اکران یک فیلم مستند
درباره ی حوادث پس از انتخابات در دانشگاه تهران


سوسن محمدخانی غیاثوند


• فیلم مستند «یزدان تفنگ ندارد» به کارگردانی حسین شمقدری، پسر «جواد شمقدری»، معاون امور سینمائی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، توسط بسیج دانشجویی پردیس علوم عصر روز یک شنبه ۲۳ آبانماه در تالار شهید دهشور دانشکده علوم دانشگاه تهران اکران شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۶ آبان ۱٣٨۹ -  ۱۷ نوامبر ۲۰۱۰


 فیلم مستند «یزدان تفنگ ندارد» به کارگردانی حسین شمقدری، پسر «جواد شمقدری»، معاون امور سینمائی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، توسط بسیج دانشجویی پردیس علوم عصر روز یک شنبه 23 آبانماه در تالار شهید دهشور دانشکده علوم دانشگاه تهران اکران شد.
فیلم مستند «یزدان تفنگ ندارد» در حالی در دانشگاه تهران به نمایش درآمد که به گفته ی یکی از دانشجویان منتقد فیلم در جلسه ی پرسش و پاسخ روز یک شنبه: «تنها فیلمی بود که پس از اکران در جشنواره سینما حقیقت توسط تماشاچی ها هو شد.» هر چند سید طه رضا نیر هدی، بازیگر و راوی فیلم، گفته ی فوق را قبول نداشت و معتقد بود که تعداد تشویق کنندگان فیلم بیشتر بوده و در خارج از سینما هم فقط یکی دو نفر خطاب به آنها [عوامل فیلم] شعار «مرگ بر دروغگو» سر داده اند.
این فیلم که درباره ی حوادث پس از انتخابات است نامش را اما از حادثه ی بمب گذاری سالجاری در زاهدان گرفته است. یزدان نام سر بچه ی 5 ساله ای است که پدرش را در حادثه ی بمب گذاری تیرماه سالجاری در زاهدان از دست داده است. او آنطور که خود و خانواده اش در فیلم مطرح می کنند؛ تفنگی اسباب بازی خریده تا قاتلین پدرش را با آن بکشد.
یکی از پوسترهای فیلمی که بناست به حوادث بعد از «دهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری ایران» بپردازد شامل عکسی است از یزدان به همراه مادر و مادربزگش.
دبیرخانه ی جشنواره سینما حقیقت ابتدا فیلم «یزدان تفنگ ندارد» را برای شرکت در جشنواره نمی پذیرد اما آنطور که سید طه رضا نیر هدی، بازیگر و راوی فیلم در جلسه ی روز یک شنبه گفت: «برخی از دوستان با یک تلفن فشار آوردند و بالاخره فیلم به جشنواره راه پیدا کرد».
پس از اتمام نمایش فیلم، جلسه ی پرسش و پاسخ با حضور حسین شمقدری، کارگردان فیلم و دانشجوی متالوژی دانشگاه صنعتی شریف و سید طه رضا نیر هدی، بازیگر و راوی فیلم، برنده ی مدال نقره ی المپیاد فیزیک کشوری و دانشجوی رشته ی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد.
