی چریکهای فدایی خلق با هم آغوشی رسوای نگهدار و رهبران اکثریت با خط امام در آن سالها و لیبرال رفورمیسم این سالها؟ تفاوت نوشته های بیژن جزنی با فراخوانهای کمیته مرکزی اکثریت در نشریه کار سال ۶۰ برای دعوت هواداران به مشارکت در لو دادن پیشمرگان کرد یا مجاهدین یا سربداران آمل تا کجاست؟ سیاهه این لیست را میتوان با جزئیات و ودقت بیشتری پیگیری کرد اما آنچه روشن است، این است که با هیچ ملاک و معیاری نمیتوان تجانس و قرابتی میان چریکهای فدایی خلق ایران با فرخ نگهدار و اکثریت یافت، جز نام فدایی که امثال نگهدار یدک میکشند تا با اعتبار تاریخی و مردمی آن… پوششی برای مشی رفورمیستی و فرصت طلبانه سی ساله اخیر خود بسازند.