حملهٔ جدید اسلام گرایان به علوم انسانی،هشیار باشی‌ دیگر به زنان


ناهید مکری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۵ آبان ۱٣٨۹ -  ۱۶ نوامبر ۲۰۱۰


با نگاهی‌ گذرا به تاریخ در می‌یابیم که هر گاه عرصه برای تاخت و تاز حکومتهای دینی و ایدیولوگ فراهم گردیده فضا برای تبادل افکار،آزادی ،برابری مسدود یا بسیار محدود گردیده است دورهٔ رنسانس در اروپا،دورهٔ گذار از حکومتهای دینی و محدود نمودن دین و باز گرداندن آن به حریم کلیساها بود . شکست ایدئولوژی فاشیسم ،نازیسم ،کمونیسم در کشورهای مختلف خصوصا از منظر عملی‌ و اجرایی ،عاملی گردید تا جایگاه فرد و آزادیهای فردی از هر منظر در اجتماع تثبیت گردد و شاهد شکوفایی علوم انسانی‌ و مسائل حقوق بشری باشیم
طبعاً هر گاه که از فرد ،مسأل حقوق بشری و علوم انسانی‌ سخن میگؤیم نژاد، شاخصه‌های فردی و خصوصا جنسیت در میان نیست هر چه هست انسان است و بس
در حالی‌ که در اروپا، مردم با محدود نمودن مذهب و ایدولوژی‌های دگم بنیان حکومتهایی دموکراتیک را پایه ریزی میکردند تا گامهای بلندتری به سوی عدالت اجتماعی ،برابری زنان ،... بردارند ،شرایط در کشورهای اسلامی به گونه‌ای دیگر بود، آموز‌های اسلامی پایه‌های تفکر آزاد را از همان ابتدا می‌‌خشکاند ،واژه هایی چون انسانیت ،برابری ،حقوق زنان ،عدالت اجتماعی.... از منظر اسلام کلماتی‌ رنگ باخته و بی‌ محتوایی هستد که یا نمودی خارجی‌ در عرصهٔ اجتماع ندارند یا باید از دیدگاه اسلام و خواسته‌هایش وارسی و تفسیر شوند،این وضعیت نابسامان فکری و انسانی در کشورهای مختلف اسلامی با شدت و ضعف‌هایی‌ قابل مشاهده بوده ولی‌ در برخی‌ کشورها همچون عربستان ،پاکستان ،افغانستان و ایران شاهد شرایط ناگوار تری بوده ایم

با توجه به اینکه حکومتها ، مردم و خصوصا زنان در طول تاریخ،هرگز نتوانسته بودند خود را از زیریوغ مذهب بیرون کشند و کوچکترین تقلایی در هر دوره ،با حذف به بدترین شیوها (ترور فیزیکی‌ یا ترور شخصیت) پاسخ می‌گرفت ،انقلاب ۵۷ در ایران با شروع هجمه ‌ای جدید از تبلیغ و ترویج تفکرات اسلامی در سراسر کشور، شرایط را به گونه‌ای دیگر تغییر داد ،به قولی :گل بود به سبزه نیز آراسته شد!