تماشاچیان، پاسخهای خود را به دو صورت کتبی و شفاهی مطرح کردند. در بخشی از جلسه که به سوالات شفاهی اختصاص پیدا کرده بود و در انتهای برنامه قرار داشت تنها یک نفر از دانشجویان توانست سوالها و انتقادهایش را مطرح نماید. این دانشجو خطاب به کارگردان فیلم گفت: آقای شمقدری من فیلمتان را دوبار دیدم. یک بار در جشنواره سینما حقیقت و یک بار هم الآن. بنابراین می توانم به موارد زیادی اشاره کنم. یکی اینکه؛ راوی فیلم در ابتدا می گوید: «من برنده ی مدال نقره ی المپیاد فیزیک هستم» من نمی دانم این گفته واقعاً چه کارکردی در روایت فیلم دارد؟! من هم برنده ی مدال نقره ی المپیاد فیزیک هستم البته یک سال قبل از شما آقای سید طه رضا اما وقتی فیلم می سازم و یا داستان می نویسم هیچ وقت در آنها نمی گویم من برنده ی مدال نقره ی المپیاد فیزیک هستم. من نمی دانم این چه اتفاقی است که دارد بین مردم می افتد، هر وقت می خواهند حرفی را بزنند اول افتخارات، مدارک و همه چیزشان را رو می کنند و بعد می گویند نگاه کنید ما نخبه ایم بنابراین حرف ما درست است. به نظر من گفتن این حرف هیچ کارکردی در فیلم شما نداشت.
مورد دوم اینکه؛ در فیلم این ادعا مطرح می شود که تمام شلوغیهای پس از انتخابات تنها مختص تهران بوده و هیچ شهر دیگری این شلوغیها را نداشت. بعد برای شاهد مثال شما سراغ شهرهای تبریز، مشهد و زاهدان می روید. اینجا دو نکته مطرح می شود. یکی اینکه آیا اصفهان و قم جزو شهرهای بزرگ ایران نیستند؟ یعنی شما در برابر آن ادعا نباید سراغ این شهرهای بزرگ و مهم ایران می رفتید؟! اتفاقاً ما چندید بار فیلمهای شلوغیها و اعتراضات مردمی را از اصفهان و قم شاهد بودیم. نکته دوم قابل طرح اینکه؛ شما به هر شهری که رفته اید با دوسه نفر مصاحبه کرده اید و آن را شاهد مثال گرفته اید برای اینکه آن شهر شلوغ نبوده است. حرف دوسه نفری که مثلا یکی شان را می بینیم در پارک به آن حالت لم داده و آن یکی هم دارد هندوانه می خورد و اصلاً معلوم است که زیاد به حرف شما گوش نمی دهد. شما در مستند سازی باید پایتان را روی نقاط محکم بگذارید نه نقاط شل. شما در این فیلم روی صندلی ای ایستاده اید که سه تا پایه اصلاً ندارد. در تبریز طرف می گوید: «تبریز هم مثل بقیه ی شهرها بوده. مگه شما توی تلویزیون ندیدید؟» آقای شمقدری! توی تلویزیون ناآرومی نشون می داد. آرومی نشون نمی داد. چطور یکی می گوید «مثل همه ی شهرها بوده.» که البته تهران هم جزو همه ی شهرهاست. بعد چه حرفی پشت سرش می زند؟ می گوید که: «اینجا آرام بوده.» این کاملاً دروغ بوده. یک نفر دیگر هم در تبریز می گوید که: «طرفدارهای احمدی نژاد شادیهای خود را می کردند و سبزها هم شادیهای خودشان.» سبزها چه شادیهای خود را می کردند؟!
مورد دیگر اینکه شما فقط با موافقان خودتان صحبت کردید. یعنی از بین مخالفها فقط با دو نفر در برار سیل موافقها مصاحبه کردید که یکی از آن دو نفر را هم چندین بار می خواهید ثابت کنید که از روی جهل و نا آگاهی دارد حرف می زند.
آقای شمقدری! اگر ما لا اله الا الله را بدون الا الله بگوییم چه می شود؟! آن قسمت از پارازیت را که دارید در فیلم پخش می کنید منظورم قسمتی است که سردبیر VOA برمی گردد می گوید: «من عامل آمریکا هستم.» من مطمئنم که شما آن قسمت پارازیت را کامل دیده اید. سردبیر VOA در آن قسمت پارازیت دارد به مدت یک ربع با گوشه و کنایه و تمسخر حرف می زند و همه اش در حال بذله گویی است. یعنی در این مدت هیچ صحبت جدی ای نمی کند و مدام دارد با بذله گویی و کنایه جواب سوالهای مجری پارازیت را می دهد. هیچ حرف جدی این وسط نیست. بعد با کنایه در برابر سوالی که می پرسد: «شما عامل جمهوری اسلامی هستید یا نه؟»، ایشان به مسخره جواب می دهند که: «من عامل آمریکا هستم.» بعد شما همین یک تیکه را بر می دارید و می گذارید توی فیلمتان و می گویید که آها نگاه کنید پس VOA عامل آمریکا است.
