"بیله دیگ بیله چغندر"


کامران شفا


• بعنوان یک ناظر مباحث و مسائل سیاسی ایران و عضو کوچکی از "اپوزیسیون غیرمستقل" ایران و نه سخنگوی آن،اجازه می خواهم عرض کنم که ما، هم به کمک مالی و در ابعادی بس گسترده تر به کمک های غیر مالی و بویژه کمک های معنوی تمامی مردم و دولت های غربی و مشخصاً آمریکا نیازمندیم با این شرط که چنین کمک هائی علنی و روشن بوده، گیرنده یا گیرندگانشان شناخته شده و محل مصرفشان کاملاً آشکار باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۵ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ۲۵ آوريل ۲۰۰۶


با بالا گرفتن تنش میان آمریکا و جمهوری اسلامی بر سر ِ علاقمندی علما به "بمب اتمی" و تخصیص ۷۵ میلیون دلار از سوی آمریکا بمنظور کمک به ارتقای دمکراسی در ایران، گروه های مختلف سیاسی مرتبط با اپوزیسیون خارج از کشور، مواضع خود را در این زمینه اعلام داشته اند و شاید کماکان هم سرگرم اعلام مواضع باشند. در این میان بیانیه ای از سوی گروهی از چهره های سرشناس اپوزیسیون منتشر گردید و از ایرانیان خواسته شد که این بیانیه را امضا کنند. در بند نخست این بیانیه می خوانیم:
" اپوزیسیون مستقل ایران دریافت ِ هر گونه کمک ( اعم از مالی و غیر مالی) از ایالات متحده و دیگر دولت های خارجی را عملی مذموم و از نظر اخلاق سیاسی مطرود می داند، آن را محکوم و توهینی آشکار به مردم ارزیابی می کند."
در میان امضا کنندگان این بیانیه به نام های رضا براهنی، ناصر پاکدامن، علی اصغر حاج سید جوادی، تراب حقشناس، نسیم خاکسار، خسرو شاکری، هدایت الله متین دفتری، بهمن نیرومند و شماری دیگر از چهره های کمابیش سرشناس سیاسی- اجتماعی و ادبی - هنری بر می خوریم.
این بیانیه برای نگارنده انگیزه ای شد که به موضوع " اپوزیسیون مستقل" نگاهی بیندازم و در حد خود تلاش کنم معنی همین بند نخست بیانیهء این سروران را مورد ارزیابی قرار دهم.
تا آنجا که همگی آگاهیم، چیزی حول و حوش ۴ تا ۵ میلیون ایرانی، از جمله تهیه کنندگان همین بیانیه، کشور را عمدتاً بسبب نارضایتی از شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاکم، ترک گفته یا از آن گریخته اند.
بعید می دانم که کسی منکر این باشد که برچیده شدن ِ نظام جمهوری اسلامی که از قضا خود ِ این آقایان و خانم ها در بند چهارم بیانیه شان، آن را تنها شرط ِ ایجاد شرایط واقعی آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی در ایران دانسته اند ، در خارج از کشور صورت نمی گیرد. بعبارت دیگر، برچیده شدن ِ نظام جمهوری اسلامی در درون کشور روی خواهد داد و اپوزیسیون خارج از کشور در حال حاضر، حداکثر می تواند نقش کمکی برای مبارزان داخل کشور داشته باشد.
تا آنجائی که اینجانب می دانم "کمک" اپوزیسیون کما بیش در این خلاصه می شود که این نیروها، بر افکار عمومی مردم ِ کشوری که در آن اقامت دارند، بنفع تحولی دمکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر در ایران، تأثیر بگذارند تا با منعکس شدن این افکار در عملکرد دولت هایشان، دولت های مزبور از همکاری با رژیم جمهوری اسلامی خودداری ورزیده، در مسیر تأیید و تقویت مبارزات دمکراتیک مردم ایران گام بر دارند. اگر چنین وظیفه ای را برای اپوزیسیون خارج از کشور بپذیریم، دور از ذهن است که منظور از تأثیر گذاری بر افکار عمومی توسط مبارزان خارج از کشور، تأثیر گذاری بر افکار عمومی ِ مردم بنگلادش یا سودان یا کنگو یا یمن... باشد. بی شک منظور، تأثیر گذاری روی افکار عمومی مردم اروپا و آمریکاست که بخش عمدهء مهاجران و مخالفان ایرانی را در بر می گیرند.
اما همچنان که می بینیم، این سروران از ابتدای کار، آب ِ پاکی را روی دست همه ریخته اند و دریافت ِ هر گونه کمک (اعم از مالی و غیر مالی) از ایالات متحده و دیگر دولت های خارجی را عملی مذموم و از نظر اخلاق سیاسی مطرود ارزیابی فرموده اند. پرسشی که در اینجا بلافاصله مطرح می شود اینست که پس این آقایان و خانم ها اصولاً چرا در خارج از کشور پرچم اپوزیسیون و آن هم نوع ِ مستقلش را بلند کرده اند؟ اینان که چشم به کمک بیگانه حتی غیر مالی اش هم ندارند، در خارج از کشور حرف حسابشان چیست؟ آیا وظیفهء خود را این می دانند که به   این ۴ یا ۵ میلیون مهاجر و فراری اثبات کنند که رژیمی که این مهاجران از آن گریخته اند رژیم ِ نابکار و خبیثی ست؟ این که تحصیل ِ حاصل است. یا منظور از جلب افکار عمومی جهانیان، افکار مردم کشورهای تانزانیا و توگو و ونزوئلاو نپال... است؟
 
