مبارزه ی مردم ایران: یک نقطه عطف


الف. پویان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۰ دی ۱٣٨٨ -  ٣۱ دسامبر ۲۰۰۹


۱- جنبش مردمی کشور ما که در اعتراض به تقلب انتخاباتی دستگاه ولایت در ۲٣ بهمن تکوین پیدا کرده بود و در مقطع روز قدس و ۱٣ آبان به مرحله تعمیق و تثبیت ارتقاء یافته بود با برگزاری روز دانشجو در۱۶ آذر و با حادثه مرگ منتظری و پیامدهای آن و مخصوصا با روزهای تاسوعا و عاشورا وارد یک نقطه عطف از حیات خود شده است که ضروری است مختصات آن را تبیین کنیم و نتایج سیاسی معینی در انطباق با این مرحله اتخاذ نماییم.
۲- حالا همه می¬دانند که کنشگران اصلی برگزاری مراسم رسمی و سنتی نه دستگاه¬های دولتی، بلکه توده¬های مردم اند که مُهر و نشان خود را بر آن می¬کوبند. ۱٣ آذر اگر چه گسستی در استفاده از مراسم متعارف و سنتی بود و یک حرکت سیاسی مستقل از روزهای مرسوم برای بروز اعتراض¬های مردمی به شمار می¬رفت؛ اما جنبش اعتراضی به درستی استفاده از روزهای رسمی را وا ننهاد و به طور ترکیبی-استفاده از مراسم رسمی و عادی- در مبارزه ی خود علیه رژیم اسلامی بهره برده است.
٣- آن چه که بعد از ۱٣ آبان یعنی مرحله تثبیت جنبش مشاهده می¬شود روند رادیکالیزه شدن شعارها، ارتقاء روحیه مبارزاتی مردم که تا حد معینی از آگاهی به حقانیت مطلق مبارزه و عدم حقانیت رژیم در برابر آن ناشی می-شود و عبور از محدودیت¬های است که در برابر در هم شکستن ساختارهای اقتدار رژیم بر سر راه مردم قرار دارد. در این لحظه از جنبش، تعرضی شدن روحیه مردم در برابر ارگان¬های سرکوب رژیم یک نقطه عطف به شمار می-رود که آن را در خودِ مرحله تثبیت متمایز و مشخص می¬سازد. این نقطه عطف اگرچه توازن قوای طرفین در حال نبرد را دچار تحول کیفی نکرده است، معهذا یکی از الزام¬های آن را برای برون رفت از این مرحله دارد تدارک می-بیند.
۴- اکنون مدتی است که رهبری نمادین جنبش نقش موثری در پیش راندن مردم ایفا نمی¬کند و دچار حالت سردرگمی و آشفتگی در نبرد شده است. این موقعیت بازتاب شرایطی است که می¬توان آن را "موقعیت متناقض" نامید. این موقعیت متناقض نه تصادفی شکل گرفته و نه بدون پیش¬تاریخ معینی تکوین یافته است. رهبران نمادین جنبش چه از حیث ذهنی-برنامه¬ای و چه به لحاظ عینی با تناقض روبه¬رو شده¬اند.در این موقعیت، اصلاح¬طلبان نه می¬توانند به دستگاه ولایت بپیوندند و نه می¬توانند پیشاپیش مردم در مبارزه علیه ساختارهای مسلط قرار گیرند. تصادفی نیست که برای پیشروی جنبش ما با خلاء سیاست و رهبری مردم در مبارزه علیه رژیم اسلامی روبه¬رو ایم. در این شرایط اگر چه منطق حرکت مردم با رهبری نمادین جنبش به حالت تعارض کشیده نشده، معهذا حالا دیگر روشن شده است که پیشروی جنبش خارج از اراده¬ی رهبران نمادین دارد اتفاق می¬افتد و مردم بدون فراخوان آن¬ها گام¬های خود را بر می¬دارند. هر آینه اشتباه فاحشی است که تناقض اصلاح طلبان را با "شتاب حوادث" تبیین کرد. این امر پیش از هر چیز و قبل از هر چیز ناشی از تناقضاتی است که از برنامه آن¬ها نشات می¬گیرد به علاوه موقعیت متناقض آن¬ها ریشه در برآمد عینی جنبش مردمی دارد که قلب دم و دستگاه ولی فقیه را نشانه گرفته است.