مسئله دیگر اینکه در فیلمتان جنایت عبدالمالک ریگی را در زاهدان نشان می دهید که با احساسات بیننده بازی کنید. چرا؟ دوتا موضوع اینجا پیش می آید؛ یا اینکه اعتقاد دارید که عبدالمالک ریگی عامل سبزهاست که اعتقاد بسیار تند و ناموجهی است و حتی مسئولین جمهوری اسلامی هم چنین ادعایی را مطرح نکرده اند. یا اینکه آیا اعتقاد ندارید که اینجا با یک فیلم دوپاره مواجه شده ایم که یکی دارد به حوادث پس از انتخابات می پردازد که اصلا سنخیتی با هم ندارند و جالب اینکه حتی اسم فیلمتان هم از همین قسمت حادثه ی بمب گذاری در زاهدان گرفته شده است در حالیکه همه جا به دنبال اسم فیلم نوشته اید حوادث پس از انتخابات و معلوم هم هست که درباره ی حوادث پس از انتخابات است.
سوال دیگری که دارم اینکه؛ چرا شماها فقط به سراغ ندا می روید؟ پس بقیه چی؟ سهراب چی؟ من یک خبری هم امروز شنیدم نمی دانم چقدر موثق است که پدر شما می خواهند یک فیلم داستانی درباره ی ندا آقا سلطان بسازند. من نمی دانم حالا چرا اینقدر روی ندا آقا سلطان اصرار هست؟
و نکته ای هم می خواهم اشاره کنم. آقای شمقدری! در جشنواره ی سینما حقیقت بیشتر از صدتا فیلم نشان دادند. اما تنها فیلمی که آخرش تماشاچی ها اصلا دست نزدند و فیلم را به صورت یکپارچه «هو» کردند فیلم شما بود.
صحبتهای دانشجوی منتقد که به اینجا رسید اکثر حاضرین در جلسه ی پرسش و پاسخ به جز چند نفر دست زدند تا نشان بدهند که حرفهای وی درست نیست. اما دانشجوی منتقد در واکنش به دست زدنهای حضار گفت: «شما دست بزنید. به خاطر اینکه اینجور جاها یکپارچه با بسیجی ها پر می شود.»
وی سخنانش را خطاب به کارگردان فیلم این گونه ادامه داد: آقای شمقدری! من در سالن شماره یک سینما فلسطین بودم. آیا هنگام اکران فیلم در سینما فلسطین بودید؟ آیا تماشاچی ها در پایان فیلم شما را «هو» نکردند؟!
آقای شمقدری! مهمترین خصیصه ی سینمای مستند که بسیار سینمای پاک و نجیبی است و از همه ی ناپاکیها که ممکن است توی سینمای داستانی وجود داشته باشد مبراست این است که فیلم مستند صادق است. شما صداقت را در فیلمتان رعایت نکردید در حالیکه صداقت مهمترین چیزی است که در فیلم مستند باید رعایت شود.
این دانشجو در پایان سخنانش خطاب به بازیگر و راوی فیلم گفت: آقای سید طه رضا! گفتید که امروز موقع ورود به دانشگاه تهران برای شرکت در این برنامه، انتظامات جلوی در، شما را گرفتند، کتکتان زدند و روی زمین خواباندند. از همین جا صداقت شما مشخص می شود.