در بند دوم این بیانیه می خوانیم :
اپوزیسیون مستقل ایران، چه در دوران دیکتاتوری پهلوی – که از حمایت آشکار و مستقیم ایالات متحدهء آمریکا برخوردار بود – و چه از نخستین روزهای حاکمیت رژیم استبداد مذهبی جمهوری اسلامی، بدون هیچ چشمداشت به کمک مالی از قدرت های ذینفع خارجی به مبارزه پرداخته است و تا پیدایش ایرانی آزاد، مستقل و دمکراتیک از پای نخواه نشست.
              
بر منکرش لعنت! منتها انگیزهء آقایان از مبارزهء ایشان در خارج از کشور کماکان دستکم بر اینجانب روشن نیست. اگر در نتیجهء این مبارزات، کشورهای دیگر حمایت خود را از مبارزات دمکراتیک مردم اعلام داشتند بایستی به آن ها فحاشی نمود و تاریخ جنایات و نابکاری های آن ها را گشود؟ خوب این کار را از پیش هم می شد کرد و اصلاً استراتژی مبارزات ِ خارج از کشور را بگونه ای دیگر تعریف کرد که من البته از چند و چونش بی خبرم و لابد این سروران می توانند با توضیح ِ آن مرا از سرگیجه بدر آورند.   بنظر می رسد که "اپوزیسیون مستقل" ما با چنین مواضعی بهتر است ابتدا فتوای سرنگونی رژیم آمریکا را بدهد. که البته دور از ذهن هم نیست و از این "اپوزیسیون مستقل" می توان و باید انتظار چنین فتوائی را داشت.
اما از همه چیز گذشته، بعد از عمری تلاش در مسیر آگاهی مردم کشورهای غربی، اکنون که این تلاش ها، بعضاً بخاطر ِ ماجراجوئی های رژیم اسلامی و بعضاً در نتیجهء مبارزات ایرانیان خارج و داخل کشور می رود تا به بار بنشیند، ناگهان معلوم می شود که آزادیخواهان ایرانی نیازی به کمک سوداگران نفت و خون ندارند. و تا بوده آمریکا و اروپا جز به چاپیدن ما و دیگر کشورهای نظیر ما نیندیشیده اند.
انگار این سوداگران نفت و خون همین تازگی ها پیدا شده اند.
اما این "اپوزیسیون مستقل" که قرار است در این دنیای سراپا بهم پیوسته و گلوبال، آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی را به رغم ِ آمریکا و اروپا برای ما به سوغات آورد، از هم اکنون بهانه های لارم برای شکست ِ پندار بافی هایش را هم فراهم آورده. علت این که این سه ایده آل ِ شورانگیز   ملی پا نمی گیرد، وجود سوداگران نفت و خون است و راه درست هم لابد نخست در افتادن با آنان و متحد شدن با "هوگو چاوزها" و دیگر برادران احمدی نژادست تا دست در دست هم امپریالیسم خون آشام را به زانو در آوریم. بدین نحو، هم "مستقل" بودن خود را نشان خواهیم داد، هم انتقام ۲٨ مرداد را گرفته ایم و هم دستاوردهائی نظیر همان دستآوردهای "جمهوری اسلامی ضد استکبار" نصیبمان خواهد شد.
این بزرگان که ظاهراً کماکان در دنیای توهمات ۵۰، ۶۰ سال پیش خود در زمینهء "استقلال" زندگی می کنند، به این دلخوشند که در آینده از آنان نام نیکی بر جا بماند اما بقول مولوی:
 
