ایا خامنه ایی صدایی مردم را شنید؟
جنبش اعتراضی ستون های جمهوری اسلامی رابه لرزه در اورد


امیر صلواتی


• در شش ماه اخیر، مردم ایران ثابت کردند که نه تنها می خواهند که رژیم دگرگون شود و حاکمان کنونی از قدرت به زیر کشیده شوند، بلکه حاضرند برای رسیدن به آرمان خویش به خیابان ها بیایند و اعتراض خود را فریاد کنند و بهای سنگین مخالفت و مبارزه را بپردازند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ دی ۱٣٨٨ -  ٣۰ دسامبر ۲۰۰۹


روند چشمگیر مبارزات رو به پیش اقشارمختلف مردم همچنان ادامه دارد . اما در مقابل رژیم سرگشته و متحیر, ناتوان از هر پاسخی ِ دست و پا میزند و بی تردید این کنش و واکنشهای دو طرف مسیری را سپری میکنند که نتیجه اش « نابودی » دستگاهی است که قتل های متوالی و هزارگونه جنایت، تبهکاری و فساد از همان فردای قیام ۵۷مردم ایران را آهسته آهسته از رژیم توتالیتری جدا می کرده است. اگر جنایت های آغازین رژیم اسلا می در کردستان و جنایتکارانی چون خلخالی و لاجوردی برای آگاهی همه ی مردم ایران ناکافی بود، کشتار رذیلانه سال ۱۳۶۷ و قتل های زنجیره ای آغازی بود برای بیداری کسانی که هنوز در دام مکتبی حکومت «اسلامی» غوطه ور بودند. با این همه، هنوز کارد به استخوان ها نرسیده بود ، کودتای انتخاباتی چشم همگان، حتی جناح اصلاح طلب، را نسبت به سرشت این رژیم بازکرد
.جنبش اعتراضی ومردمی وحشت رژیم را چندین برابر کرده است. درروز "عاشورا"تهران وچندین شهر کشور صحنه درگیری معترضین و عوامل سرکوبگر رژیم جمهوری اسلامی بود در چند روز اخیر هم که دامنه اعتراضات گسترده تر شده موج دستگیریها نیز تشدید شده، رژیم بر این باور است که با بازداشتهای گسترده از اشخاص سرشناس ،فعالین سیاسی و مدنی ،روزنامه نگاران و دانشجویان می تواند به اعتراضات پایان دهد. اما با گذشت شش ماه، همچنان اعتراضات مردمی ادامه دارند ، تهران در این میان همچون موارد قبلی نه تنها شاهد انبوه جمعیت تظاهر کننده است ،شعارهای ضد دیکتاتوری در جریان ۱۶اذرامسال و به خصوص دو روز گذشته از پرده ابهام خارج شده است و دیگر نه «دکتر» که اسم رمز احمدی نژاد بود، بلکه به درستی کانون اصلی رژیم را هدف گرفته است و علی خامنه ای و در مواردی موقعیت «حقوقی» او یعنی اصل ولایت فقیه مورد حمله است.در چنین شرایطی آیا علی خامنه ای، این صدا را می شنود و هنوز فرصتی را در اختیار خود می بیند که اعلام کند «صدای انقلاب شما را شنیدم» یا باید پرونده جنایتش باز هم سنگین تر شود و کلیه پل ها را پشت سر خود خراب کند؟ آیا اگر مشاورین میانه رو وی، او را به پذیرش چنین واقعیتی متقاعد نمایند، جانیان و خون ریزانی که در تشکل های به اصطلاح ایدئولوژیک و سیاسی و ارگان های امنیتی و انتظامی تا کنون خود را پیرو او معرفی کرده اند، آماده اند تا همچون ارتش محمد رضا شاه از وی تبعیت کنند؟رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری، چشمان مردم ایران را بیش از پیش، به روی واقعیات گشود: آنان دریافتند که هیچ امیدی به اصلاح این رژیم نمی رود و حاکمان امروز خود را پیرو هیچ اصل اخلاقی نمی دانند و از انصاف و عدالت بوئی نبرده اند و حقوق انسانی کوچکترین ارزشی برایشان ندارد و آنچه را که می جویند قدرت و حکومت و آقائی و ریاست است و بس! ۱٣ ابان و ۱۶ اذر و روز عاشورا نشان دادکه رژیم تا چه حد از موازین عدل و داد و تساوی و احترام به حقوق شهروندی به دور است و پایه های خود را به روی سرکوب وستم و استبداد نهاده است،انها هیچ پرنسیبی ندارند و اگر بتوانند از هر اقدام جنایتکارانه ای برای منافع خود و حفظ خود فروگذار نخواهند