کدام دوست؟ کدام دشمن؟
برنامه هسته ای رژیم، آمریکا و ما


آزاده سپهری



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۱۶ می ۲۰۰۶


جدال بر سر برنامه هسته ای رژیم جمهوری اسلامی بار دیگر موجب بروز احساسات ضدآمریکایی بخشی از ایرانیان گشته است. در این میان عده ای در ضدیت با آمریکا تا آنجا پیش می روند که حتی دستیابی به بمب اتمی را حق مسلم رژیم میدانند. می گویند چرا کشورهایی مثل هند و پاکستان بمب اتمی دارند، ولی ایران نباید داشته باشد. مثل این است که بگوییم چرا فلان کشور تروریست دارد ولی ایران نباید داشته باشد، یا اینکه چرا در فلان کشور قصاص وجود دارد ولی در ایران نباید وجود داشته باشد. جدا از این کشورهای هند و پاکستان بر خلاف جمهوری اسلامی هیچگاه تروریسم دولتی نداشته اند. رژیمی که رسما کشورهای دیگر را تهدید به نابودی میکند، اگر به بمب اتمی دستیابی پیدا کند خطری جدی برای مردم منطقه خواهد بود. و حتی اگر رژیم به استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای بسنده کند، باز هم، هم برای مردم ایران و هم برای مردم کشورهای همسایه خطری جدی محسوب خواهد شد، چرا که با توجه به بی مبالاتی های برنامه ریزان و مسئولان وقت فجایعی نظیر فاجعه چرنوبیل دور از ذهن نیست .
عده ای دیگر خطر دستیابی رژیم به بمب اتمی را ناچیز می انگارند و نوک حمله شان بیشتر به سمت سیاستهای آمریکا در قبال رژیم جمهوری اسلامی ست. می گویند به آمریکا چه ربطی دارد که ایران چه میکند. این نوع استدلال هم فقط از احساسات کور ضدآمریکایی ناشی میشود. ما باید خوشحال باشیم که کشورهای دیگر رژیم جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهند. ناراحتی ما باید از این باشد که چرا تعداد کشورهایی که رسما مخالفت خود را با جمهوری اسلامی اعلام کرده اند و خواهان اعمال فشار بر آن هستند آنقدر که باید باشد نیست. میگویند چرا آمریکا مثلا در قبال عربستان سعودی موضعی نمیگیرد، ولی نقض حقوق بشر در ایران را محکوم میکند. یعنی به جای اینکه ناراحت باشند که رژیم عربستان سعودی از سوی آمریکا زیر فشار نیست، از این ناراحتند که چرا جمهوری اسلامی تحت فشار است. در صورتی که یکی از خواسته های جنبشهای مترقی و آزادیخواهانه باید این باشد که نقض حقوق بشر در هر کشوری توسط جامعه جهانی محکوم شود و آن کشورها جهت تغییر سیاستهایشان تحت فشار قرار بگیرند. یعنی خواسته ما باید این باشد که همه کشورهای دیکتاتوری تحت فشار قرار گیرند، نه اینکه خواهان رفع فشار از روی جمهوری اسلامی شویم. و نه اینکه فکر کنیم یا همه کشورهای دیکتاتوری باید تحت فشار قرار گیرند یا هیچکدامشان. به هر صورت اعمال فشار بر برخی از آنها بهتر از این است که همه شان قصر در بروند. میگویند آمریکا حتما منافعی دارد که خواهان اعمال فشار بر جمهوری اسلامی ست. به فرض هم که چنین باشد، در هر صورت سقوط جمهوری اسلامی بیش از همه به نفع مردم ایران است .
