آیا طاعون را دوست دارید؟


کامران شفا


• چیزی که در همهء این مصاحبه ها، بیانیه ها و مقالات، مشترک است تلاش در فهماندن این نکته به ماست که "طاعون جنگ" چه پایه زشت و منفور است و نومحافظه کاران آمریکائی نقشهء اشاعهء این بیماری هولناک را در "ایران" دارند. بندرت سخنی از "وبای جمهوری اسلامی" در بین است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۹ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲۹ آوريل ۲۰۰۶


نه، من طاعون را دوست ندارم و گمان هم نمی کنم که هیچ صاحب خردی هیچگاه آن را دوست داشته یا در آینده دوست داشته باشد. اصلاً طاعون موضوع دوست داشتن یا نفرت نیست. بلائی ست که در گذشته بیشتر و در دوران جدید کمتر سر می رسد. اما اگر پاسخ این پرسش سخت بدیهی بنظر می رسد، این پرسش که طاعون را بیشتر دوست دارید یا وبا را؟ اصلاً بدیهی نیست. درست است که عقل هر انسان صاحب شعوری حکم می کند که در پاسخ این پرسش از آن فولکلور درخشان فارسی بهره جوید که می گوید:
 
  نه قم خوبه نه کاشون
لعنت به هر دو تا شون
 
اما به کجا شکوه توان برد که این درست همان ترفندی ست که تهیه کنندگان بیانیه های گوناگون، از چهره های دانشگاهی و غیر دانشگاهی، حقوقدانان دمکرات و غیر دمکرات، وزرای خارجهء پیشین آمریکا و اروپا، آقای برژینسکی، جناب چامسکی، خانم آلبرایت، یوشکا فیشر، هلموت اشمیت، فیدل کاسترو، هوگو چاوز و چند کَلِّهء پروفسوری از میان ما ایرانیان، همچون پروفسور منصور فرهنگ، پروفسور محسن مسرت و   پروفسور... و خیل عظیمی از صاحب نامان ایران و جهان بکار می گیرند تا هر طور شده آمریکا را وا دارند با رژیمی که   ۲۷ سال است سرگرم گروگان گیری، قتل، ترور و سرکوب مردم است و بصورت "مجسمهء ابوالهول حقوق بشر" در آمده به مذاکره بنشیند.
مصاحبهء دکتر منصور فرهنگ با رادیو فردا، بیانیهء وزرای خارجهء پیشین آمریکا و اروپا خطاب به بوش، ییانیهء حقوقداران دموکرات، بیانیهء مخالفت چهره های دانشگاهی آمریکا با حمله به ایران، گفت و گوی هفته نامهء آلمانی اشترن با برژینسکی در مقابل من است. چیزی که در همهء این مصاحبه ها، بیانیه ها و مقالات، مشترک است تلاش در فهماندن این نکته به ماست   که "طاعون جنگ" چه پایه زشت و منفور است و نومحافظه کاران آمریکائی نقشهء اشاعهء این بیماری هولناک را در "ایران" دارند. بندرت سخنی از "وبای جمهوری اسلامی" در بین است. اگر "برژینسکی" ایران را با "جمهوری اسلامی" یکی می گیرد حق دارد. آخر این "وبا" در دورانی ایران را فرا گرفت که ایشان در نقش مشاور امنیتی جناب "کارتر" بهر حال سهم و نقش خود را داشته و باید هم از "ثمرات" و "دستاوردهای" بزرگ نگرش سیاسی خود دفاع کند. اگر "یوشکا فیشر" در کنار "مادلن البرایت" زیر بیانیه ای را امضا می کند که در آن به دولت آمریکا توصیه می شود: "بطور مستقیم با رهبران ایران در بارهء برنامهء هسته ای این کشور وارد مذاکره شود"، حق دارد چرا که بیش از ۲۰ سال تمام اروپا به تبعیت از کشور او سرگرم
"گفتگوهای انتقادی" با این "وبا" بوده و او و دیگر سردمداران کشورش از مواهب زد و بند با آخوندهای ایران آگاه است. توجه می کنید که در هیچیک از این پیشنهادات اشاره ای هم به "نقض مستمر حقوق بشر" در ایران نیست. ظاهراً برای آقای "یوشکا فیشر" و خانم "مادلن البرایت" دشوار بوده که مثلاً به دولت آمریکا پیشنهاد کنند:
 
"بطور مستقیم با رهبران ایران در بارهء برنامهء هسته ای این کشور و امور مرتبط با حقوق بشر وارد مذاکره شود".
 
