روزی که محاکمه سران فتنه فرا رسد


آرش اعلم


• آقای دادستان بدانید! که آقایان میرحسین و کروبی نه غایت جنبش سبز بلکه نماد آزادیخواهی و حق طلبی ملتی است که در مبارزه ای صد ساله بدنبال استقرار حکومت قانونی و دموکراسی در سرزمین خود است و اگر حاکمان خلف شما با حذف مبارزانی چون ستارخان و باقرخان و دیگران موفق به توقف این ستیز شدند، شما نیز خواهید توانست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱ خرداد ۱٣٨۹ -  ۲۲ می ۲۰۱۰


جناب آقای عباس جعفری دولت آبادی؛
دادستان موقت! (آنچه را که نپاید دلبستگی نشاید) عمومی و انقلاب تهران
مصاحبه اخیر شما را با نشریه پنجره در توجیه اعدام غیر قانونی ۵ تن از فرزندان بی گناه این کشور خواندم. انسانهای آزاده ای که بر خلاف ادعاهای دور از واقعیت شما و همکارانتان در دستگاه قضایی، نه به اتهام اقدامات تروریستی و خرابکارانه که تنها به جرم آزادیخواهی و مطالبه ابتدایی ترین حقوق انسانی و اجتماعی خود که همواره از آن محروم گشته اند به قربانگاه رفتند.
آقای دادستان! مسلماً شما که خود از نزدیک در جریان پرونده سازی و اعتراف گیری از این عزیزان بوده اید بهتر از این نگارنده و هر فرد دیگری از میزان وطن پرستی و علاقه این افراد به آبادانی و سر افرازی کشورشان آگاهید. چرا که ایشان حتی تا آخرین لحظه حیاتشان حاضر به عقب نشینی از آرمانهای خود و تن دادن به توبه و عفو از آنچه که ایمان داشتند، آنچنان که شما خواستید نشدند.
آقای جعفری! هدف از نگارش این نامه اثبات بی گناهی این مظلومان و یا تکذیب اتهامات واهی و بی پایه و اساسی که شما و همکارانتان به منظور فریب افکار عمومی به آنها نسبت دادید نیست. چرا که حقیقت بر آنان که بدنبال حقیقتند اظهر من الشمس است و در این باب چه بسیار گفته اند و دریغا که شما چه بسیار نشنیده اید بلکه منظور بیان نکات و تذکراتی است تا شاید در این واپسین روزهای قدرت نمایی و حیات رو به زوال سیاسی جناح حاکم بتواند مانع از سنگین تر شدن پرونده جرایم شما و رهبرانتان و گرفتار شدن در آتش خشم و غضب ملت باشد.
آقای دولت آبادی! می گویند تاریخ معلم انسانهاست و عجبا که حاکمان در طول تاریخ هیچگاه پندهای این معلم را بر نتافته و خود تاریخ ساز شده اند! چرا که به باور ایشان تاریخ از جنس تاریخ است و ایشان از جنسی دیگر. هنوز صدای پای استبداد در پشت دربهای عدالتخانه به گوش میرسد و آزادیخواهان سوگوار سر به دار شدن رهبران مشروطه اند.
اما چه شد هیبت ظلل السلطان و کجا رفت شوکت شاهان قجر.
هنوز مردم این سرزمین گوششان آکنده از نعره و دشنام و تنشان رنجور زخم تازیانه رضا خانی است. کجا رفت رضا خان سردار سپه و چه شد نظم رضا خانی.
هنوز خاطره تلخ کودتای ننگین ۲٨ مرداد و سقوط دولت ملی مصدق توسط عوامل سیا در اذهان مردم پا بر جاست.
هنوز طنین فریاد مردمی که برای آزادی و استقلال کشورشان بر علیه استبداد پهلوی شوریدند در گوشها جاریست و خاطره شهدای راه آزادی بر در و دیوار این کشور نقش بسته است.
کجا رفت محمد رضا و چه شد آن متمدن بزرگ.
آقای دادستان! این جملات را به خاطر می آورید؟
"یقیناً دموکراسی در ایران کاملترین نوع دموکراسی است... مشارکت ملی در همه امور مملکتی و حکومت مردم بر مردم در همه سطوح زندگی اجتماعی تحقق یافته است... مردم ایران آزادانه نمایندگان خود را انتخاب می کنند و در اظهار نظرهای خود از از راه وسایل خبری از آزادی کامل برخوردارند... هیچکس قادر به سرنگونی ما نیست چون همه پرسنل نظامی به همراه کارگران و اکثر مردم ایران پشتیبان ما هستند... دموکراسی اگر وجود داشت غیر از این کاری که ما میکنیم چه معنایی می تواند داشته باشد... آیا ما به خاطر این که نمی گذاریم افراد بی گناه کشور کشته شوند و عده ای وطن فروش و تروریست مملکت را دو دستی تقدیم دشمن کنند حقوق بشر را حفظ نکردا ایم؟... قدرت من چه از نظر قانونی و چه از لحاظ پیوند روحی که با ملت دارم در بالاترین حدی است که میتواند در این کشور وجود داشته باشد."
