چه غریبانه جان می سپارد دریاچه زیبایمان


سیامک کوشی


• به خدا قسم با کمک به دریاچه ارومیه نه ایران تجزیه می شود و نه چیزی از کوروش کبیرتان کم می شود. با احیای دریاچه ارومیه می توان هزاران و هزاران شغل ایجاد کرد. با جان تازه بخشیدن به این دریاچه می توان کشاورزی منطقه را رونق بخشید و حتی با تبدیل دریاچه به منطقه توریستی، می توان سالانه میلیلاردها دلار ارز وارد کشور نمود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۶ آبان ۱٣٨۹ -  ۱۷ نوامبر ۲۰۱۰


 
بیش از چهار سال است که شمارش معکوس برای مرگ زیباترین دریاچه جهان به صدا درآمده و همگان (اعم از عوام خواص) از این اتفاق ناگوار می نالند، ولی کسی نیست ندایی به این فریاد بی صدای دریاچه ام برساند. گویا دریاچه ارومیه نیز امام حسین (ع) بی کس و بی یاور شده، اما زمانی که امام در دشت کربلا در بین اجساد به خون آغشته عزیزانش تنها مانده بود فریاد؛ «هل من ناصر ینصرنی» برآورد و صدایش تا فرسنگها آن طرفتر رفته و در زندان بایزید وجدان خفته مختار ثقفی را بیدار نمود. ولی صدای دریاچه من با این همه رسانه و ماهواره در عصر ارتباطات به جائی نمی رسد. گویا بایکوت شدید ملت آذربایجان از طرف رسانه های بین المللی گریبان دریاچه بی گناهمان را نیز گرفته است.
در عصری که همگان (از فیلسوفان گرفته تا راننده اتوبوس شرکت واحد) دم از آزادی بیان می زنند، نه تنها اجازه بیان حقوقمان از هیچ رسانه داخلی و خارجی را نداریم بلکه دریاچه ارومیه که آخرین نفس های خویش را بسختی می کشد را نیز بایکوت کرده اند، گویا توله سگ ولگرد بی ارزشی درحال جان دادن است.
در این میان مسئولان استانی و کشوری نیز که صددرصد از این موضوع آگاهند در سکوت مرگباری فرورفته اند که حتی با انفجار بمب ٨ کیلو تنی نمک دریاچه ارومیه نیز بیدار نخواهند شد.
چند روز پیش در مراسم افتتاحیه بازیهای آسیایی گوانگ ژو در چین به بهانه وجود پلاکاردی در ورزشگاه با مضمون خلیج عربی، آقای سعیدلو (به اصطلاح فرزند آذربایجان) اجازه ورود ورزشکاران ایرانی را به مراسم ندادند تا آن پلاکارد از ورزشگاه خارج شود. خلیجی که هیچ خطری جز تغییر نام آنرا تهدید نمی کند اینچنین توجه مسئولان را به خود جلب کرده است، چرا که نام «فارس» بر آن نهاده شده است. البته شایان ذکر است، در حالی نام آن خلیج فارس است که دورتا دور آن عرب نشین بوده و می باشد. اما آقای سعیدلو تا حالا به دریاچه مظلوم ارومیه فکر کرده اید؟ یادتان که نرفته روزگاری اینجا زیباترین دریاچه جهان بود. سنگ خلیجی را به سینه می زنید که کیلومترها از محل زادگاهتان به دور است. آیا ضرب المثل «چراغی که به منزل رواست به مسجد حرام است» را شنیده اید؟ چه گلی بر سر ملت و سرزمین خود زده اید که اکنون دایه مهربانتر از مادر برای خلیج فارس شده اید؟
سخنم تنها با آقای سعیدلو نیست؛ همه مسئولان را خطاب قرار می دهم، اعم از عضو شورای شهر تا نماینده مجلس و استاندار و رئیس جمهور و حتی آن کسی که دستور فیلتر شدن وبلاگ من و دوستانم را صادر کرده است. شاید دوستان فراموش کرده اند که دریاچه ارومیه داخل مرزهای این کشور قرار دارد و ما در اینجا زندگی می کنیم و فقط زمان محروم کردنمان به یادشان می افتد که حق حاکمیت بر ما را دارند.