۵- تکوین موقعیت جدید از یک سو فرآورده¬ی خودباوری و آگاهی به نیروی خود مردم برای تحول شرایط سیاسی است و از سوی دیگر محصول سازش¬ناپذیری دستگاه ولایت و متحدان نظامی- امنیتی آن و سرکوب لجام گسیخته مردم. توده¬های مردم نه از طریق تبلیغ آیه¬های آسمانی و رهنمودهای درخشان بلکه به سادگی از تجربه روزانه و عقل متعارف خود در می¬یابند که رژیم اصلاح ناپذیر است و در گوهر خود با بنیان اراده¬ی مردم و دموکراسی ضدیت ماهوی دارد. به علاوه دستگاه ولایت نیز در این دوره با مقاومت در برابر طرح هر گونه سازش- از جمله تقلاهای رفسنجانی، مهدوی کنی، عسکر اولادی- با قاطعیت مخالفت ورزیده و ناخواسته به "ابزار ناآگاه تاریخ" در ارتقاء روحیه و رزمندگی مردم تبدیل گردیده است.
۶- جنبش مردمی کشور ما اگر چه به لحاظ شعارها و روحیه مبارزاتی و مقابله با ارگان¬های سرکوب رژیم تحول کیفی را پشت سر می¬نهد معهذا توازن قوا هنوز به نفع مردم تغییر کیفی نکرده است . باید به یاد داشته باشیم که ارتقاء شعارها و رویکرد تهاجمی بخش قابل توجهی از مردم هنوز به معنای تغییر تعادل قوا نباید تلقی شود. ارتقاء شعارها و رویکرد تهاجمی باید با نهادسازی و سنگربندی توده¬ای و با حمایت عقبه جنبش همراه گردد تا بتواند تعادل را به نفع جنبش تغییر دهد. ارتقاء شعارها و رویکرد تهاجمی بخش قابل توجهی از مردم اگرچه راه¬های پیشروی را نشان می¬دهند اگر با گسترش عمقی همراه نگردد - یعنی به میدان آمدن بخش¬های وسیعی از کارگران، زنان، تهی¬دستان شهری، خلق-ها... - می¬تواند به نقطه ضعف آن تبدیل شود.
۷- جنبش مردمی کشور ما برای این که بتواند دستاوردهای تاکنونی خود را حفظ و تثبیت نماید صرفا نباید به شکل تهاجمی مبارزه بیاندیشد. هر نبردی به طور عام و این مبارزه مشخص مردم کشور ما به ویژه به استحکامات و ابزارهای لجستیکی نیاز دارد. اگر ترسیم مطالبات مشخص، و اشکال مناسب مبارزه، با نهادسازی و سازمان¬یابی توده-ای همراه نگردد شاید بتواند به دستاوردهای لحظه¬ای نایل آید اما ناممکن است بتواند آن¬ها را در درازمدت حفظ و پایدار نگه دارد. از این رو حلقه کلیدی برای پیشروی و حفظ دستاوردهای تاکنونی و فراتر از آن برای تامین شرایط موفقیت و پیروزی جنبش ما نیاز به پی¬ریزی نهادهای توده¬ای در محل کار و محل زیست داریم. تلاش توده¬های مردم در انقلاب بهمن در ساختن تشکل¬ها و نهادهای توده¬ای تجربه¬ی درخشانی را به نمایش می¬گذارد که هم¬چنان می¬تواند با خلاقیت و متناسب با شرایط کنونی ایران به کار بسته شود.
٨- جنبش مردمی ما کشور ما کماکان از دوکاستی بزرگ رنج می¬برد. در این نبرد هنوز جنبش¬های ویژه و مطالباتی نظیر جنبش کارگری، زنان، خلق¬ها، تهی¬دستان شهری... با پرچم و هویت خود وارد صحنه¬ی نبرد نشده¬اند؛ و یک قطب مدافع مبانی پایه¬ای دموکراسی سازمان¬دهی نشده است که معطوف به جامعه مدنی باشد و سنگری بازدارنده در برابر هر نیرویی بر پا کند که به قدرت می¬رسد. بدون حل این کاستی¬ها ممکن است انقلابی رخ دهد اما تضمینی برای سر برآوردن دموکراسی وجود ندارد.
۹- از منظر ما انقلابات ضرورتا و ذاتا مترقی نیستند. بنابراین هر انقلابی را صرفا نباید بر نیروی نفی آن داوری کرد بلکه علاوه بر آن و مخصوصا باید بر عنصر ایجابی و مثبت آن تکیه کرد. انقلاب¬ها صرف بر تغییر شالوده¬ی سیاسی حاکم اشاره دارند و به خودی¬خود چیزی درباره¬ی سمت¬گیری تاریخا مترقی و یا ارتجاعی آن به ما نمی¬گویند. برای این که یک بار دیگر به دامچاله¬ای نظیر انقلاب بهمن در نغلطیم ضروری است که به فکر نهادهای مردمی باشیم که در برابر قدرقدرتی هر دولتی از جمله در برابر خود دولت دموکراتیک بتواند ازخود دفاع کند.