مهارت موسوی در پنهانکاری حقیقت از مردم


علی پیچگاه


• در همان روزها خامنه ای که از قتل ها با خبر بود رفت پیش آقای منتظری تا دقیق تر از آن با خبر شود. آقای منتظری گفته بود که در زندانها دارند قتل و عام میکنند و به خمینی نامه نوشته و اعتراض کرده است. منتظری به همه شما گفت که اعتراض کنید. ولی شما بنده خمینی بودید و هیچ کدام اعتراض نکردید. کدام اسرار را قرار است برای مردم بازگو کنید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ مرداد ۱٣٨۹ -  ٣۰ ژوئيه ۲۰۱۰


آقای موسوی نخست وزیر اسبق در آخرین اظهار نظر در مورد دوران نخست وزیری شان گفته اند که "اگر مجبور شوم حقایق جنگ و استعفای ۶۷ را می گویم". اولین سوالی که برای هر خواننده جویای حقایق سالهای مخوف دهه شصت پیش میاید این است که آقای موسوی عجبا چه شده و چه اتفاقی افتاده است که بعد از سالهای طولانی بفکر این افتاده اید که حقایق پشت پرده سیاست و جنگ را حالا برای مردم بازگو کنید؟ چطور شد؟ حقایق و اتفاقاتی که در دوران نخست وزیری شما پیش آمده بود که می بایست در همان دوران برای مردم بازگو میکردید, ولی از مردم پنهان کردید؟ چرا؟ آیا می ترسیدید که از تخت قدرت بایفتید؟ شما در روز اول نخست وزیری به مردم تعهد داده بودید که به مردم خیانت نکنید و حقایق را برایشان بازگو کنید. اتفاقا قسم هم خورده بودید که به این تعهد عمل کنید ولی آن تعهد را شکستید. شکستن تعهد به این بزرگی هم یعنی خیانت. آن موقع حقایق را از مردم با مهارت پنهان کردید. آلان هم که آنها را بازگو نمیکنید. آیا بازهم توقع دارید که مردم به شما اعتماد کنند؟ شما می گویید اگر شما را مجبور کنند یعنی شما را بیشتر ناراحت کنند اسرار آن دوره را فاش خواهید کرد. اگر همه چیز فقط معطوف به قدرت نباشد آنوقت اولا اینکه بین یک نخست وزیر و مردم و دولت که نباید اسراری وجود داشته باشد. دوما سوال اینجاست که اساسا چرا بین مردم و دولت شما آنقدر اسرار وجود داشت؟ آیا عدم بازگویی حقایق ابعاد وحشتناک آن در دوران نخست وزیری شما و هراس از واکنش امروز مردم به به آن نیست؟ همین الان هم قصد بازگویی حقایق را ندارید. می گویید اگر شما را بیشتر ناراحت کنند حقایق را می گویید. یعنی دارید حکومت را تهدید میکنید که اگر بیشتر از این از دایره قدرت به بیرون پرتاب شوید اسرار را فاش خواهید کرد. یعنی تهدید بخاطر افزایش قدرت خودتان. یعنی حکومت را برای افزایش قدرت مردم و برای پیروزی آنها بر حکومت تهدید نمیکنید. اگر بیان حقایق در چهارچوب بازی قدرت نبود شما تا حالا حقایق را گفته بودید. اگر شما از جنس مردم بودید در همان دوران نخست ویزیری تان این کار را کرده بودید. عجبا با این وصف چطور انتظار دارید که مردم دوباره به شما اعتماد کنند؟ آقای موسوی مردم میدانند که شما برای چه استعفاء دادید و میدانند که باید چه انجام دهند. لطفا دست از این بازیهای سیاسی بردارید و اجازه دهید مردم به قدرت خود بیشتر متکی شوند.
آقای موسوی شما در مورد حقایق تلخ که در پشت پرده سیاست بر علیه مردم انجام شد طوری حرف می زنید که انگار فقط از آن اطلاع داشتید و نه آن که به عنوان نخست وزیر این مملکت در اتخاذ تصمیم و اجرای آن دخیل بوده اید. آقای موسوی شما که الان از دزدان بزرگ حرف می زنید باید گفت که آنها در دوران نخست وزیری شما دزدان بزرگ شدند و آنقدر بزرگتر شدند که خود شما را هم کنار زدند. اینها که از آسمان که نیامدند. حالا هم که میگویید تازه اگر شما را بیشتر نارحت کنند بخشی از آن را بازگو میکنید. تازه باز هم که چیزی نمی گویید. فقط تهدید می کنید. شما همه حقایق را هیچگاه نخواهید گفت چرا که فقط از آن مطلع نبودید بلکه در تمام کارها و تصمیم ها دخالت مستقیم داشتید. خمینی بیشتر به شما اعتماد داشت تا خامنه ای. برای همین بود که خامنه ای به محض اینکه ولی فقیه شد تمام طرفداران و معتمدین خمینی را از مسند قدرت کنار گذاشت مثل شما, موسوی اردبیلی, هادی غفاری, خلخالی و خیلی های دیگر. خامنه ای شما ها را حذف کرد چرا که شما طرافدار سرسخت خمینی و محرم اسرار ایشان بودید. برای همین بود که دستورات خمینی را بدون چون و چرا انجام میدادید. آن موقع اسراری هم نداشتید که برای مردم بازگو کنید. حتی اسرار قتل عام زندانیان سیاسی در زندانها. شما در جریان کامل قتل و عام زندانیان سیاسی چه در سال ۶۰ و چه در سال ۶۷ بودید ولی چون حکم خمینی بود سری نبود که باید برای مردم بازگو می کردید. شما نه تنها سکوت کردید بلکه با مهارت در این مورد پنهان کاری کردید. شما در این کار دخیل بودید چرا که محمد ری شهری از دستگاه قضایی و فلاحیان از وزارت اطلاعات از کابینه شما بودند. کسانی که در قتل و عام زندانیان در سال ۶۷ نقش مستقیم و اساسی داشتند. میخواهید در این مورد هم بگویید که از این قضیه هم مطلع نبودید؟ شما نه تنها اطلاع داشتید بلکه در آن مشارکت هم داشتید و شریک جرم محسوب می شوید. در همان روزها خامنه ای که از قتل ها با خبر بود رفت پیش آقای منتظری تا دقیق تر از آن با خبر شود. آقای منتظری گفته بود که در زندانها دارند قتل و عام میکنند و به خمینی نامه نوشته و اعتراض کرده است. منتظری به همه شما گفت که اعتراض کنید. ولی شما بنده خمینی بودید و هیچ کدام اعتراض نکردید. کدام اسرار را قرار است برای مردم بازگو کنید. آن قسمت که به دشمنان امروزی تان مربوط می شود و نه حقایق مربوط به تمام سالهای سیاه؟ چرا که بخش بزرگی از آن دامن خودتان را می گیرد؟