انقلاب به اصطلاح فرهنگی‌ ،تغییر کتب درسی‌ و هدایت آن به سمت هر چه بیشتر تفکیک جنسیتی و ایجاد حس حقارت و خود کم‌بینی در زنان ،حجاب اجباری ،تدوین قوانین اساسی‌ بر پایهٔ بنیانهای فکری اسلامی ،اخراج از محل کار و تحصیل به نام پاکسازی....تیشه‌ای بود بر ریشهٔ تفکرات انسانی‌ و برابری خواهانهٔ زنان
دستگاه تخریب اسلامی با مجهز شدن به سلاح دولت ،حوزه های مثلا علمیه را با تمام قوا در جهت تولید معممین   به کار گمارد ، معممینی که برای پاکسازی افکار جوانان امروزی از حس انسانی ‌، تعلیم و آموزش دیده اند ولی با تمام این تفاصیل چندی است شاهد هجمه ای جدید و پر دامنه به علوم انسانی هستیم ،این بارحمله از نوک پیکان رهبری
این حملهٔ شدید برای چه؟ چرا علوم انسانی‌ چنین آنان را به هراس واداشته است ؟! آخر علوم انسانی‌ هنوز زخم حذف و سانسور ۳۰ درصدی از رشته‌های مختلف دانشگاهی رااز بدو این انقلاب مخرب با خود دارد ،چرا باید اینبار نیز شاهد توقف صدور مجوز برای ۱۲ رشته اساسی (حقوق،مطالعات زنان،حقوق بشر،مدیریت ،مدیریت فرهنگی،جامعه شناسی، علوم اجتماعی و فلسفه،روانشناسی،علوم تربیتی‌ و علوم سیاسی ) باشد؟
این لشکر کشی‌ برای علوم انسانی‌ تنها یک پاسخ دارد : تبدیل دانشگاه به حوزه و تبدیل انسان به مسلمان.
این تقابل و ضدیت چیز غریبی نیست اگر تفاوتها را بشناسیم از دیدگاه اسلام انسانها به هیچ وجه برابر نیستند.زنان در دیدگاه اسلام که تکلیفشان مشخص است ،کالایی صرفا جنسی‌ و تهی از شعور، برای استفادهٔ مرد مسلمان و تضمینی برای تثبیت جایگاه عظیم مرد یا همان خدای زمینی زن ولی‌ جالب این است که این نابرابری در بین مردان نیزدر اشکال محتلف قابل مشاهده است (مرد مسلمان ،مرد کافر ،مرد نوکر یا غلام ،مردهای از ادیان مختلف..) که شیوهٔ برخورد با هر کدام بسته به تعاریف اسلام متفاوت است .و اما علوم انسانی‌ ،آنقدر بی‌ تکلف و انسان شمول است که هر گاه نامش به میان می‌‌آید نا مرزی ،نا رنگی‌ و نا جنسیتی به ذهن خطور می‌کند ،هر چه هست شناخت انسان است بدون قید و شرط ،تفکری آزاد و رها برای مکاشفهٔ حقیقت و ایجاد زندگی‌ بهتر با درکی متعالی و زمینی‌ از حیات
طبعاً محصولات فکری اسلامی در حوزه‌ها نشو و نما می‌یابد نه در دانشگاهها ،تنها از حوزه‌های به اصطلاح علمیه می‌توان انتظار خروج تحصیلکرده‌هایی‌ را داشت که برای مفهوم کلی‌ انسان هیچ تعریفی ندارند ،تنها در حوزه است که می‌توان واژه‌های تبعیض ،ظلم و اجحاف، نا برابری جنسیتی،اعدام ،ترور،شکنجه ،سؤ استفادهٔ جنسی‌ از زنان ،بی‌ بند و باری جنسی‌ ..... را در تعاریف دینی به خود قبولاند و به آن مفتخر بود ،تنها در حوزه است که می‌توان دستاوردهای ارزندهٔ ده‌ها و صدهها سال ،کار و تحقیق روشنفکران این عرصه را به تباهی کشید و سیلی از مدیران در عرصه‌های مختلف را تولید نمود که با سرعت نور ، نه تنها کشور که جهان را به قهقرا کشاند
سخن کوتاه اینکه علوم انسانی را می‌توان پایه و مبنای دیگر علوم دیگر نامید جهش علوم انسانی‌ در یکی‌ دو صدهٔ اخیر ،تغیرات شگرفی را به جهانیان عرضه داشته ،هر چند سیاست بازان، قدرت طلبان و عمالان دین از هیچ تلاشی در جهت تخریب و اجرایی نشدن آن دریغ نورزیده اند ومطمئنا تمامی کوشش خود را در جهت تحمیق مردم و جمود فکری آنان مینمایندً
با این حال آنچه که باید مذهبیون و تمام دگم اندیشان تاریخ بداند این است که تنها با این علم است که این موجودمی‌تواند از حیوان ناطق بودن به قله‌های رفیع انسانیت یرسد و این راهی‌ است که ما زنان به آن باور داریم و تا حصول قطعی نتیجه برای لحظه‌ای از تلاش باز نخواهیم ایستاد و هیچ چیز نخواهد توانست مانع راه ما گردد