کرد. آن ها برای سرکوب نیاز به بهانه ندارند. هر چه موقعیت خود را متزلزل تر و خود را رفتنی تر ببینند به خشونت بیشتری تمایل پیدا می کنند ؛در مقابل ان دیدیم و می بینیم که مردم به اعتراض ادامه می دهند و دهان برنمی بندند و سکوت و بی اعتنائی در پیش نمی گیرند. حدود شش ماه از کودتای انتخاباتی ریاست جمهوری می گذرد و مردم همچنان در هر فرصت خشم خود را نسبت به آن نشان می دهند ،در شش ماه اخیر، مردم ایران ثابت کردند که نه تنها می خواهند که رژیم دگرگون شود و حاکمان کنونی از قدرت به زیر کشیده شوند، بلکه حاضرند برای رسیدن به آرمان خویش به خیابان ها بیایند و اعتراض خود را فریاد کنند و بهای سنگین مخالفت و مبارزه را بپردازند.
این مهمترین پدیده ای است که بخشی از شرائط لازم برای برانداختن رژیم کنونی را فراهم می سازد – و همین واقعیت است که رژیم را به هراس وا داشته و آن را به سرکوبگری شدیدتر کشانده است.
شرط دومی که برای به ثمر رسیدن تلاش مردم در راه رسیدن به حق خویش ضروری بوده و هست، و تکمیل کننده آن تواند بود، ناامید شدن قدرت های بزرگ دنیا از حکومت کنونی و دراز کردن دست حمایت واقعی به سوی جنبش اعتراضی و مردمی است.
این روند نیز در هفته ها و ماه های اخیر در حال تکوین است و انتظار می رود در سال میلادی پیش رو پررنگ تر و محسوس تر گردد.تا دیروز نه تنها چین و روسیه، بلکه اروپائیان و حتی دولت نوخاسته اوباما در واشنگتن بر این باور بودند که با رژیمی پای برجا روبرو هستند که اقتدار و سیادت کامل را در دست دارد و برای تامین منافع مالی و مادی باید با آن حکومت کنار آمد.آنها بر این تصور بودند که مردم ایران یا پشتیبان این رژیم است که صدای مخالفت بلند نمی کند، و یا آن که سرکوب آنقدر شدید است که به کسی امکان دهان گشودن و فرصت اعتراض کردن نمی دهد – و بنابراین هیچ خطری رژیم را تهدید نمی کند و می توان به معامله ادامه داد جهان احساس می کند که ترس مردم ایران ریخته و سرکوب و خونریزی ها از جانب رژیم، نه تنها صدای حق طلبانه مردم ایران را خاموش نکرده، بلکه آنان را پا برجاتر، جسورتر و مصمم تر ساخته و روندی آغاز شده که هرچه به پیش رود، همانند بهمنی که از قله کوه به سوی دامنه آن لغزیدن گرفته، هرچه پائین تر می آید بزرگتر می شود، تا بر سر حکومت سقوط کند و آن را مدفون سازد.
در واقع، رژیم اکنون بر سر یک دو راهی دشوار قرار گرفته است: اگر سرکوب کند و به زندان اندازد و به چوبه دار بیاویزد، برخشم مردم می افزاید و خیزش جدی تر می شود. اگر هم سکوت کند و دم برنیآورد، جسارت مردم قوی تر خواهد شد و دامنه اعتراض گسترده تر، تا آنجا که ممکن است حکومت را همانند یک زلزله ایی دریایی در خود بشوید و با خود ببرد.
مردم معترض، از انتخابات تا کنون به خانه های خود بر نگشنه اند و چنان که شورش آن ها همین امروز نشان می دهد، مصمم اند لااقل تا تغییری ممکن و البته مورد قبول، خیابان ها را ترک نکنند. اگر دیروز اعتراض آن ها می توانست با پذیرش تقلب در انتخابات رنگ آرامش به خود بگیرد، امروز نه تنها از آن مطالبه فاصله گرفته است، بلکه در روش نیز در حال دگرگونی است و به اجبار اشکالی از مقاومت خشونت بار را نیز به خود خواهد دید. هر چند هنوز روح صلح طلبی و پرهیز از انتقام در کالبد جنبش حرف اول را می زند، رفتار انسانی مردم برای رهائی مأمور سرکوبی که امروز در تهران در دست آن ها گرفتار آمده بود، گواه این واقعیت است. رژیم در صحنه بین المللی نیز در برابر مساله شدت بخشیدن به تحریم ها، به خاطر برنامه های اتمی قرار دارد که اگر جدی و گسترده باشد، به زودی خواهد توانست کمر رژیم را بشکند.