مردمی از جنس لباس شخصی ها


فواد شمس



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۶ مرداد ۱٣٨٨ -  ۷ اوت ۲۰۰۹


"هنگامی که اوایل انقلاب گروههای الحادی در کشور وجود داشتند و یا زمانی که مارکسیست ها در میدان آزادی تجمع می کردند، این مردم بودند که به مقابله با آنان می پرداختند و اصلا حاکمیت نیروهای نظامی را به خیابان نمی آورد."
این سخنان نه از زبان یکی از مسئولان امنیتی و نظامی و نه از زبان حامیان دولت احمدی نژاد و نه از زبان اصول گرایان محافظه کار، بلکه از زبان شیخ والشیوخ "تغییرات" و فردی که گویا قرار بوده است "اعتماد ملی" ایرانیان را بازسازی کند، خارج شده است. کسی که می خواست "تغییر" آن هم فقط "برای ایران" به وجود بیاورد. فردی که به ادعای حامیان رسانه ای و لایه هایی از حامیان روشنفکری و فعالان دانشجویی منادی یک "تغییرات" جدی برای رسیدن به آزادی های بنیادین است. این فرد کسی نیست جز "شیخ مهدی کروبی"!
شاید در این روزگار نقد نوشتن بر شیخ مهدی کروبی کار سختی باشد. چون اولا گویا ایشان یکی از قهرمانان "تغییر برای ایران "هستند. از طرف دیگر گویا هرگونه نقد نوشتن به این دست از قهرمانان "اتحاد" مردم ایران را بر هم می زند. از طرف دیگر گویا بنا به اعلام و ژست های پیشاانتخاباتی و پساانتخاباتی ایشان و یاران شان، بر خلاف آن "گروه های الحادی" و این "مارکسیست ها"، اینان خیلی انسان های دموکراتیکی هستند که قرار بود، برای ما دموکراسی و آزادی به ارمغان بیاوند.   
حتی اگر بسیار خوشبینانه به این ادعاها پاسخ مثبت بدهیم و بسیار هم "فراموش کارانه" چشم بر سوابق شیخ مهدی کروبی و امثال ایشان درگذشته شان ببندیم و البته "میزان را حال افراد" بدانیم. باز هم باید محکم در مقابل این اظهارت شیخ مهدی که درست در روز "پنجشنبه ۱۵ مرداد" و در صفحه" احزاب/۴" روزنامه اعتماد ملی، ارگان رسمی حزب اش در شماره "۹٨۷" بیان شده است، بایستیم و با صدای بلند نقدمان را بیان کنیم. تا شاید در این هیاهوی گلوله و باتوم و رسانه های مخملین و رنگارنگ هشدار ما نیز شنیده شود.
متاسفانه منطق شیخ مهدی کروبی برای بیان این جملات تفاوت بنیادی که هیچ، حتی تفاوت ظاهری و شکلی نیز با منطق آقایانی که اکنون زمام امور امنیتی، انتظامی و سیاسی کشور را در دست دارند و گویا قرار است شیخ مهدی کروبی با آنان به مبارزه بپردازد، ندارد. آقایان حاکم نیز همچون شیخ مهدی کروبی بیشتر دوست دارند از آن چیزی که "مردم" می خوانند که معمولا هم "لباس شخصی" می پوشند و البته "از جنس مردم" هم هستند برای مقابله با گروه های منحرف حالا چه مارکسیستی باشد، چه لیبرال، چه سلطنت طلب و جدیدا هم اصلاح طلب و... که گویا برخی اوقات می خواهند در "میدان آزدی" تجمع کنند، بپردازند. این آقایان حاکم فعلی هم زیاد دوست ندارند نیروهای نظامی را به خیابان ها بیاورند برای همین به نیروهای نظامی شان دستور می دهند با لباسی از جنس مردم به خیابان