آن یک در وقت استنجا بگفت
که مرا با با بوی جنت دار جفت
گفت شخصی خوب ورد آورده ای
لیک سوراخ دعا گم کرده ای
 
تا آنجائی که خبرگزاری ها خبر می دهند، ظاهراً بخش عمدهء این پول قرار است صرف تقویت صدای امریکا و ارگان های دیگر آمریکائی شود و چیزی از آن به جیب "اپوزیسیون غیر مستقل" نخواهد رفت.
بعنوان یک ناظر مباحث و مسائل سیاسی ایران و عضو کوچکی از "اپوزیسیون غیرمستقل" ایران و نه سخنگوی آن،اجازه می خواهم عرض کنم که ما، هم به کمک مالی و در ابعادی بس گسترده تر به کمک های غیر مالی و بویژه کمک های معنوی تمامی مردم و دولت های غربی و مشخصاً آمریکا نیازمندیم با این شرط که چنین کمک هائی علنی و روشن بوده، گیرنده یا گیرندگانشان شناخته شده و محل مصرفشان کاملاً آشکار باشد و   تفاوتمان با "اپوزیسیون مستقل" اینست که سخنی نمی گوئیم که عوام را بفریبد و خودمان از خودمان خوشمان آید.
من بشخصه بر این باورم که اگر، بر فرض محال، دری به تخته خورد و افرادی با روحیه و تفکری نظیر این سروران "اپوزیسیون مستقل"، جای سردمداران جمهوری اسلامی را گرفتند، ما بایستی از سر ِ نو، زره بپوشیم و به جنگ آمریکا و اسرائیل و دیگر سوداگران نفت و خون بشتابیم و از این رو، وضعیتمان با وضعیت کنونی تفاوتی نخواهد کرد، منتها با آقایان در رژیم کنونی در عاشورا سینه و زنجیر می زنیم و در رژیم "اپوزیسیون مستقل"، روز ۲٨ مرداد جای عاشورا را می گیرد و سایر روزها هم سرگرم بد و بیراه گفتن به سوداگران نفت و خون خواهیم بود.
بنظر می رسد که عوامفریبی های خنک، در میان ایرانیان، چه آنانی که باجبار ترک وطن کردند و چه آنانی که در ایرانند سال هاست که دیگر رنگی ندارد. شاهدش هم این که به مدت یک هفته ای که این بیانیهء درخشان روی سایت های اینترنتی قرار داشت، چیزی حدود ٣۵۰ امضا جمع شد که گمان می کنم حدود ۶۰ امضا هم بیانیهء آقایان و خانم های "اپوزیسیون مستقل" را به مسخره گرفته بودند. چنین رژیمی در ایران به چنین "اپوزیسیون مستقلی" هم نیاز دارد.
بیله دیگ، بیله چغندر.