چه شعارهایی برای اعتلاء جنبش اعتراضی مردم مفید است؟


یونس شاملی


• شعارهای مرحله کنونی حرکت های اعتراضی فقط و فقط بایستی بر بنیاد مطالبات دمکراتیک عمومی طرح گردند. بنیاد و اساس مطالبات دمکراتیک را نیز منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های الحاقی آن تشکیل می دهند. شعار برای آزادی و دمکراسی یک شعار عموم دمکراتیک است و این مطالبه در منشور جهانی حقوق بشر منعکس است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۰ آبان ۱٣٨٨ -  ۱ نوامبر ۲۰۰۹


شعارهای مردم در حرکتهای اعتراضی نه تنها نقشی جدی در روند رو به رشد آن دارد، بلکه این شعارها تعیین کننده سمت و سوی مطالبات و خواستگاههای مردمند. طرح شعارهای اعتراضی بعد از کودتای انتخاباتی و اعلام نتایج دهمین دور انتخابات ریاست جمهوری به سرعت شکل و شمایل متفاوتتری به خود گرفت و اینک در آرامش بعد از طوفان اول، امکان اندیشیدن به شعارها و تاثیرات تاکتیکی و استراتژیک آنان بر مناسبات سیاسی در داخل و خارج از ایران فراهم شده است.

به جرات میتوان گفت که انتخاب شعارهای میدانی گاه با پختگی و گاه از ناپختگی قابل توجهی رنج می برند. بعضی ها بر این باورند که شعارهایی از خارج از کشور به تظاهرات مردم در داخل تزریق شده است. این باوری نادرست است. شعارها مطرح در تظاهرات مردم، خارج از منشاء طرح آن به دلیل زمینه های ذهنی که نسبت به آن شعارها وجود دارد، از سوی مردم پذیرفته و نفی می شوند. اما زمینه های ذهنی مردم همیشه عقلانی، مدرن و یا انسانی نیستند، تا شعارهای مطرح میان آنان همواره عقلانی، مدرن و مترقی باشند. چرا که حاکمیت استبداد در هر صورت ذهنیت مردم را به گونه ایی با زهرهای ناپیدا و میکروبهای فکری غیردمکراتیک آلوده می کند و این آلودگی ها در شرایط معین نماد و نشانه های خود را در شعارهای مردم منعکس می کند. سابقه این کجروی را در انقلاب ۵۷ دیدیم. شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی نهایت کج فهمی و نهایت بی تجربگی و نهایت بی دانشی در یک جامعه را به نمایش می گذاشت. نسل ما با این شعار، نسل بعدی خود را که هنوز پا به جهان نگذاشته بودند قربانی جهل و نادانی خود کرد.

بنابراین هر شعاری که در میدان مبارزات سیاسی ظهور می کند، بایستی نقد و بررسی شده و اگر لازم باشد جراحی لازم بر روی شعار انجام شود و آنچه که خیر عمومی جامعه و مطالبات واقعی دمکراتیک مردم را تامین می کند در میان صف مردم مطرح شده و تکرار گردد.

اگر با شعارهایی که امروز مردم تکرار می کنند جدی نباشیم، کلاه خود مردم در فردای تحولات پس معرکه است. چه هر شعاری بستگی به منشاء آن دارای خصایل و تمایلات دمکراتیک و یا ضددمکراتیک است. و از آنجا که تبلیغ تمایلات برتری طلبانه و حتی نژادپرستانه در ٨۰ سال گذشته در ایران، بشدت بالا بوده است، در شعارهای سیاسی مردم گاه تمایلات اولتراناسیونالیستی را میتوان به عینه مشاهده کرد. برای نمونه برتر دانستن خاک بر انسان در شعار "نه غزه، نه لبنان/ جانم فدای ایران" کاملا هویداست. منظور از این شعار در واقع مخالفت با سیاست خارجی جمهوری اسلامی در خاورمیانه است. اما با لحنی غیراصولی و نژادپرستانه. کشورهای عربی در خاورمیانه علقه های بسیار زیادی با مردم ایران دارند و اساسا بخشی از مردم ایران عرب هستند. بنابراین طرح شعار ضدیت با غزه و یا لبنان که کشورهایی با مردمان زحمتکش عرب و دولتهایی که بایستی در همبستگی منطقه ایی با ایران باشند، طرحی نادرست و ضدعربی است. مقصود این شعار سازمان حماس و یا حزب الله لبنان است. چیزی که در شعار از آنان خبری نیست.


