سهم مسیحیان عراق از دمکراسی اهدایی آمریکا


بایز افروزی


• مسئول یک نهاد مرتبط با مسیحیان عراق در توصیف وضعیت مسیحیان این کشور طی ۷ سال اخیر می گوید "مسیحیان عراق در شرایط بسیار سختی به سر می برند . آنها در حال فرار و آوارگی جمعی به سر می برند. مشکلات و دردهای ما در حدی است که در تصور نمی گنجد. ما حتی نمی دانیم که چرا به قتل می رسیم و اموالمان به تاراج می رود" ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۲ فروردين ۱٣٨۹ -  ۱ آوريل ۲۰۱۰


اکنون ۷ سال از حمله نظامی و اشغال رسمی عراق توسط ارتش آمریکا سپری شده است.
اشغال عراق با شعار سرنگون کردن رژیم دیکتاتوری صدام حسین و اهدای دمکراسی به مردم ستم دیده این کشور صورت گرفت.
این رویداد فاجعه بار که در ابتدا با «هورا» کشیدن و کف زدنهای تشویق آمیز بسیاری از نهادهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر غربی و رسانه های جمعی کشورهای امپریالیستی مواجه گردید، با گذشت زمان چنان پیامدهای غیرانسانی و فاجعه باری در پی داشت که در حال حاضر حتی بدنام ترین و دغلبازترین نهادهای حقوق بشر و رسانه های جمعی کشورهای غربی نیز جرئت دفاع از آن را ندارند.
در واقع ابعداد فاجعه بار و غیرانسانی رویدادهای ۷ سال اخیر عراق چنان سهمگین و تکان دهنده است که جایی برای دفاع از آن باقی نگذاشته است.
با این وصف این گونه نهادها و رسانه ها تاکنون نیز چشم و گوش خود را نسبت به فجایع صورت گرفته در عراق بسته اند و حاضر به اطلاع رسانی همه جانبه در مورد ابعاد گوناگون جنایات سبعانه اشغالگران در حق مردم بی دفاع عراق نیستند و اگر گاهی ، ایجا و آنجا اشاره یی به این جنایت دارند، عمدتا غرض ورزانه و با هدف گمراه کردن افکار عمومی مردم جهان و پوشاندن ابعاد واقعی جنایات اشغالگران و مزدوران محلی آنها صورت می گیرد.
برای نمونه می توان به هیاهوی کر کننده این گونه نهادها و رسانه ها در مورد جنایات صورت گرفته در زندان "ابوغریب" اشاره نمود که تنها در انتشار چند عکس «گزینش شده» و اشاراتی کوتاه به برخی شکنجه های اعمال شده در ابوغریب خلاصه شده بود.
این در حالی بود که آنچه اینگونه رسانه ها انتشار دادند تنها بخش کوچکی از فجایعی بود که دقیقا از فردای اشغال عراق به طور سیستماتیک در زندانهای بیشمار اشغالگران در نقاط مختلف عراق صورت می گیرد.

یکی دیگر از فجایعی که کمتر مورد اشاره اینگونه نهادها ورسانه ها قرار گرفته وضعیت وخیم و تاسف بار مسیحیان عراق طی سالهای اشغال این کشور است.
مسیحیان عراق که از اصیل ترین ساکنان این کشور به شمار میروند، در طول تاریخ عراق با اتکا به درست کرداری و روحیه صلح طلبی و مدارا جویانه خود، همواره توانسته اند با بقیه عراقی های پیرو ادیان و مذاهب گوناگون این کشور، روابط حسنه یی داشته باشند و مورد احترام همگان قرار گیرند.
لیکن از فردای اشغال عراق در ابتدای سال ۲۰۰٣ نیروهای اشغالگر با هدف جلوگیری از شکل گیری یک مقاومت ملی فراگیر، با سواستفاده از تنوع قومی و مذهبی موجود درعراق ، مبادرت به اجرای سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن»! نمودند و با بکار بردن انواع شگردها در مدت کوتاهی موفق شدند شیرازه همبستگی جامعه متنوع عراق را چنان از هم بپاشند که علایق و وابستگی های مذهبی – قومی برای نخستین بار در تاریخ عراق، تبدیل به بارزترین «شناسه» عراقی ها گردید و هویت مشترک عراقی بودن به شدت کم رنگ گردید.