در حالیکه اکثر انتقادها و سوالهای فوق خطاب به کارگردان فیلم مطرح شد اما سید طه رضا، بازیگر و راوی فیلم در مقام پاسخ بر آمد و گفت: می پرسید چرا اصفهان و قم نرفتیم؟ قم اگر شما هم اعتقاد داشته باشید در مقیاس جمعیتی کشور، شهر کوچکی است. همه ی ما می دانیم که مردم قم به کدام کاندیدای انتخابات نزدیک بودند. دلمان نمی خواست آنجا برویم و همه دوباره بگویند: «احمدی نژاد، احمدی نژاد». به تبریز رفتیم چون حتی برای خود ما شائبه بود که ممکن است در تبریز واقعاً طرفدارهای موسوی بیشتر باشند. مشهد دومین شهر بزرگ کشور بود. اصفهان هم می خواستیم برویم که پولمان نرسید. البته اصفهان هم فقط یک روز شلوغ بوده و دیگر خبری نبوده. اما قبول داریم که باید می رفتیم. خب پولمان نرسید و شرمنده ایم.
عنوان کردید چرا در هر شهری به سراغ چند نفر محدود رفته ایم؟ ما در شهرستانها 15 ساعت فیلم گرفتیم. نمی توانیم که تمام آن 15 ساعت را به شما نشان بدهیم. تیم ما باید می گفت که از این 15 ساعت چند در صد موافق این تفکر و چند در صد موافق آن تفکر باشند. باور کنید ما توی مشهد اصلاً کسی را گیر نیاوردیم که بگوید مشهد شلوغ بود. همان یک پسری هم که می گفت «جلوی دانشگاه فردوسی شلوغ بوده» واقعاً به زور پیدا کردیم. یا آن املاکی که جلوی خیابان ایستاده بود و صحبت می کرد من انتظار داشتم حتماً بگوید که اینجا شلوغ بوده اما خب نگفت. وقتی هیچ کس نیست من بروم پول بدهم، بازیگر بیاورم و بگویم شما بگو اینجا شلوغ بوده. من خودم تحقیق کرده بودم که در دانشگاه فردوسی شلوغ شده است. خیلی گشتم تا کسی را پیدا کنم که در این باره حرفی بزند اما کسی پیدا نشد. تقصیر من نیست.
می گویید چرا حرف پسری را که ادعا می کند اینجا شلوغ نشده معیار و مد نظر قرارداده ایم؟ ما چیزی را معیار و مد نظر قرار نداده ایم. ما فقط رفتیم با چند نفر از شهروندان عادی صحبت کردیم. اگر شما در شهرتان دانشجو و جزو نخبگان جامعه ی تان هستید آیا باید فقط با دانشجویان و نخبگان صحبت کنید؟! من این را دون شان خود نمی دانم و افتخار هم می کنم که می روم با مردم عادی و امثال آن پیرمردی که خیلی خیلی راحت نشسته و دارد هندوانه می خورد و من را اصلاً آدم حساب نمی کند، مصاحبه کنم و واقعاً نظر و صداقت او را از هر تحلیلگر سیاسی بیشتر قبول دارم چون به فطرتش نزدیک تر است.
شادیهایی را که یکی از مصاحبه شوندگان در فیلم به آن اشاره داشتند، فکر کنم دوستان همه متوجه شدند بحث بحث قبل از انتخابات است که طرفدارهای کاندیداها به خیابان آمدند و شادی کردند. فکر کنم شما آن قسمت فیلم را خوب ندیدید. چون در ادامه پرسیدم که بعد از انتخابات چی شد؟
سوال کردید چرا مخالفها در فیلم کم بودند؟ چون مخالفها در سطح خیابان کم بودند و این به من ربطی ندارد. من فکر می کنم شما ده دقیقه اول فیلم را ندیده اید که دارید ما را متهم می کنید. ما ترس مردم را نشان دادیم. به نظر شما جایی که مردم در چهارراه محل قتل ندا می ترسند و صحبت نمی کنند معنایش چیست؟ معنایش این است که در آن جا فضای امنیتی وجود دارد و من هم انتقاد دارد که چرا چنین فضایی وجود دارد.