  نه این کار ساده ای نیست. اینان با "طاعون" مخالفند و "وبا" مسألهء آنان نیست. اگر حقوقدانان دمکرات در هاوانا بیانیه صادر می کنند که: "با کار برد زور برای حل بحران اتمی مخالف اند" و در آن کوچکترین اشاره ای به "نقض گسترده و روزمرهء حقوق بشر در ایران" بچشم نمی خورد،
بر آنان هم حرجی نیست، انان دمکراتند و حقوقدان و در یکی از پایتخت های دوست جمهوری اسلامی بیانیه داده اند و نباید در سرزمین کوبا، به دوست کوبا، نازکتر از گل گفت و "حقوق بشر"در حوزهء کاری "حقوقدانان دمکرات" قرار ندارد.
 
شربت به دست غیر و به جام رفیق زهر
در حیرتم من که بنوشم کدام را
 
نه به اینان هیچکدام عیب و ایرادی نیست. اینان به منافع کشورهای خود می نگرند و بهمین خاطر هم
از سوی مردمشان پست و مقام گرفته اند. اما با کَلّه های پروفسوری خودمان چه کنیم که چپ و راست مصاحبه می کنند و مقاله می نویسند و چنان از"ایران" سخن می گویند که گوئی هنوز متوجه نشده اند که از سال ۱٣۵۷ ما با پدیدهء "جمهوری اسلامی" و مشتی آدمکش و بقول زنده یاد دکتر صدیقی "رجّاله" سرو کار داریم که بیش و پیش از هر کاری، اگر دنیا حساب و کتابی داشت، بایستی در دادگاهی بین المللی بسبب جنایت علیه بشریت محاکمه می شدند. جناب پروفسور منصور فرهنگ در مصاحبه ها و نوشته های "ضد طاعونی" خود بر این نکته پا می فشرند که:
"دو طرف (منظور آمریکا و جمهوری اسلامی ست) می توانند به شکلی کوتاه بیایند و این مسأله را با یک معاملهء بزرگ دو جانبه حل کنند" و در دنباله: "این معامله، الزاماً به ضرر نیروهای آزادیخواه و دمکرات ایران نیست." البته منظور جناب پروفسور، آزادیخواهان و دمکرات هائی از نوع خودشان است.
 
جناب پروفسور مسرت که بدبختانه اندیشه های خود را بزبانی دیگر می نویسند و ما خوشبختانه از فیض ترجمه های آن ها بهره مند می شویم، ضمن هشدار دائمی به ما و بویژه کشورهای اروپائی از افتادن به دام نو محافظه کاران آمریکائی، ظاهراً اصلاً به چیزی بنام "جمهوری اسلامی" بر نخورده اند
که نگران "حقوق بشر" در آن باشند. ایشان سرگرمند تا میخائیل گرباچف و نلسون ماندلا و هوگو چاوز (برادر احمدی نژاد!) و چند نفر دیگر را، نه بخاطر "نقض مستمر حقوق بشر در جمهوری اسلامی" بلکه برای حل و فصل بحران اتمی گرد هم آورند تا شاید رژیم اسلامی از این مهلکه هم سر سلامت بدر برد.
 
همه می دانیم که "حقوق بشر" چشم اسفندیار جمهوری اسلامی ست. ضدیت با حقوق بشر در بند بند قانون اساسی این رژیم درج است و آن کس که درد "ایران" دارد، بیانیه ای را امضا نمی کند که در آن به حقوق تضییع شدهء مردم "ایران" در تعیین نوع نظام دلبخواهش اشاره ای هم نشده باشد.
    
نه، بی گمان جنگ بنفع هیچکس نخواهد بود همچنانکه "طاعون" برای کسی خیری به بار نمی آورد، اما آن صلحی هم که به حساب تداوم و استمرار نقض بی امان حقوق بشر در ایران (بخوان استمرار جمهوری اسلامی ) باشد، "وبائی" است ارزانی تهیه کنندگان اینگونه بیانیه ها.