به بهانه دوم خرداد


محمدمسعود سلامتی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲ خرداد ۱٣٨۵ -  ۲٣ می ۲۰۰۶


به بهانه دوم خرداد
محمد مسعود سلامتی
 
هرگاه بخواهیم رهیافت "انقلاب" و "اصلاح" را از منظر متدولوژی به داوری بنشینیم، درنگاه نخست شاید جزآنکه هر دو گزینه میل به پویایی را در جوهرخود حمل می کنند و از لغزش به ورطه ایستایی گریزانند هیچ وجه مشترک دیگری نیابیم.
ضمن آنکه در ترسیم مولفه های بنیادین اصلاحات سمت گیری حرکت هرمی از راس به قاعده، بطئی بودن، مسالمت آمیز بودن و اینکه غایت آن تغییر و نه تحول است را می بایست در اعداد اهم شاخصه های آن برشمرد.
درحالیکه درانقلاب نیز با مولفه هایی چون مهندسی حرکت اجتماعی از قاعده به راس هرم، جهشی بودن، همراه داشتن چاشنی خشونت و اینکه سرمنزل آن تحول است و نه تغییر در ساخت حقوقی قدرت، مواجهیم.
ای بسا تثبیت چنین نگاه کلاسیک به پدیده های اجتماعی بود که درپی رخداد شایان توجهی چون دو خرداد منجربه خطای عملیاتی در استراتژی اصلاح طلبان گردید.
نیروهای فاتح سیاسی پس ازانتخابات ۷۶ بر همین اساس و اینکه روش مندی اصلاحات بر مبنای برنامه های تدوین شده در جایگاهی از فراز جامعه است. شروع به تئوری پردازی نموده و بی توجه به نقش بایسته ای که توده ها ایفا خواهند نمود درصدد برآمدند لایه های فوقانی هرم قدرت را اصلاح نمایند.
اما همانگونه که تلطیف اتمسفر سیاسی و ذوب شدن ساخت متصلب قدرت از ابتدا ناشی از حضور توده ها در پای صندوق ها و به تعبیر دقیق تر بیرون آمدن مردم ازخانه ها شکل گرفت. می بایست در هر مرحله ازپروژه دمکراتیزاسیون این مهم مدنظرقرارمی گرفت که پشتوانه مردمی مهمترین فاکت پیشبرنده برنامه تغییرات سیاسی وحرکت روبه تکامل اجتماعی است.
واقعیت آن است اگراصلاح طلبان بخواهند به آسیب شناسی ازروند گذشته بپردازند باید اذعان دارند که تنها بازدارندگی نیروهای فائق حاکمه نبود که موجب رکود و انفعال این حرکت شد، بلکه عامل مهم و تاثیرگذار دیگر خود اصلاح طلبان و نحوه مدیریت این حرکت بود که به ابترشدن آن انجامید. این مهم آنجا تجلی بیشتر خواهد یافت که درنظرآوریم اصلاحات حرکتی برنامه ریزی شده وقابل زمانبندی است برخلاف انقلاب که وقوع آن درگرو خواست و برنامه ریزی و زمانبندی یک گروه یا جریان سیاسی نیست.
یکی از مشهودترین اشتباهات اصلاح طلبان نادیده انگاشتن فاکتور مردم در عرصه سیاسی بود. مشکل تنها ناظر بر ترس از عواقب مهارناپذیری این حرکت نبود بلکه بخشی از آن در نگرش تثوریک رفرمیستها نهفته است که ذهنیت خود را اسیرتئوری های سنتی اصلاحات نمودند.
همانگونه که انقلاب در مفهوم سنتی ابزار کارآمدی برای دمکراتیزاسیون نمی باشد اصلاحات نیز از این قاعده مستثنی نیست. توضیح اینکه در نگاه سنتی اصلاح طلبی باید ابتدا هرم قدرت را مسخر نموده سپس با تغییرات در لایه های فوقانی ساخت قدرت به قوام یافتن نهادهای مدنی و سازمان یابی توده ها بیندیشند. اما تجربیات چند ساله اخیر مصدق این نکته است هیچ تحول یا تغییر سیاسی بدون پشتوانه مردمی ممکن نیست. اصلاحات چون انقلاب مدرن نیازمند نگاه معطوف به حرکت مردمی است دراین نگاه گرچه روند بطئی است، گرچه مسالمت آمیز و بدور از خشونت است اما سمت گیری حرکت ضمن آنکه میل به تحول دارد، متکی بر پشتوانه مردمی است.
شاید در این رویکرد نوین دیگر آن شکاف عمیق اصلاح و انقلاب مشاهده نشود و شاید آنرا نامی دیگر باید داد چون اصلاح بنیادین یا انقلاب آرام اما هرچه هست به نظرمی رسد   با واقعیات ملموس جامعه قرابت بیشتری داشته باشد.