نکته بعدی اینکه؛ در بقیه ی جاها واقعاً مخالفها کم بودند. ما هر جا در شهرستان و تهران رفتیم و گشتیم اصلاً مخالفی نبود. فقط صادقانه بگویم ما یک نفر منتقد را به طور کامل حذف کردیم. آن هم من اصرار داشتم که باشد اما دوستان حذف کردند. ما دقیقاً در چهارراه محل قتل ندا ایستاده بودیم و از آقایی که در حال عبور بود در خصوص محل کشته شدن ندا پرسیدم اما ایشان به اشتباه یک چهارراه بالاتر را نشان داد و گفت: «ندا سر امیرآباد کشته شده است» . بعد هم شروع کرد به فحش دادن به لباس شخصی ها.
مطمئن باشید اگر ما ده نفر را در فیلم یازده تا می کردیم شما باز هم اعتراض داشتید و می گفتید چرا یک نفر که اینقدر دفاع کرده را آوردید.
نکته دیگر اینکه ما اصلاً بنا نداشتیم عبدالمالک ریگی را منتسب به سبزها بکنیم. هر کس هم این کار را بکنه کار ناصوابی کرده. عبدالمالک ریگی کاملاً مشخص بود که به کجا وصل بود و داشت چی کار می کرد. ما فقط گفتیم یک واقعه اتفاق افتاده و یک خانم مظلومانه کشته شده حالا به هر دلیل و توسط هر کسی، یک میلیارد و 600 میلیون نفر در عرض 24 ساعت این قتل را دیدند اما 28 نفر در حادثه ی بمب گذاری راهدان تیکه تیکه شدند و گوشتشان به در و دیوار خیابان پاشید چند نفر فقط توی همین سالن این را دیده بودند؟ هنوز هم حرف و انتقاد ما همین است.
می گویید چرا فقط سراغ ندا رفتیم؟ ما دلمان می خواست کهریزک هم برویم. صادقانه گفتم زورمان نرسید. بنیه ی اطلاعاتی و امنیتی اش را نداشتیم. دلمان می خواست به سراغ خانواده ی ندا هم برویم اما آنها گفتند ما فقط با رسانه ها و شبکه هایی صحبت می کنیم که منسوب به آمریکا و انگلیس باشند. یک وجهی هم معین کرده بودند حدود 70 – 80 میلیون و گفتند ما این مبلغ را هم می گیریم بعد مصاحبه می کنیم. ما هم نه پولش را داشتیم و نه وابستگی اش را.
حضار به دنبال شنیدن این بخش از سخنان سید طه رضا برای چند لحظه ای دست زدند.
سید طه رضا نیر هدی در ادامه سخنانش گفت: من اینها را نمی خواستم بگویم. یعنی اصلاً بنا بر این نبود که بگویم اما وقتی شما این جوری بحث می کنید خب من هم شروع می کنم به صحبت کردن.
و نکته آخر اینکه شما می گویید در جشنواره سینما حقیقت توی سالن ما را «هو» کردند. بله ما و دوستانمان را هو کردند. افتخار هم می کنیم به آن ده نفری که ما را هو کردند. در سالن صد نفر نشسته بودند. یک عده تشویق کردند و یک عده هم هو کردند. هر چقدر مرا صادق می دانید برداشتم این بود تعداد کسانی که برای آقای شمقدری [کارگردان] و آقای مددی [تهیه کننده] دست زدند، بیشتر بود. ما وقتی از سینما بیرون آمدیم در خیابان دوستان شما داد می زدند و یکی دو نفر هم خطاب به ما شعار «مرگ بر دروغگو» سردادند. من هم افتخار می کنم که امثال این دوستان به من بگویند «مرگ بر دروغگو».
