در کوچه های شهر


فتح اله شکیبایی


• این زمان در کوچه های شهر
پیکرِ گلگونِ یاران است
وز دلِ آن نازنینان نیز
شطّ خونی در خیابان است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۵ آذر ۱٣٨٨ -  ۲۶ نوامبر ۲۰۰۹


 

راستی در کوچه های شهر
آن زمان ها قیل وُ قالی بود
در کتابِ چهره ی هر باغ
شعرِ شوقِ شور وُ حالی بود.


هر درختی سایبانی داشت
هر پرنده بود در پرواز
شعرِ شاعر، آبِ جاری بود
در حریمِ جنگلِ آواز.


از گلِ هر خنده می چیدی
بوسه های مهربانی را
در سرشکِ دیده می دیدی
آیه های شادمانی را.


این زمان در کوچه های شهر
پیکرِ گلگونِ یاران است
وز دلِ آن نازنینان نیز
شطّ خونی در خیابان است.


همچو همراهانِ بی پروا
دشمنِ دیرینه ی ننگیم
در رهِ آزادیِ میهن
تا توانی هست، می جنگیم.


آسمان گر باشد ابرآلود
می رسد فردای نورانی
تا جهان باقی است، خواهد بود
کشورِ ایران وُ ایرانی.


ای دو چشمت همچنان گیرا
سینه مالان پیش می تازیم
تا که در رگ هایمان خون است
نقدِ جان بازیم وُ می نازیم.


گر شبِ ما را چراغی نیست
لاله ی جان، می کنم روشن
سر دهم آوای پیروزی
از حصارِ کوچه ی دشمن.


ای عروسِ شهرِ آزادی
بازتر کن چترِ آغوشت
این زمان بر شانه ام بگذار
باغِ رنگینِ بناگوشت.


ای سراپا موجِ اقیانوس
کشتی ی جان گر چه بشکسته است
ناخدا امّا در این گرداب
بر ستیغِ عشق، بنشسته است.