بسوی آزادی در سالروز انقلاب


جمشید طاهری پور


• اکنون در آستان ۲۲ بهمن ایستاده ایم. استبداد دینی برای آنکه چند صباحی بیشتر بر دوام و بقای خود بیفزاید، هرآنچه را که در تاریکخانه ی جهل و خرافه و جباریت خود گرد آورده؛ به مصاف خواهد گذارد. اما پیکار سبز؛ تبدیل سالروز انقلاب به پرجلوه ترین برآمد مدنی و مسالمت آمیز جنبش سبز، در مسیر "تغییر برای ایران" است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۴ بهمن ۱٣٨٨ -  ٣ فوريه ۲۰۱۰


اعدام محمدرضا علی زمانی و آرش رحمانی پور با اعتراض یکپارچه ی اپوزسیون ایران روبرو بوده است. همه ی شبکه های مدنی – سیاسی فعال در جنبش سبز این جنایت نفرت انگیز را محکوم کرده-اند. آقایان موسوی و کروبی نیز؛ آن طور که انتظار می رفت، نسبت به اعدام جوانان کشور به اعتراض برخاستند و شفاف تر و یکصداتر از پیش، بر مطالبه آزادی و آزادی انتخابات، پای فشردند.

هدف از بردار کردن محمدرضا و آرش، و بافتن طناب دار برای سر آزادگان در بند، ارعاب جوانان کشور و باز داشتن آنان از پیکار در راه آزادی است. جوانان آزادیخواه ایران، در مهلکه ی خونچکان " النصر بالرعب"، بردار می شوند اما چنانچه مشهود است بجای ترساندن بیشتر مردم، برآنچه که می افزید، انزجار همگانی علیه استبداد دینی در کشور است. می توان دید که همرأئی ملی علیه استبداد دینی گسترده تر و عمیق تر می شود. واکنش سبزهای ایران دایر به فراخوان شرکت هرچه گسترده تر مردم در ۲۲ بهمن، و تبدیل سالروز انقلاب بهمن به پرجلوه ترین برآمد مدنی و مسالمت آمیز جنبش سبز، برای مطالبه ی آزادی، حق انتخاب و حقوق اساسی مردم و حق حاکمیت ملت، نشانه ی همین واقعیت است.

اما این واقعیت از سطوح و لایه های گوناگونی برخوردار است. در سطح خارجی و لایه بیرونی، ما شاهد پایبندی اپوزسیون ایران به اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی هستیم که به امضای دولت ایران رسیده است. این بنوبه خود دارای اهمیت بزرگ است؛ زیرا نشانه –ی برون جستن ما از حبس گذشته ی سپری شده ایست که انسان را؛ در هرآن کس که بود، در جایگاه حقوق بشری آن نمی دید و او را در مقام فرد مختار و آزاد و شهروند برابر حقوق برسمیت نمی شناخت!

آنچه که در تکوین این واقعیت دارای اهمیت آینده ساز است، فرایند درونی است که می کوشد "سیاست" را بر بنیاد "اخلاق شهروندی" استوار کند و به برپائی و تقویت جامعه مدنی مساعدت برساند. موضوع دارای اهمیت، بازاندیشی به سیاست؛ بمثابه فعالیت ایجادگرانه در عرصه عمومی و نسخ و وضع قوانین و مقررات ناشی از آن و ناظر بر آن است. سیاست در این معنا، نه قدرتمدار، بلکه اساسا" معطوف به فعالیت مدنی- سیاسی آحاد و انبوه شهروندان کشور است، زیرا دموکراسی بدون حضور نیروهای اجتماعی بزرگی در کشور که حقوق و آزادی های مدنی - سیاسی را مطالبه ی خود بشناسند، دستیاب نخواهد بود. اندیشه ی مرکزی؛ نیرومند خواستن جامعه مدنی است، زیرا دموکراسی دستآورد جامعه مدنی نیرومند است. پرارج ترین ویژگی جنبش سبز در این است که در چنین مسیری در کار رشد و بالندگی است. با نشانه های اعتماد برانگیز که از جمله در تازه ترین بیانات و اعلام مواضع آقای موسوی و آقای کروبی مشهود است، می توان دید که جنبش سبز مردم ایران در همین مسیر آینده ساز، در کار پیشروی است.

در این یادداشت، قصدم این نیست که مصاحبه اخیر آقای موسوی – انتشاریافته در تارنمای "کلمه"- و تازه ترین بیانیه آقای کروبی را بازخوانی کنم. محرک اصلی در نوشتن این یادداشت، دادن هشدار به دوستانی است که خواسته و ناخواسته، "هدف" را همه چیز و "جنبش" را هیچ می شمارند! هدف؛ نظام سکولار- دمکراسی مبتنی بر حقوق بشر است. می توان سی سال، بلکه ۱۵۰ سال دور هدف چرخید و همیشه و همواره، درفش خونچکان پیکار در دست، برانگیزنده ترین شعرها را در رثاء آزادی سرود. من بیشترین سالیان عمر خود را، بر این سیاق بسرآورده ام! اما در این یاداشت؛ عبرتی را که به چنگ آورده ام بازگوئی می کنم: از شمار ایرادهای اساسی پیکارگران آرمانخواه نسل من - و چه بسا ناکام سازترین آن - این بوده که روی "هدف" متمرکز بودیم و "هدف" همه چیزمان بود! امروز می فهمم، هیچگاه نباید هدف را از یاد برد اما بسوی هدف رفتن باید مسأله ی ما باشد. هدف؛ پایان کار است و ما در هدف، پایان می یابیم. آنچه که اهمیت دارد و زایندگی و زیبائی و زندگی در آن است، بسوی هدف رفتن است. روی این رفتن بسوی هدف باید متمرکز شد و در راهی و به آهنگی باید رفت که پاهای ما بتواند آن قوت را پیدا کند که ما را به هدف برساند.

اکنون در آستان ۲۲ بهمن ایستاده ایم. استبداد دینی برای آنکه چند صباحی بیشتر بر دوام و بقای خود بیفزاید، هرآنچه را که در تاریکخانه ی جهل و خرافه و جباریت خود گرد آورده؛ به مصاف خواهد گذارد. اما پیکار سبز؛ تبدیل سالروز انقلاب به پرجلوه ترین برآمد مدنی و مسالمت آمیز جنبش سبز، در مسیر "تغییر برای ایران" است. آنچه که در شرایط امروز ایران، درک آن از اهمیت بزرگ برخوردار است، پدیدار شدن "امکان" برای عقب راندن استبداد ولائی- نظامی، برانداختن سیطره سیاست سرکوب در ساختار قدرت، و در یک کلام "تغییر" در معنای تحقق خواست های حداقلی جنبش سبز مردم ایران، در چهارچوب "ممکنات" جامعه ی امروز ایران است. می توان امیدوار بود که ۲۲ بهمن ٨٨، با نمایش همرأئی ملی ایرانیان علیه استبداد دینی، به این "امکان" صورت واقعیت ببخشد. زیرا از آن "بهمن عظیم"، رود سبزی براه افتاده که می خروشد: "هدف انقلاب؛ آزادی بود و نه بدترین استبداد". آیا این خروش روشنرأی، بسوی هدف راه نمی گشاید؟

ج – ط
۱۴ بهمن ٨٨