حسین شمقدری که تا این لحظه ساکت بود گفت: من از همه ی دوستان تشکر می کنم. این دوستمان هم احساس می کنم که اینجا تنها هستند اگر نه باز جای جواب داشت. اما خب شخصاً دوست دارم رو در روی هم بنشینیم و صحبت کنیم.
در بخش سوالهای کتبی یکی از تماشاچیان نوشته بود: «اولاً تبریک می گویم به خاطر چرندی که ساختید. و دیگه اینکه؛ 1- شما خجالت نمی کشید؟! 2- شما خجالت نمی کشید؟! 3- و باز هم شما خجالت نمی کشید؟!»
یکی از خانمهای حاضر در جلسه پس از قرائت این نوشته توسط مجری به تنهایی شروع به دست زدن کرد.
سید طه رضا در پاسخ به نوشته ی فوق خندید و فقط گفت: دستتان درد نکند.
در ادامه ی جلسه حسین شمقدری، کارگردان فیلم «یزدان تفنگ ندارد» در خصوص نقش و میزان همکاری پدرش در تهیه و ساخت فیلم گفت: ایشان نظراتشان را در مورد فیلمنامه و طرح آن مطرح کردند و پس از گرفتن اولین خروجی که سنگین و حدود دو ساعت و خرده ای بود باز هم در حذف بخشهایی از آن اظهار نظر و راهنمایی کردند.
سید طه رضا در همین زمینه به سخنان شمقدری اضافه کرد: فیلم را برای شرکت در جشنواره سینما حقیقت به دبیرخانه جشنواره بردیم. فردا که تماس گرفتیم، دبیر جشنواره از عدم راهیابی فیلم به جشنواره خبر داد. گفتیم: «شاید شما فیلم دیگری دیده اید؟! فیلم ما سیاسی و خوب بود.» اما ایشان گفتند: «فیلمتان کشش نداشت و مزخرف بود». با تلاش زیاد موافقت حسین را جلب کردیم که با پدرش برای همکاری در پذیرش فیلم در جشنواره صحبت کند اما پدر ایشان هم گفتند خب دبیرخانه جشنواره راست می گوید. بنابراین به سراغ دوستانی مثل آقای جلیلی رفتیم که از فیلم خیلی خوششان آمده بود. البته آقایان ابوالقاسم طالبی، طالب زاده، سعید ابوطالب و برخی دوستان هم فیلم را دیده بودند و خوششان آمده بود. به آنها گفتیم و آنها هم با یک تلفن فشار آوردند و فیلم به جشنواره راه پیدا کرد و الحمدالله جایزه هم نگرفت. من فکر می کنم اگر آقای شمقدری با ما غریبه بودند بازدهی بیشتری برایمان داشتند.
سید طه رضا در پاسخ به سوالی که درباره ی«علل عدم پرداخت به برخی حوادث پس از انتخابات در فیلم همچون حوادث روز عاشورا و کوی دانشگاه» پرسیده بود، گفت: ما امروز با وجودیکه به این برنامه دعوت شده بودیم اما جلوی در دانشگاه تهران ما را گرفتند، کتک زدند و روی زمین خواباندند بعد فهمیدیم انتظامات دانشگاه تهران هستند. بالاخره هماهنگ کردند تا وارد محوطه ی دانشگاه شدیم. حالا شما تصور کنید اگر می خواستیم همین جوری و با دوربین وارد شویم و راجع به حادثه ی کوی دانشگاه فیلم بسازیم با ما چه برخوردی می شد؟! ضمناً حادثه ی کوی دانشگاه چون در محیط زندگی شما اتفاق افتاده بنابراین شما به آن حساس تر هستید. نمی گویم مهم نیست ولی برای ما و بچه های دانشگاههای دیگر ممکن است این حساسیت را نداشته باشد. خب شما خودتان درباره ی آن فیلم بسازید چون دسترسی تان آسان تر است. ما اگر بخواهیم به کل حوادث پس از انتخابات بپردازیم باید 365 ضربدر 24 ساعت فیلم بسازیم و تازه در یک لحظه از زمان در مکانهای مختلف، اتفاقهای متفاوتی افتاده. ما دوست داشتیم به قضیه ی کهریزک هم بپردازیم و با زندانی هایی که داخل اوین بودند صحبت کنیم ولی نشد. آقای عطریانفر حاضر به مصاحبه نشدند. سعید شریعتی هم دندانش را جراحی کرده بود و اصلاً نمی توانست صحبت بکند. آقای تاج زاده هم صبح همان روزی که قرار بود با ایشان مصاحبه کنیم تماس گرفتیم اما گفتند جلوی در اوین هستند و باید گوشی شان را تحویل بدهند و وارد زندان بشوند. خیلی تلاش کردیم تا با مسئولین و دوستان در بیت امام صحبت کنیم. به هر حال پتانسیل دانشجویی اش را در نظر بگیرید. ما دستمان به جایی بند نبود. حتی یک پلان از فیلمهای آرشیو صدا و سیما را در اختیار ما قرار ندادند و حاصلش شد این که می بینید.