ها بیایند و بر این نیروی نظامی نام نیروی مقاومت مردمی می نهند. آن چیزی که شیخ مهدی کروبی از آن با نام "مردم" نام می برد در ادبیات امروز همه با نام "لباس شخصی" می شناسند. البته در ادبیات حاکمان کنونی هنوز این افراد "مردم" هستند. لباس شخصی هایی که اکنون در خیابان ها با انواع ابزارها سعی دارند "گروه های منحرف" را به راه "راست" هدایت کنند، پدیده ای نیستند که امروز و دیروز متولد شده اند. این پدیده دقیقا از زمانی متولد شد که امثال شیخ مهدی کروبی و دوستان دیروز و رقبای امروزشان همه با هم متحد شدند که به نام "مردم" بخش دیگری از"مردم" را سرکوب کنند. شاید سن و سال نگارنده و بسیاری از خوانندگان این سطور اجازه ندهد خاطره ی عینی از آن چیزی که شیخ مهدی کروبی "زمانی" می خواند " که مارکسیست ها در میدان آزادی تجمع می کردند" را داشته باشیم. اما گواهی تاریخ هست. تاریخ گواهی می دهد که لااقل برخلاف سخنان شیخ مهدی کروبی" این مردم"نبودند " که به مقابله با آن گروه های مارکسیستی" پرداختند. بلکه درست کسانی از جنس همین لباس شخصی های امروز آن زمان به مقابله با آن بخش ازمردمی که حال به نام "مارکسیست" می خواستند از حقشان برای برگزاری تجمع در میدان آزادی استفاده کنند برخوردمی کردند. در اینجا با صراحت می گویم اگر شیخ مهدی کروبی واقعا اعتقاد دارد که این "مردم" بودند که در سال های ابتدایی   انقلاب به تجمعات گروه های مختلف ازجمله مارکسیست ها حمله می کردند، باید ایشان بپذیرند که باز همان مردم هستند که در سال ٨٨ بار دیگر به تجمعات حمله می کنند. این منطق شیخ مهدی کروبی یعنی اجازه دادن به آن چیزی که "مردم"می خواند برای حمله ومقابله با تجمعات یک بخش دیگر از "مردم"حال اگرحتی این بخش دوم مارکسیست و یا ملحد هم باشند، بالاخره جز همان شهروندانی هستند که گویا شیخ اصلاحات و جدیدا شیخ و الشیوخ" تغییرات" می خواست از حقوق شهروندی شان دفاع کند.
البته متاسفانه گویا هیستری که برضدآن بخش از مردمی که خود را مارکسیست می دانند در میان   شیخ مهدی کروبی و اطرافیان اش یک بیماری حاد است. پیشا ز این نیز درجریان مناظره تلویزیونی شیخ مهدی کروبی با آقای میر حسین موسوی   وی با اشاره به انتقادات "محمود دولت آبادی" به یکی از حامیان اش یعنی "عبدالکریم سروش" که اتفاقا روزگاری همین سروش تئوریسین حذف همان "مارکسیست ها"از دانشگاه ها بوده است، بار دیگر به مارکسیست ها حمله کرد.
البته یک مثال درس آموز تر دراین زمینه، را می توان سرمقاله ی سردبیر سابق شهروند امروز و سردبیر فعلی ارگان رسمی حزب اعتمادملی   دانست. سرمقاله ی معروف "محمدقوچانی"با عنوان ""که در "" به چاپ رسید و درهمان روزها بحث های فراوانی را به وجودآورد. لب کلام محمد قوچانی در آن مقاله این بود که عاجزانه از اصولگرایان ومحافظه کاران درخواست کرده بود که   با هم متحد شوند تا کمونیست ها ومارکسیست ها را از دانشگاه وجامعه حذف و سرکوب کنند.
