آقای هاشمی! یا رومی روم! یا زنگی زنگ!


سام الدین ضیائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۵ مهر ۱٣٨٨ -  ۷ اکتبر ۲۰۰۹


جناب آقای اکبر هاشمی رفسنجانی
دیشب خواب عجیبی دیدم. در حسینیه امام خمینی و در کنار رهبر غیرقانونی برای جمعی از وابستگان حکومتی سخنرانی می کردید. به یاد نمی آورم چه می گفتید که هر چه هم می گفتید تعجب بر نمی انگیخت که جنابعالی در طول تاریخ حاکمیت جمهوری اسلامی _ به ویژه پس از درگذشت بنیانگزار انقلاب اسلامی _ در یکی به میخ ملت و یکی به نعل ولایت زدن دستی بس طولانی داشته اید. عجیب حضور من در آنجا بود آن هم در کنار رییس جمهوری غیرقانونی. آن وضعیت کریه در کنار او نشستن بیش از دیدن شما در کنار رهبر غیرقانونی اذیتم می کرد. یادم می آید نمی شنیدم چه می گویید اما به این فکر می کردم که چرا چیزی نمی گویید که بیارزد که ناگهان آن سردار مزدور ولایت محمدرضا نقدی که همین یکی دو روز ییش یاداش جنایت هایش را از رهبر غیرقانونی گرفت به سمت شما آمد با دو دست از جا بلندتان کرد و خواست از بالای جایگاه به یایین پرتتان کند. نیشخند و نگاه شیطانی آقای خامنه ای را از پشت عینکش به خوبی به یاد دارم. احمدی نژاد فریاد زد پرتش کن! عمامه تان نقش زمین شد که تلفن زنگ زد و بیدارم کرد! مادرم از ایران بود!

آقای هاشمی!
اطمینان دارم اگر زنگ تلفن ایران بیدارم نمی کرد به چشم خودم می دیدم که آن پاسدار مزدور ولایت مطلقه شما را از جایگاه ولایت نقش بر زمین خواهد کرد. و مطمئن باشید اگر همچنان دوره ای به سکوت بگذرانید و بعد یکی به میخ و دوباره سکوت و باز به نعل بزنید سرنوشتی جز همان خواب دیشب در انتظار جنابعالی نخواهد بود!
می دانیم و می دانید که نه سکوتتان باعث شکست قیام سبز ملت ایران خواهد شد و نه فریادتان آن را به ییروزی خواهد رساند اما نادیده گرفتن نقش شما نیز در سرعت بخشیدن به روند پیروزی جنبش بی انصافی است.

جناب آقای رفسنجانی!
هنوز یادمان نرفته است و حتما به یاد دارید آن جمعه ی یازدهم مرداد ۱٣٨۱ را وقتی حد و اندازه ی رفراندوم را به حضور نمازگزاران در نماز جمعه آن روز تقلیل دادید و دموکراسی بدیع و جدیدی ارائه دادید که در تاریخ مردمسالاری بی نظیر بود! حال به یاد آورید نماز جمعه سبزی را که باید از آن به بهترین وجه استفاده می کردید و نکردید! باز چند تایی به میخ زدید و باز سکوت و تکذیب و بازی های یشت یرده و ...
به یاد داشته باشید سخنان آن روز جمعه ی سال ٨۱ به خاطر عدم توجه تان به نفوذ روشنگری در جامعه بود و عدم توجه به قشری که منشاء حرکت خود را در عکس العمل های ملی و روانشناختی مردم جست و جو کرد و تمام مخالفت ها را بر علیه تجدد بی ریشه ی دوران سازندگی به کار گرفت تا به جنبش دوم خرداد رسید و هنوز در شکلی وسیع تر و در غالب جنبش سبز ملت ادامه دارد. فراموش نکنید که بر اثر خلا فکری و سیاسی در دوران دولت غیرسیاسی سازندگی شما بود که خاتمی توانست با اتکا به تئوری از توسعه سیاسی تا جامعه مدنی اقبال عمومی را به خود جلب کند.

آقای هاشمی!
هنوز تفکر غالب پدرسالار در دوران ریاست جمهوری شما را نیز از یاد نبرده ایم. همان تفکر کارگزارانی که به پاگیری فرضیه سیاسی کهنه اقتدار تام منتهی شد و دوباره در دولت احمدی نژاد پا گرفت. تنها با این تفاوت که در زمان شما تکنوکرات های باسواد همه کاره بودند و حالا یک مشت سردار بی سواد کارها را قبضه کرده اند!

آقای رفسنجانی!
ملت ایران هنوز ارتباط افشاگری های گنجی و زندانی و شکنجه شدنش و دست های پیدا و ینهان پرونده را هم فراموش نکرده است اما بنا بر اصلی که از گنجی یاد گرفته است هنوز هم می تواند ببخشد!
با بازنگری روزهای اخیر که بر ملت گذشت و نیم نگاهی به جنبش سبز ملت ایران و شهیدانشان و با رجوع به وجدان و عقل خود فریاد این ملت ستمدیده را بشنوید و بیش از این دست خود را با دست داشتن در این فجایع خونبار آلوده نکنید !
آقای هاشمی!یا رومی روم یا زنگی زنگ!