سید طه رضا همچنین درباره ی ارتباط مسئله ی زاهدان با انتخابات در فیلم اظهار داشت: ما به زاهدان رفتیم چون دومین شهری بود که آقای موسوی در آن رای آورده بودند. از هر کسی درباره ی حوادث پس از انتخابات در زاهدان سوال می کردیم فقط به بمب گذاری اشاره می کرد و درباره ی آن حرف می زد. یعنی دیدیم دغدغه ی اینها اصلاً انتخابات نیست. بنابراین به سراغ مسئله ی بمب گذاری در زاهدان رفتیم.
سید طه رضا درباره ی یکجانبه نگر بودن فیلم تصریح کرد: همه ی فیلمها یکجانبه نگر هستند. هر کس نظر خودش را در فیلم دخیل می کند. اصلاً حق، منطقی و عقلانی اش هم همین است. حالا اینکه به کدام طرف نزدیک است دیگر تقصیر من نیست. من جداً پای این قصه ایستادم که باید حقیقت را گفت و واقعیت را روایت کرد. ما نمی توانیم واقعیت را کاریکاتوری بکنیم. از 15 ساعت فیلمی که ما در شهرستان گرفتیم فقط 3 دقیقه فیلم داشتیم که آقای احمدی نژاد را نقد می کرد. من حالا از ایشان خوشم هم نمی آید. ولی چه کار کنم که توی شهرستانها دوستش دارند؟! نکته دیگر اینکه هر کس واقعیت را از منظر خود می بیند. من هیچ وقت نمی گویم واقعیتی را که ما گفتیم کل واقعیت است. می پذیرم که همه ی واقعیت را ندیدیم چون یک عالمه چشم نداشتیم. شما می گویید حقیقت چیز دیگری است خب شما هم فیلم بسازید تا من ببینم. اگر حقیقت داشته باشد روی فطرتم تاثیر خواهد گذاشت و یک جاهایی می پذیرم. مگر می شود حقیقت را نپذیرفت؟! می شود ادای نپذیرفتن حقیقت را در آورد اما نمی شود حقیقت را نپذیرفت. این چیزی است که من حداقل توی این دو سال و نیم مطالعه روی ادبیات و هنر به آن رسیدم.
حسین شمقدری در پاسخ به سوالی که می پرسید: «آیا با مخالفها هم همین اندازه در ساخت فیلم همکاری می شود؟» گفت: هر فرد یا موسسه ای که قصد ساخت فیلم دارد باید فیلمنامه اش را جهت بررسی به ناجی هنر بدهد. ما نیز از همین مسیر استفاده کردیم.