نه آقای دادستان! اشتباه نکنید! اینها سخنان رئیس جمهور دولت کودتا و هیچکس ازسران جناح حاکم نیست. این تصورات خام و ساده لوحانه مردی است که غافل از واقعیتهای دردناک جامعه خود! چنان در رویای انقلاب سفید و رسیدن به تمدن بزرگ فرو رفته بود که چشمانش از دیدن آلام و مشکلات و گوشهایش از شنیدن صدای حق طلبی و آزادیخواهی ملت خود عاجز بوده، فرمانروایی مستبد که حتی برای نجات تاج و تخت خود حاضر به پذیرش واقعیات و شنیدن پند و اندرزهای منتقدان خود نبوده و همواره مخالفان خود را تروریست و عامل بیگانه خطاب کرد. و صد افسوس که امروز نیز پس از گذشت سه دهه از انقلاب حاکمان مردم را به جرم مطالبه آنچه که به آن وعده شان داده بودند مجازات می کنند؛ استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی؟
دادستان محترم؛ متاسفانه باید بگویم شما و همکارانتان نیز چنان می کنید که آنها کردند و به راهی می روید که آنها رفتند آنها راه را به خطا رفتند و شما نیز؛
روزی که رای مردم را نادیده گرفته و با کودتا، خود و رهبرانتان به اریکه قدرت تکیه زدید.
روزی که با لبهای دوخته در سکوت پرسیدیم رای من کو؟ پاسخمان را با گلوله دادید.
روزی که حضور سبزمان در باورتان نگنجید و خس و خاشاکمان خواندید.
روزی که قلب ندای برابری خواهی مادران و خواهرانمان را نشانه گرفتید.
روزی که مسجد این حریم امن الهی را جولانگاه آتش افروزی خود ساخته و از بلندای آن تیر کین خود را بر سینه های مسلمانان نشاندید.
روزی که ترانه آزادی ما را در آتش بغض و نفرت خود سوزاندید.
روزی که مادران این سرزمین را در غم سهرابها سیاه جامه کردید.
روزی که گرگان گرسنه پیکر جوانان ما را در شکارگاه کهریزک دریدند و سکوت کردید.
در آن روز که حرام خدا را ثواب کرده و سوگواران اولاد رسول خدا را به خاک و خون کشاندید، راه را به خطا رفتید.
امروز نیز با اصرار بر اشتباهات گذشته خود به خطا می روید.
آنگاه که به جای جبران خطاهایتان و محاکمه و مجازات تروریستها، متجاوزان واقعی و رهبران آنها با صدها اتهام واهی، دگر اندیشان را به بند و بی گناهان را بر دار می کنید.
آنگاه که به جای آشتی با مردم این ولی نعمتان جامعه، سلاح ارعاب و تهدید بدست گرفتند و هزاران تهمت و افترا
نصیبشان می کنید.
آنگاه که صدای هر انتقاد د اعتراضی را در گلوها خشکانده و پاسخمان را با تیغ و دشنه می دهید.
و آنگاه که به گمان نابودی جنبش سبز، رهبران آن را به محاکمه و حبس و مجازات تهدید می کنید.
آقای دادستان بدانید! که آقایان میرحسین و کروبی نه غایت جنبش سبز بلکه نماد آزادیخواهی و حق طلبی ملتی است که در مبارزه ای صد ساله بدنبال استقرار حکومت قانونی و دموکراسی در سرزمین خود است و اگر حاکمان خلف شما با حذف مبارزانی چون ستارخان و باقرخان و دیگران موفق به توقف این ستیز شدند، شما نیز خواهید توانست.
دادستان محترم! اینجانب نه به عنوان یک طرفدار جنبش سبز و حقیقت انکار ناپذیر آن، بلکه به عنوان شهروندی عادی از این کشور و با استناد به این آموزه قرآنی که بالاترین جهاد، ادای کلمه حق در نزد حاکم جائر است و آنچنان که خود رخصت انتقاد داده اید در انتقاد به عملکرد شما و همکارانتان در دستگاه قضا شما را به دو آموزه قرآنی توجه می دهم: نخست آنکه، "حاسبو قبل ان تحاسبوا" به حساب خود برسید قبل از آن که به حساب شما رسیدگی شود و با جبران اشتباهات گدشته خود و دلجویی از ستمدیدگان و خانواده قربانیان و مجازات مجرمان واقعی راه بازگشت خود را به میان ملت هموار سازید و دوم اینکه، "ولا تلقوا بایدیکم الی تهلکه" با دست خود خویشتن را به هلاکت نیافکنید.
چرا که روزی که محاکمه سران فتنه!! فرا رسد به همه موارد توجه خواهد شد و اگر سکوت می کنیم نه به معنای آنست که جرایمتان را نادیده گرفته ایم و نه چون شما بدنبال حفظ مصالح و منافع خود هستیم؛ چرا که هیچ مصلحتی بالاتر از مصلحت مردم نیست. لیکن در راهی که برگزیده ایم باورمان بهر نفی خشونت و مبارزه ای عاری از جنگ افروزی برای نیل به خواسته های بحق انسانی و قانونی است.

یا حق