برخی نیز تا پای صحبت آمریکا به میان می آید به پشتیبانی آمریکا از نیروهای اسلامی در گذشته اشاره میکنند. معلوم نیست با پیش کشیدن این موضوع چه چیزی را میخواهند اثبات کنند. که مثلا آمریکا و طالبان یکی هستند؟! در دوره ای آمریکا و همچنین کشورهای اروپای غربی در مقابله با کشورهای کمونیستی از نیروهای اسلامی پشتیبانی میکردند، ولی امروز به اشتباه سهمگین خود پی برده اند. جالب اینجاست که خود کشورهای کمونیستی نیز از جمهوری اسلامی دفاع میکردند و امروز هم میکنند. همانگونه که بخش بزرگی از نیروهای ملی، چپ و مجاهدین، بعضا بخاطر ضدیت با آمریکا، به دفاع از خمینی پرداختند و راه را برای برقراری حکومت اسلامی در ایران هموار کردند. در میان همین ها میبینیم که مثلا مجاهدین حاضر نیستند قبول کنند که بخش قابل توجهی از توده ای های سابق و بخش بزرگی از اکثریتی های امروز از گذشته خود پشیمان هستند و امروزه مخالف جمهوری اسلامی هستند. یعنی حاضر نیستند اشتباهی را که خودشان نیز مرتکب شده بودند بر آنهای دیگر ببخشند. جدا از اینها اکثریت ملت ایران به برقراری نظام جمهوری اسلامی رای داده بود. آیا میتوان گفت که به این دلیل این ملت دیگر حق ندارد خواهان برکناری رژیمی شود که در دوره ای از آن حمایت میکرده؟! همانگونه که برخی با پیش کشیدن سابقه دفاع آمریکا از نیروهای اسلامی، مخالفت امروزی آن را با اسلامیون زیر سوال می برند .
لازم به توضیح نیست که جهان دائما در حال تغییر است. چه کسی میتواند باور کند که شصت سال پیش در آلمان حکومت نازیها برقرار بود؟! همینطور امریکای امروز آن آمریکای دوره جنگ با ویتنام نیست. در جدال کنونی بین آمریکا و جمهوری اسلامی عده ای در بی انصافی تا آنجا پیش می روند که آمریکا را با جمهوری اسلامی یکی میدانند. کجا در آمریکا کسی را به خاطر اعتقادات یا مذهب یا گرایشات جنسی میکشند؟ کجا در آمریکا کسی را سنگسار یا قصاص میکنند؟ و ... فراموش نکنیم که اطلاعاتی که ما از جنایات آمریکا داریم، از طریق خود آمریکایی ها به دست افکار عمومی جهان رسیده است. و یا فیلمهای سینما یی در محکومیت سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا و سازمانهای امنیتی آن، در خود آمریکا ساخته شده اند و از همانجا به سراسر دنیا پخش میشوند. یعنی نظام حاکم در آمریکا آنقدر باز و دمکراتیک هست که چنین فعالیتهایی در آن ممکن باشد و دولت و نهادهای دولتی آن دائما زیر ذره بین رسانه ها و مردم قرار دارند .
در اکثر موضع گیری ها علیه آمریکا می بینیم که احساسات بیشتر دخیل بوده تا تعقل. برای نمونه چندی پیش اعلامیه ای توسط چند تن از روشنفکران ایرانی منتشر شد که در آن آمریکا را محکوم کرده بودند که چرا اعلام کرده که میخواهد از اپوزیسیون جمهوری اسلامی حمایت مادی و معنوی به عمل آورد. این اعلامیه نشان میدهد که برخی چنان ضدآمریکایی هستند که هر حرکتی توسط آمریکا را، جدا از اینکه آن حرکت مثبت یا منفی باشد، محکوم میکنند. اگر از نیروهای اسلامی پشتیبانی کند محکومش میکنند، اگر از مخالفین آنها حمایت کند باز هم محکومش میکنند، اگر خواهان حمله نظامی به ایران باشد محکوم میشود،   اگر خواهان راه حل های مسالمت آمیز (از جمله حمایت از اپوزیسیون) باشد باز هم محکوم میشود و ... یعنی در هر صورت هر کاری که بکند محکوم خواهد شد.
نظام جمهوری اسلامی تنها وقتی میتواند ساقط شود که یک اپوزیسیون قوی در مقابل آن وجود داشته باشد. در شرایط کنونی که رژیم هر جنبش اجتماعی سیاسی را در نطفه خفه میکند، راهی وجود ندارد جز تحت حمایت مادی و معنوی کشورهای خارجی قرار گرفتن. در واقع ما به جای محکوم کردن دولت آمریکا باید تلاش کنیم تا کشورهای قدرتمند دیگر نیز، مانند کشورهای اروپایی، به آمریکا بپیوندند و از اپوزیسیون رژیم پشتیبانی کنند .
         
azadeh_sepehri@hotmail.com