مبنای طرح شعارها در یک مبارزه دمکراتیک چیست؟
الف: علیه استبداد و برای دمکراسی

متاسفانه جو نسبتاً احساسی با درجه آگاهی و تجربه سیاسی نسبتا پایین تر و دور از واقعیت های ساختاری جامعه ایران، بر ذهنیت حرکت اعتراضی حکم می راند. این جو هیجانی و احساسی منبعث از نرم های فرهنگی یک جامعه گرفتار عقب ماندگی هاست، و مدلول بعدی، یعنی درجه آگاهی و تجربه کمتر، اثری از حاکمیت شاه و شیخ در هشتاد سال گذشته است، و دوری از واقعیت های فرهنگی ایران، نادیده گرفتن ایران چندزبانه، چندفرهنگی و چند ملیتی در شعارهای سیاسی است که مبنایش ترویج فرهنگ مغروریت های کاذب و برتری یک ملیت بر ملیت های دیگر در همین دوره است. دوره ایی که تلاش شده است با برتری نگری میلتی بر ملیت های دیگر، غیر از جدا سازی آنان از همدیگر، حتی آنان را گاه در تعارض با همدیگر قرار دهد و خاک پرستان و اولتراناسیونالیست های ملت حاکم، همچنان بر طبل برتری کاذب بکوبند و آینده زندگی سعادتمند عموم مردم، از هر ملیتی را با تفکرات نژادپرستانهء خوش آلوده سیاهی، تباهی کنند و همان حاکمیت شاه و شیخ، را اینبار با اسم و عنوانی دیگر برگرده مردم سوار کنند.

خلاصه اینکه، شعارهای مرحله کنونی حرکت های اعتراضی فقط و فقط بایستی بر بنیاد مطالبات دمکراتیک عمومی طرح گردند. بنیاد و اساس مطالبات دمکراتیک را نیز منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های الحاقی آن تشکیل می دهند. شعار برای آزادی و دمکراسی یک شعار عموم دمکراتیک است و این مطالبه در منشور جهانی حقوق بشر منعکس است.

بنابراین شعارها علیه استبداد و برای دمکراسی، اساسی ترین شعارهای حرکت اعتراضی محسوب میشوند. هر کسی میداند که ماهیت استبداد در ایران ماهیتی چهار گانه (استبداد سیاسی؛ استبداد دینی، استبداد نژادی و استبداد جنسی) است. لذا شعارها نیز بایستی علیه اسبتداد سیاسی، استبداد دینی، استبداد نژادی و استبداد جنسی (ضد زن) باشد. شعارهایی که علیه استبداد سیاسی است بایستی آلترناتیو دمکراسی در مقابل آن مطرح شود، مانند؛ "مرگ بر استبداد/ درود بر آزادی"، "آزادی اندیشه/ با دیکتاتور نمیشه"، و شعارهایی که علیه استبداد دینی است بایستی بر سکولاریسم تاکید ورزد، مانند؛ "نه به حکومت دینی/بله به حاکمیت سکولار"،
و شعارهایی که علیه استبداد نژادی است، بایستی همبستگی تمامی خلق ها و ملیت های ایران را در خود مستتر داشته باشد، مانند؛ "ملیت های ایران/اصل و اساس ایران" و یا " پیروز باد همبستگی ملیت های ایران".
و شعارهایی که علیه استبداد جنسی تنظیم می شوند بایستی به برابری زنان با مردان تاکید کند، مانند؛ "همه زنان ایران/ برابرند با مردان" و یا "حقوق برابر زنان با مردان"، در میدان اعتراضات بر زبان مردم جاری باشد. در این میان نباید حقوق زحمتکشان در مبارزات اجتماعی نیز فراموش گردد. از آنجا که حرکت علیه استبداد سیاسی یک حرکت عدالت خواهانه است، عدالت خواهی در عرصه کار و ستم علیه طبقه زحمتکشان را نیز نباید از مبارزات سیاسی جدا دانست. بنابراین شعارهایی در سمت و سوی عدالت اجتماعی نیز جزوی جدایی ناپذیر از یک مبارزه سیستماتیک اجتماعی برای دمکراسی و عدالت اجتماعی است، مانند؛ "زنده باد کارگر" و یا "کارگر، کارمند اتحاد اتحاد" و شعارهایی از این قبیل.