در مرحله بعد اشغالگران و رسانه های وابسته به آنها با تمام توان و امکانات فراوان خویش همه سنی ها را «بعثی» و یا طرفدار «القاعده» معرفی کردند، تمامی شیعیان را «وابسته به رژیم ایران» به شمار آوردند، کردها را تجزیه طلب نامیدند و مسیحیان عراق را با تاکید بر هویت مذهبی شان «هم پیمان و همکار" خود وانمودند.

اعمال این سیاست رذیلانه و غیرانسانی موجبات شکل گیری چنان بی اعتمادی و تفرقه یی در میان عراقی ها گردید که پیامد آن شروع جنگ داخلی چند ساله در این کشور بود.
جنگی که صدها هزار قربانی، چند میلیون آواره، ویرانی کامل زیربنای اقتصادی عراق و بی اعتبار شدن همه ارزشهای اجتماعی و اخلاقی و بی اعتمادی پیروان ادیان و مذاهب گوناگون این کشور به یکدیگر را می توان بخشی از فجایع ناشی از آن به شمار آورد.

این البته تنها یکی از پرده های خیمه شب بازی «اهدای دمکراسی» سرمایه داری غرب به مردم عراق است.
پرده دوم این نمایش غیرانسانی، که از همان نخستین روزهای اشغال عراق و همزمان با اعمال سیاست «تفرقه اندازی» در میان عراقی ها به مرحله اجرا گذاشته شد.
سیاست سازماندهی غیرمستقیم باندهای تروریستی موسوم به «بنیادگرایان اسلامی» در کشورهای عرب و گسیل آنها به عراق بود.
این باندهای تروریستی که ظاهرا از جوانان مذهبی «ضد غربی» تشکیل شده بودند، به محض ورود به عراق از طریق «مراکز پنهان»ی که از پیش برای تسلیح و هدایت آنها در نظر گرفته شده بودند، براحتی به صدها تن « تی . ان . تی » و انواع بمب های پیشرفته کنترل از راه دور دسترسی پیدا می کردند و سپس با «هدایت» همان مرکز پنهان، در اماکن مذهبی شیعیان و اماکن عمومی شهرهای سنی نشین، با کشتار مردم بی دفاع عراق مبادرت به انجام عملیات «ضد استکباری» می نمودند!

آشکار است که هدف از سازماندهی، تسلیح و هدایت این باندهای تروریستی «در نطفه بد نام کردن» هرگونه مقاومت مسلحانه یی بود که ممکن بود توسط میهن پرستان عراقی صورت بگیرد.

مسیحیان عراق نیز، در واقع قربانی همین سیاستهای پیچیده و رذیلانه اشغالگران شدند.
اشغالگران با استخدام تعدادی مترجم مسیحی تبار و مانور دادن با آنها در اماکن عمومی و با تاکید مکرر و هدفمند بر اشتراکات دینی خود با مسیحیان عراق، آنان را نزد افکار عمومی بقیه عراقی ها «همدست» و همکارخود معرفی کردند و سپس آنان را به عنوان «شکار بی دفاع» بنیادگرایان مسلمان و آدمکشان حرفه یی و باج بگیران مسلح، رها می کردند و برای دفاع از جان و مال و حتی اماکن مذهبی آنها حاضر به هیچ کاری نبودند و نیستند.
ناگفته پیداست که این «شکار»های بی دفاع عمدتا اقشار تهی دست و کارگران مسیحی را دربرگرفته است. زیرا به قول یکی از مسیحیان "آنهایی که دستشان به دهانشان میرسید و قوم و خویشی در بقیه کشورها داشتند از همان ماهای نخست اشغال عراق کشور را ترک کردند و در جاهای امن سکنی گزیدند".

با این وصف شمار آنهایی که به طروق مختلف توانستند از جهنم عراق زیر سلطه اشغالگران بگریزند بسیار زیاد و تقریبا نیمی از جمعیت یک میلیون نفری مسیحیان عراق را دربرمیگیرد. که از این تعداد حدود ۲۰ هزار نفرشان در مناطق مسیحی نشین کردستان عراق مستقر شده اند.
لیکن این عده نیز که اغلب از اقوام مسیحیان کردستان هستند، هرچند از خطر مرگ نجات یافته اند اما با مشکلات متعددی از جمله فقر، بیکاری و محرومیت فرزندانشان از تحصیل مواجه هستند.

