با هر پلکی که می زنم... طاووسی پر میگشاید
کرباسی دفتر دوم طغیان شعر ۱۳۷۴


زیبا کرباسی


• پیش از آنکه کشتی سرخت را در آب ها ی خُنک سر به هوا کنی    هوا را سربه سر بنوش
هوا همین چند نفس چکاچک باران است
دم به دانه    دم به دانه       زمان را بنوش ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ خرداد ۱٣٨۹ -  ۶ ژوئن ۲۰۱۰


 
کلاژ شانزده



پیش از آنکه کشتی سرخت را در آب ها ی خُنک سر به هوا کنی    هوا را سربه سر بنوش
هوا همین چند نفس چکاچک باران است
دم به دانه    دم به دانه       زمان را بنوش
گذشته را با چشم های حسودش ببوس و ببند
آغوش های سبکی را که مثل چُرت از سر سالها می پرند
با پرنده هایی که برای بدرقه ات بالشان را بر آب می کوبند غوغو کن
یگانه را از بیگانه خالی
در این جنگ خودی تا به خود آیی به خدا      بی خدا مرگت حتمی ست
گوش های ناخدایت را از پنبه پر کن
بگو دست و پایت را با طناب به عرشه ببندند
سایرن هایم* را به پیشوازت فرستاده ام
گول جادوی این شعر را نخور
نفس همین آتشگردان رنگ است که مثل خنده هایم از هم می پاشد
زرشگی داغ       آلبالویی ولرم    صورتی نرم
استخوانت را قرص کن
فرو فرو شو تا ته         تا اعماق
                            خیلی تنهام



سروده را با صدای شاعر بشنوید:
www.akhbar-rooz.com