ب: ترویج دوستی و همبستگی میان مردم ایران

یکی از عمده ترین جهت گیری های دمکراتیک در جنبش اعتراضی علیه استبداد، ترویج دوستی و همبستگی میان ملیت های ساکن در ایران است. تصور عامه برآن است که ایران برابر با فارس و یا فارس زبان است. این تصور بر مبنای تبلیغات دروغین استبداد شاه و شیخ در کم اهمیت جلوه دادن ملیت های غیرفارس، در طول هشتاد سال گذشته در ایران، تاثیرات ناهنجاری در مناسبات انسانی و اجتماعی و حتی سیاسی در ایران از خود بجای گذاشته است. اینک اما جنبش های سیاسی و فرهنگی وسیعی در میان ملیت های غیرفارس ایران و برای اعاده حقوق برابر در کشور خودشان بوجود آمده است. وسعت این جنبش ها به قدری است که حتی نامزدهای ریاست جمهوری در انتخاباتی که به عصیان مردم منجر شد، نیز آشکارا برای کسب رای بیشتر، به دروغ، به اعطای حقوق آن ملیت ها تاکید می کردند. این تاکید نه از روی باور نامزدهای ریاست جمهوری در ایران که به خاطر بیداری و هویت جویی وسیعی که در میان مردمان غیرفارس ایران بوجود آمده، مطرح شده است. بنابراین یکی از عمده ترین محک های درستی و نادرستی جهت گیری ها در حرکت های اعتراضی، طرح شعارهایی در دوستی و همبستگی با ملیت های ایران است. ترویج احترام متقابل میان تمامی ملیت های ایران، تنها راه التیام زخمی است که استبداد شاه و شیخ در بدنه جامعه وسیع ایران بوجود آورد است.

اینک جنبش های مستقل هویت خواهی در میان ملیت های غیرفارس ایران و بویژه در آذربایجان، صف بندی های سیاسی موجود و سنتی در کشور را بر هم ریخته و آرایش جدید از نیروهای سیاسی را به میدان کشانده است. یک نگاه رئالیستی و دمکراتیک به ترکیب مولفه های سیاسی در ایران امروز نشان میدهد که پروسه گذار به یک حاکمیت دمکراتیک در ایران با سنت های سیاسی دوران انقلاب مشروطیت و حتی انقلاب جمهوریت (۵۷) غیرممکن است. در واقع حضور مولفه جنبش های ملی سیاسی متعلق به ملیت های غیرفارس جدا از تقابل با استبداد سیاسی و دینی، تقابل با استبداد نژادی در ایران را برجسته می کند. این (نیروی سیاسی متعلق به ملیت های غیرفارس) در واقع عمده ترین بلوکی است که تحقق دوباره استبداد سیاسی و استبداد نژادی در ایران فردا را غیرممکن می سازد.

بنابراین صف مستقل جنبش های سیاسی در مناطق مختلف ایران، تئوری پردازی های سنتی و مرکزگرای سابق را با قدرت تمام به چالش می کشد. اتحاد و اتفاق برای تغییر در ایران فردا دیگر با انتخاب یک رهبر کاریسماتیک با شعارهای ناسیونالیسم ایرانی (ناسیونالیسم افراطی فارس) و یا اسلامی و یا حتی سوسیالیستی غیرممکن است. به نظر میرسد که اتحاد و اتفاق در مبارزه علیه استبداد حاکم بر ایران تنها و تنها از طریق احترام متقابل تمامی خلق ها نسبت به یکدیگر و در عین حال با احترام به استقلال جنبش های سیاسی متعلق به ملیت های غیرفارس ایران و به رسمیت شناختن آنان ممکن و میسر است. این تنها راهی است که میتواند اتحاد عمل میدانی برای تمامی مردم ایران و نیروهای سیاسی متعلق به آن را در کشور علیه استبداد سیاسی، دینی و نژادی فراهم آورد.


شعار "استقلال آزادی/جمهوری ایرانی" یا "استقلال آزادی/ جمهوری فدرالی" کدامین؟

همچنانکه عنوان شد، شعارهایی که در پروسه اعتراضات در تهران بر زبان تظاهرکننده گان جاری گشت گاه سمت و سویی ناروشن و گاه جهت گیری هایی غیراصولی و غیردمکراتیک داشت. شعار "آزادی استقلال/جمهوری ایرانی" نیز از آن دسته شعارهایی بود که بدون یک تفکر عمقی به میدان آمده بود و تحت تاثیر ناسیونالیسم افراطی موجود در افکار و اذهان عمومی مطرح شده بود. اینک بعد از انتقاداتی که نسبت به این شعار اینجا و آنجا مطرح شد، این شعار در شکل نسبتا بهتری تبلیغ و ترویج می شود؛ "استقلال آزادی/ جمهوری انسانی". صورت اصلاح شده این شعار البته با وجود اینکه بر بنیادهای مجرد انسان دوستی استوار است، بسیار بهتر از شکل قبل آن است. اما در عین حال بسیار ناروشن جلوه می کند.