آمارهای منتشر شده از سوی «جمعیت کلدانیان عراق برای صلح» که یک نهاد مستقل مرتبط با مسیحیان عراق است، از به قتل رسیدن نزدیک به دو هزار نفر از مسیحیان عراق پرده برمی دارد.
همچنین بنابر اطلاعات همین نهاد طی سالهای اشغال عراق تا پایان سال ۲۰۰۹ حداقل ۱۲۰ «یکصد و بیست» هزار نفر از مسیحیان این کشور به منظور حفظ جان و مال و ناموس خود ناچار از پرداخت «باج» به گروههای شبه نظامی وابسته به دولت دستنشانده عراق یا احزاب سیاسی این کشور شده اند.
مسئول این جمعیت طی گفتگویی که در واپسین روزهای سال ۲۰۰۹ با هفته نامه «ئاوینه» چاپ سلیمانیه انجام داده، در توصیف وضعیت مسیحیان عراق طی ۷ سال اخیر می گوید "مسیحیان عراق در شرایط بسیار سختی به سر می برند . آنها در حال فرار و آوارگی جمعی به سر می برند. مشکلات و دردهای ما در حدی است که در تصور نمی گنجد. ما حتی نمی دانیم که چرا به قتل می رسیم و اموالمان به تاراج می رود "

مسئول این نهاد مدنی مستقل که تقریبا در همه مناطق مسیحی نشین عراق شعبه دارد میگوید، " از سال ۲۰۰٣ تا چند سال قبل اکثریت قربانیان از طریق ترور و بمب گذاری کشته می شدند، اما مدتی است در روز روشن با چاقو مورد حمله قرار می گیرند و به قتل می رسند. این جنایات در مقابل چشم همگان انجام میگرد. اما حکومت و نیروهای امنیتی برای حفظ جان و مال و ناموس مسیحی ها هیچ اقدامی نمی کنند "

وی همچنین به مورد تجاوز قرار گرفتن حداقل یکصد نفر از دختران مسیحی و به قتل رسیدن والدین آنها توسط متجاوزین اشاره می کند و با تاکید می گوید "ما در این باره اسناد و مدارک غیرقابل کتمانی در دست داریم".

مسئول این نهاد مدنی در انتهای صحبتهایش با لحن اندوهباری می گوید "ما خواهان تغییر رژیم صدام بودیم ، اما صدام رفت و یک میلیون صدام دیگر جای او را گرفتند و آنچه آرزو میکردیم تحقق پیدا نکرد".

بدون شک شمار قربانیان مسیحی «دمکراسی آمریکایی» در عراق بسیار بیش از موارد اعلام شده و ثبت شده، حتی در دفاتر این نهاد مدنی فعال در حوزه دفاع از قربانیان مسیحی عراق است.
همچنین وضعیت آوارگان و فراریان، بویژه وضعیت آنهایی که در کشورهای همجوار عراق و کردستان پناه گرفته اند بسیار دشوار و دردناک است.
این آوارگان که بنابر آمارهای غیررسمی شمار آنان بالغ بر چهارصد هزار نفر تخمین زده می شود، با فقر، بیکاری و ده ها مشکل و معضل دیگر دست به گریبان هستند و برای رهایی از این مشکلات با هیچ چشم انداز امید بخشی مواجه نیستند و در ناامیدی کامل به سر می برند.

تریدی وجود ندارد که دیر یا زود اکثریت این آوارگان همراه با ۵ میلیون عراقی گریخته از این کشور به وطنشان باز خواهند گشت .
اما آیا نفرت قومی – مذهبی به وجوده آمده در عراق زیر سلطه آمریکا که با خون صدها هزار قربانی بی گناه «آبیاری» شده است از خاطره عراقی ها زدوده خواهد شد و پیروان مذاهب گوناگون این کشور بار دیگر خواهند توانست با صلح و بردباری در کنار هم به زندگی ادامه دهند؟