در حال حاضر هم دارد یک سری کارهای سینمائی انجام می شود. آقای کمال تبریزی دارند فیلمی تحت عنوان «خیابانهای آرام» می سازند و ماجرای خبرنگاری است که با مسئله انتخابات درگیر می شود. مقام معظم رهبری هم تاکید داشتند که موافقها و مخالفها درباره ی این موضوع فیلم بسازند و نظرات مختلف مطرح شود. اتفاقاً الان فکر کنم مخالفت یک برند شده. یعنی وقتی آدم اپوزیسیون می خواهد فیلم بسازد خیلی سریع در شبکه های مختلف و اینترنت مورد استقبال و توجه قرار می گیرد. الان فضا برای فعالیت در این زمینه باز است و باید بیشتر کار شود.
یکی از دانشجویان نیز در سوال کتبی اش خطاب به آقای شمقدری پرسیده بود: «پدرتان چقدر اصرار دارد که گل شیفته فراهانی به کشور بازگردد؟!»
سید طه رضا در پاسخ به سوال فوق گفت: فکر کنم این سوال را باید از مادر حسین شمقدری پرسید.
اما حسین شمقدری پاسخ سوال را این گونه داد: اوایل که خانم فراهانی رفتند هیچ دلیلی نداشت به این مملکت برنگردند. از طرفی بحث پدر من این بود که ساز و کاری چیده نشده که اگر کسی آنطرف کشف حجاب کرد کارش غیرقانونی است. اما اگر بخواهد رفتارهای غیرقانونی و سلیقه ای انجام بدهد درست نیست. خانم فراهانی یک سری کارها و فعالیتها انجام دادند که به حرکتهای براندازانه و امثالهم می خورد بنابراین خرد جمعی شاید در مقابلش قرار می گرفته و باز هم هنوز هیچ چیز قانونی گفته نشده و صادرنشده. پدرم بحثش این بود که باید این ساز و کار قانونی در بیاد. ایشان معتقدند هنرمند و فوتبالیست ما و کسانی که یک شان اجتماعی دارند و نمادی از ملت ایران محسوب می شوند اگر به خارج از کشور می روند حتماً در کارها و فعالیتهایشان باید شان خود را حفظ کنند.
حسین شمقدری همچنین درباره ی میزان رضایتش از عملکرد پدرش در معاونت سینمائی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: آدم از عملکرد خودش هم نباید راضی باشد. اما فکر کنم فضا نسبت به گذشته مثبت تر شده است و احساس می کنم که در مسیر بهتری قرار گرفته. البته نقد عملکرد پدرم جلسه ی خاص خودش را می طلبد اما در مقیاس کل معاونتهای پس از انقلاب، من دوره ی فعالیت پدرم را مثبت تر ارزیابی می کنم.
در پایان یکی از حاضرین در جلسه نیز از «حسین شمقدری» و «سید طه رضا» در سوال کتبی اش پرسید: «به چه کسی رای دادید؟»
حسین شمقدری در پاسخ گفت: به آقای احمدی نژاد.
اما سید طه رضا در پاسخ به این سوال اظهار داشت: من نمی گویم چون می ترسم باعث سوء تفاهم شود.
پس از اتمام جلسه ی پرسش و پاسخ و هنگام خروج از در سالن یکی از دانشجویان جلوی کارگردان و بازیگر فیلم «یزدان تفنگ ندارد» را گرفت و گفت: چرا دروغ گفتید؟! من همسر برادرم اصالتاً تبریزی است. برادرش می گفت بعد از انتخابات بازار تبریز یکپارچه تعطیل شد. یعنی کسی درباره ی این هم با شما حرف نزد؟! نظرتان هم درباره ی شهر قم اصلاً درست نیست. آقای خامنه ای چند وقت قبل به قم رفتند. حداقل کاش مردمی را که برای استقبال از ایشان آمده بودند با سیل جمعیتی که برای تشییع پیکر آیت الله منتظری رفته بودند مقایسه می کردید. همین مقایسه واقعیت موجود در شهر قم را برای همه روشن می کند.

Unews4@gmail.com