بنابراین شعار "استقلال آزادی/ جمهوری ایرانی"، اولا بخاطر اینکه از فیلتر ناسیونالیستی عبور کرده است ماهیتا ضددمکراتیک است چرا که ناسیونالیسم تمامیت خواه ایرانی در ضدیت با دمکراتیسم و پلورالیسم قرار دارد. دوما، اگر فیلتر ناسیونالیستی این شعار را کنار بگذاریم متوجه خواهیم شد که بالاخره هر حکومتی در ایران پسوند نام کشور را خواهد داشت. حتی خود جمهوری اسلامی نیز جمهوری ایرانی است، اما از نوع جمهوری مذهب آن. و در فردای تاسیس یک جمهوری سکولار با هر ماهیتی، باز هم پسوند ایران را خواهد داشت. پس طرح شعار "جمهوری ایران" چه معنی معینی را می خواهد افاده کند؟ به نظر میرسد که طراحان این شعار منظورشان نفی جمهوری اسلامی بوده است. اما جنبه اثباتی این شعار از آنجا که به ایرانیت یعنی ناسیونالیسم ایرانی، تاکید دارد، با تمامی مطالبات دمکراتیک مردم در تناقض قرار می گیرد.

از سوی دیگر، پیش از این به ساختار چند فرهنگی و چند زبانی ایران اشاره کردیم و شکل گیری جنبشهای هویت طلب متعلق به ملیتهای غیرفارس ایران را به مثابه مولفه های قدرت سیاسی در ایران یادآور شدیم. طرح شعارهای ناسیونالیستی یک ملیت در حرکتهای اعتراضی میتواند این حرکت را بشدت منزوی کند. با اندکی دقت به پروسه تحولات چهار ماه اخیر متوجه خواهیم شد که حرکتهای اعتراضی اخیر به صورت نسبتا وسیعی منزوی شده و فقط در تهران و بخشا در بعضی از شهرهای فارس زبان مثل اصفهان و اندکی در شیراز خود نمایی کرد. این نشان میدهد که شعارهای مطرح در جنبش اعتراضی منافع مردم ایران و از آن بین منافع ملیت های ساکن ایران را مدنظر نداشته است. هم از این رو بود که واکنش ملیت های غیرفارس نسبتا به حرکتهای اعتراضی علیه استبداد حاکم، که در واقع اعتراضی همسو با منافع تمامی مردم ایران بود، با سردی و سکوت استقبال شد. بویژه آذربایجان که در صدسال گذشته قلب تپنده سیاسی ایران بود نیز، با بهت و سکوت تحولات تهران را دنبال کرد.

بنابراین اگر تامین منافع تمامی مردم و ملیت های ایران مدنظر باشد بایستی شعارهایی را مطرح ساخت که منافع عموم را واقعا تامین کند. برای ایران فردا تنها یک حاکمیت غیرمتمرکز متصور است و ماهیت غیرمتمرکز آن هم خلاء یک بنیاد دمکراتیک را پر میکند و هم مطالبات عمومی مردم ایران و ملیت های ساکن آن را پاسخ میدهد. لذا شعاری که در مورد آلترناتیو حکومتی مطرح میشود، بایستی به وضعیت کنونی ایران و آرایش سیاسی جدید نیروهای موجود در آن را مد نظر قرار دهد. مطالبه جمهوری غیرمتمرکز بایستی یکی از شعارهای محوری مردم باشد. یک جمهور غیرمتمرکز، جمهوری از نوع فدرالیستی آن است مثل کانادا، هندوستان، سویئس و کشورهایی از این قبیل که حکومت غیرمتمرکز دارند. همچنانکه عنوان کردم یک دولت غیرمتمرکز اولین پایهء دمکراسی واقعی است، چون قدرت سیاسی در آن به مناطق مختلف در کشور تقسیم میشود. برای تحقق دمکراسی، برای پاسخ دادن به مسئله جامعه چندزبانه و چند ملیتی ایران، برای ایجاد پل دوستی و همبستگی میان تمامی ملیتهای ایران که در واقع پلی است برای ایجاد دوستی و همبستگی با تمامی کشورهای منطقه، بایستی شعار "جمهوری فدرالی" را به جای "جمهوری ایرانی" مورد استفاده قرار داد:
استقلال آزادی/ جمهوری فدرالی
این شکل درست شعار، با چشم اندازی رئال و دمکراتیک است.