براستی اگر یکی از ورزشکاران ما جسارت به خرج داده و همانند ورزشکاران و تیم های ورزشی سایر نقاط ایران که نام خلیج فارس را بر پیراهنشان درج می کنند تا سوگلی سازمان تربین بدنی شده و حتی جایزه ای دریافت کنند، بر روی پیراهنش نام دریاچه ارومیه را حک کند و خواستار کمک به این دریاچه مظلوم باشد، چه آینده ای در انتظارش خواهد بود؟ آیا سوگلی سازمان تربیت بدنی خواهد شد، یا تجزیه طلب لقب خواهد گرفت؟ آیا جایزه دریافت می کند یا به طرز مرموزی منشور اخلاقی گریبانش را خواهد گرفت؟
در این میان رسانه های خارجی بیش از همه ادعای دموکراسی دارند، به گفته ژان ژاک روسو (یکی از نظریه پردازان نظام دموکراسی) آزادی، عدالت و تفکیک قوا سه رکن اساسی دموکراسی به شمار می رود که در این میان آزادی بیان ریشه و پایه اساسی هر سه رکن مزکور است. براستی به طور میانگین در هفته چند ثانیه از برنامه های رسانه های خارجی اعم از بی.بی.سی و صدای آمریکا و ... که اینهمه ادعای دموکراسی برای همه ایران را دارند، اختصاص به حقوق اقلیت ها از جمله ملت آذربایجان دارند؟ تا کنون چند کلمه راجع به دریاچه ارومیه که نه مسئله ای سیاسی است و نه مربوط به یک قشر خاص، حرف زده اند؟ حرف که نزده اند هیچ، بلکه کسانی را که در این مورد اظهارنظر کرده اند را سانسور می کنند. در این گیر و دار بایکوت و سانسور، بیش از نیمی از وقت خود را صرف خانم سکینه محمدی می کنند. آیا آن خانم (حال چه جرمی مرتکب شده و یا نشده) از ارومیه با اهمیت تر شده است. گویا ایشان فرزند این سرزمین است و ارومیه مال اینجا نیست و یا فرزند خوانده ای بی کس است. مگر حقوق یک فرد بیش از حقوق یک ملت است؟ چرا حمایت از جان یک انسان وقت بیشتر و هزینه بیشتری می گیرد؟ مگر آنهائی که در تجمع کنار دریاچه ارومیه دستگیر شده و در زندان اند انسان نیستند؟ به خانم محمدی اتهام زده اند که زنا کرده و آدم کشته و به همین دلیل جانش در خطر است، بسیار خوب ولی چرا از یوروش مهرعلی بیگلو که به جرم حق خواهی در زندان جانش در خطر است حمایت نمی شود؟ یا جوانی که راهی دریاچه ارومیه بود تا با اشک چشمانش چند قطره ای به آبش بیفزاید در زندان فحش ناموسی می شنود و تهدید به اعمال دور از نزاکت می شود، کمتر از سکینه محمدی ارزش دارد؟
امیدوارم مسئولان کمی به خود آیند، به خدا قسم با کمک به دریاچه ارومیه نه ایران تجزیه می شود و نه چیزی از کوروش کبیرتان کم می شود. با احیای دریاچه ارومیه می توان هزاران و هزاران شغل ایجاد کرد. با جان تازه بخشیدن به این دریاچه می توان کشاورزی منطقه را رونق بخشید و حتی با تبدیل دریاچه به منطقه توریستی، می توان سالانه میلیلاردها دلار ارز وارد کشور نمود. از همه مهمتر با انفجار بمب نمک دریاچه ارومیه همه اراضی منطقه در خطر نابودی قرار می گیرد، حتی دامنه آن به جنگلهای زیبای قاراداغ نیز خواهد رسید. پس هرچه سریعتر باید دست در دست هم دهیم تا منطقه را از یک بلای طبیعی نجات دهیم و تبدیل به خیر و برکت نماییم.
هرچند می دانم آنچه بیداری ندارد خواب بخت بی نوایان است و وجدان شماست.

منبع: www.siamakkushi.blogf