در اینجا اگربخواهیم با زبانی سخن بگوییم که شیخ مهدی کروبی و حامیانش نیز متوجه شود. باید به ادبیات فولکور ایرانی چنگ زنیم و خوشه ای برچینیم در نتیجه می گوییم: چرخش روزگار عجب بازی هایی دارد و چه خوب است که   با دیده عبرت به آن نگریسته شود. شیخ مهدی خود اکنون بار ها توسط همان لباس شخصی های که روزگاری به نام "مردم "به مارکسیست ها و دیگرگروه های مخالف حمله می کرند مورد حمله قرارگرفته است. محمد قوچانی توسط همان اصولگریانی که قرار بو دبا هم متحدشون دومارکسیست ها وکمونیست های جوان را از دانشگاه و جامعه حذف و سرکوب کنند به زندان افتاده است. سعیدحجاریان که خود روزگاری موسس وزارت اطلاعات بود اکنون در چنگال همان وزارتخانه گرفتار آمده است و ده ها تن دیگرکه خود موسسان این وضعیت و پاسدران آن، اکنون گرفتار در زندان همین حکومت هستند. در این میان گویا آن گروه های الحادی و مارکسیست ها هستندکه دارند از حقوق شیخ مهدی کروبی ومحمد قوچانی و سعید حجاریان و...دفاع می کنند. البته باز هم اگر قرارباشد با همان ادبیات فولکورصحبت کنیم، می گوییم: هیچ منتی بر سر شیخ مهدی و یاران اصلاح طلب اش بابت حمایت مارکسیست ها ودیگر کسانی که به قول شیخ مهدی " ملحد"هستند، از ایشان در کار نیست. تنها دراین جا لازم می دانم چن دتذکر و یک هشدار جدی بدهم.
و اما تذکرات: ۱- مخاطب اول آن دوستانی هستند که به نام چپ در دراین انتخابات برای شیخ اصلاحات گلوپاره کردند، دوستان عزیز تحویل بگیرید. وی هنوز قدرت نگرفه برای مارکسیست ها خط و نشان می کشد و قرار است لباس شخصی ها" را به نام مردم به جان ما بیاندازد تا لزوم نداشته باشد نیروی نظامی به خیابان بیاورند. ۲- مخاطب بعدام اولترا لیبرال های حامی شیخ هستنند که ادعاهای آزادی خواهانه و دموکراسی طلبانه و فحاشی هایشان به چپ و زدن انگ واتهاماتی مبنی بر این که مارکسیست ها به دموکراسی پایبند نیستند گوش جهان را کر کرده بود. آقایان باز هم با همان ادبیات فولکور، می گویم: دم خروستان را باور کنیم یا قسم حضرت عباس تان ا؟٣ - ای کاش این باردوستان اصلاح طلب حکومتی خصوصا و همه ی مردم ایران عموما این درس بزرگ را بگیرند که آغاز چرخه حذف و سرکوب یعنی فرو رفتن در یک باتلاقی که روزگاری گلوودهان ما نیز در آن فرو می رود. اگر در ابتدای انقلاب گروه های مارکسیست و به قول شیخ مهدی" الحادی"سرکوب نمی شدند شاید امروز خود اصلاح طلبان نیز شاهد این همه سرکوب وزندان نبودند. کاش این بارآخرین بار باشد. ۴- با وجوداین سخنان شیخ مهدیک روبی و برخی مواضع دیگراصلاح طلبان و با وجود سوابق نه چندان مطلوب شان همچنان شدیدا از حقوق انسانی وشهروندی این افراد دفاع می کنم و خواهان آن هستم که تمامی شان از زندان آزاد شوند و شرایطی فراهم آید که بتوانیم آزدانه و البته بی رحمانه به نقد آنان بپدازیم. البته به این شرط که در مقابل نقد های مان ناگهان " مردم" یا بخوانید(لباس شخصی ها) را نفرستند که با ما مقابله کنند و به راه "راست "هدایت مان کنند تاما هم در زندان دچار تحول شویم.
اما هشدار جدی من: روزگاری یک پیرمرد که گویا قرار بود گاندی ایران شود در زیر یک درخت سیب در پاریس گفت: "حتی مارکسیست ها نیز در ابرازعقیده آزادند." سخن وی حتی با قرار دادن آن قید محکم "حتی" اش درعملآ آن چیزی شد که الان همه با عنوان دهه سیاه ۶۰ ازش سخن می گویند. حال شاگردان آن پیرمرد که هنوز در پشت خاک ریز "خط آن پیرمرد"   سنگرگرفته اند. هنوز هیچی نشده برای سرکوب "مارکسیست ها"خط و نشان می کشند و می خواهند لباس شخصی ها یا به قول خودشان"مردم" را به مقابله با "مارکسیست ها"بفرستند تا لازم نباشد "نیروی نظامی را به خیابان ها بیاورند." در این شرایط   آیا انتظار دارید ما به دیگر وعده های شان باورمند باقی بمانیم؟