پ: ترویج دوستی و همبستگی در میان کشورهای منطقه و جهان

دیپلماسی دولت های ایران در دوران پهلوی به دلیل تکیه بر ناسیونالیسم افراطی و آریاپرستی ضدیت با ملت ها و دولت های منطقه بود و دیپلماسی جمهوری اسلامی به دلیل تکیه بر ایدئولوژی دینی و به درجه معینی نژادی ضدیت با ملت ها و دولت های منطقه و حتی جهان است. این دیپلماسی در ضدیت یه احترام به انسان در درجه اول و ضدیت با احترام به ملت های دیگر در درجه دوم بنا شده است. این در حالیست که ترکیب اتنیکی و زبانی ایران آینهء تمام نمای ملیت های منطقه خاورمیانه است، آینه ایی که در دیپلماسی دولت های ایران در هشتاد سال گذشته نه تنها انعکاسی نداشته، بلکه در تخالف با آن شکل گرفته است.

اگر تغییر حاکمیت در ایران بخواهد سمت و سویی دمکراتیک داشته باشد، بایستی قبل از هر چیز بر همبستگی فرهنگ ها، زبان ها و ملیت های ایران بنا شود. در غیر این صورت تغییر حاکمیت نتیجه عبث و بیهوده ایی خواهد داشت. اگر دگرگونی های سیاسی در داخل ایران بتواند مطالبات دمکراتیک تمامی مردم ایران و ملیت های ساکن آن را پاسخ دهد، نمی تواند دولت برآمده از این دگرگونی ها بر گردونه دیپلماسی کهنه دولت های پهلوی و جمهوری اسلامی بچرخد. و اگر استراتژی برآمده از حرکت های اعتراضی مردم به تحقق پلورالیسم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در ایران بیانجامد، این پلورالیسم نمی تواند در سیاست خارجی دولت دمکراتیک برآمده از آن ضدیتی با ملت ها و کشورهای منطقه داشته باشد. بلکه برعکس انعکاس دوستی و همبستگی ملیت های در ایران، خود را در دوستی و همبستگی دولت برآمده از آن با ملت ها و دولت های منطقه نیز خواهد یافت. بنابراین حضور ملیت های مختلف در ایران، منشاء دوستی و همبستگی در منطقه را بیش از آنچه که تصور می رود تقویت خواهد کرد. حضور سنگین ترکان در ایران، مناسبات ایران دمکراتیک با دولتهای ترک منطقه (ترکیه، آذربایجان، ترکستان، کیرکیزیستان، اوزبکستان، کازاقستان و...) را تقویت خواهد کرد. حضور عربها پل دوستی و همبستگی با اعراب در منطقه و حضور بلوچها در دوستی ایران و پاکستان و همچنین حضور کردها به همبستگی میان ایران با کردستان عراق و حضور ترکمن ها به پل دوستی میان ایران و ترکمنستان منجر خواهد شد. این را نیز اضافه کنیم که دیپلماسی تاکنونی ایران تنها به حضور فارس زبانان توجه نشان داده و دولت های ایران در هر دو دوره شاه و شیخ مناسبات دوستانه ایی را میان ایران و افغانستان از یکسو و تاجیکستان از سوی دیگر برقرار کرده اند.

دوستی ملل و همبستگی دول منطقه آنچنانکه عنوان شد، انعکاس استراتژی دمکراتیک در داخل ایران است. برپایی یک همبستگی داخلی زمینه های همبستگی منطقه ای و حتی جهانی را نیز برای ایران فراهم خواهد ساخت و این کشور را از انزوای در منطقه و تروریست خواندن در جهان رهایی خواهد بخشید.

بنابراین اگر کسی دوستی و همبستگی ملیت ها در داخل، منطقه و جهان را امر مهمی تلقی می کند، بایستی این دوستی و همبستگی انعکاس خود را در شعارهای میدانی اعتراضات به گونه ایی نشان دهد. شعار "نه غزه نه لبنان/جانم فدای ایران" در سمت و سوی عکس این دیپلماسی است. بنابراین شعارهایی دمکراتیک نامیده می شوند که به دوستی و همبستگی داخلی، منطقه ایی و جهانی کمک کند و نه عکس آن.