جنبش زنان پس از انتخابات: نبردی برای هستی مان


فرزانه طاهری


• گفتگوی زیر با فرزانه طاهری، از جمله سلسله مصاحبه هایی است که توسط مدرسه فمینیستی با صاحب نظران گوناگون و به منظور یافتن راهکارهای جدید در جنبش زنان پس از انتخابات صورت گرفته است. فرزانه طاهری مترجم، نویسنده و از موسسان «بنیاد هوشنگ گلشیری» است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ تير ۱٣٨٨ -  ۱۵ ژوئيه ۲۰۰۹


مدرسه فمینیستی: گفتگوی زیر با فرزانه طاهری، از جمله سلسله مصاحبه هایی است که توسط مدرسه فمینیستی با صاحب نظران گوناگون و به منظور یافتن راهکارهای جدید در جنبش زنان پس از انتخابات صورت گرفته است. فرزانه طاهری مترجم، نویسنده و از موسسان «بنیاد هوشنگ گلشیری» است. این بنیاد طی سال های اخیر با اهداء جوایز متعدد به نویسندگان ایرانی، سهم قابل توجهی در ارتقاء کیفی ادبیات داستانی کشورمان برعهده داشته است. فرزانه طاهری علاوه بر آن که اهل قلم و ادب است، همواره تلاش مستمر در جهت احقاق حقوق زنان داشته و از اعضای کمپین یک میلیون امضاء و نیز از بنیادگذاران همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات بوده است.

مدرسه فمینیستی: نزدیک به سه هفته از اعتراضات و رخدادهای توفانی پس از انتخابات می گذرد. با فروکش کردن اوج اولیه این واکنش های مردمی، اکنون شاید بتوان با طمأنینه بیشتری به تحلیل و بازخوانی این حوادث نشست و به پرسش هایی که برای اکثر قریب به اتفاق ما جنبش زنانی ها به وجود آمده، در حد توان، پاسخ گفت. یکی از سوآلات این دوره، نحوه ورود جنبش زنان به فضای انتخابات است که به نظر می رسد ائتلاف «همگرایی جنبش زنان» (که خود شما یکی از اعضای اولیه و موسس آن هستید) با موقعیت شناسی هنرمندانه ای توانست از فرصت های سیاسی و حتا از ثانیه های موجود برای طرح هر چه وسیع تر مطالبات اش به نحو احسن بهره بگیرد و با پرچم مستقل زنانه وارد فضای انتخاباتی بشود.

پرسش اما در نحوه مواجهه جنبش زنان با وقایع هفته دوم بعد از اعلام نتایج است. برخی از دوستان معتقدند که فعالان همگرایی جنبش زنان، اگر چه در کارناوالهای پر نشاط خیابانی (قبل از رای گیری) حضور خوب و مستقلی برای طرح مطالبات خود داشته اند اما در نظاهرات میلیونی مردم که پس از اعلام نتیجه‍ی رسمی آن، ناگهان چونان اقیانوسی بیکران در خیابانها به راه افتاد حضور مستقل و پر رنگی نداشتند. یا مثلا در تظاهرات دیروز ـ هیجدهم تیر ـ فعالان جنبش زنان با پرچم مستقل حضور نداشته اند. حالا پرسش ما از شما این است که اگر حضور مستقل جتبش زنان در این نوع از تظاهرات خیابانی کم رنگ بوده است شما فکر نمی کنید که اگر ما، برخلاف توافق اولیه¬مان، همگرایی جنبش زنان را تعطیل نمی کردیم و در همان قالب ائتلاف به مبارزات مسالمت آمیزمان حتا پس از اعلام نتایج ادامه می دادیم، جنبش زنان می توانست در رخدادهای پس از آن روز، به مانند روزهای پیش از رای گیری، حضوری پر رنگ تر داشته باشد؟

فرزانه طاهری: پاسخ من منفی است. ببینید، ائتلاف همگرایی جنبش زنان، بر اساس توافقی که همگی مان با هم داشتیم، قرار بود حرکتی دسته¬جمعی باشد، با یک هدف روشن و مدت دار، یعنی طرح مطالبات جنبش زنان، به صورت مستقل، برای استفاده از فضای گشوده شده در دوره‍ی مبارزات انتخاباتی. بسیار خوب، این کار با موفقیت انجام شد. ما هم طبق توافق مان، وقتی به آستانه روز رای گیری رسیدیم، ائتلاف را خاتمه یافته اعلام کردیم. رسالت ائتلاف همگرایی عملا پایان یافته بود. در ضمن یادمان نرود که همگرایی جنبش زنان یک ائتلاف بود نه یک حزب سیاسی یا سازمان منسجم تشکیلاتی. ائتلاف ها معمولا مقطعی و زمان مند هستند و اساسا نمی توانند مثل یک حزب یا تشکیلات سیاسی عمل کنند. همگرایی هم کارش بعد از بسط هرچه بیشتر مطالبات زنان در جامعه و در واقع تحمیل مطالبات مشخص که در طی سالها با تلاشهای فعالان جنبش زنان مطرح بود، و نه کلیات نامعلوم، به کاندیداها و در واقع راندن آنها به گنجاندن این مطالبات در برنامه¬هایشان تمام شد و وقتی رای گیری شروع شد دیگر هدف همگرایی پایان یافته بود. یعنی دیگر آن ائتلاف هدف و رسالت اش تمام شده بود، پس بی معنا بود که ادامه پیدا کند. در حقیقت همگرایی توانست هم بر خود نامزدها و هم در حوزه تصمیم به رای دادن یا ندادن در میان زنان، و نیز بر وسعت بخشیدن به دایره ی انتخاب زنان برای برگزیدن کاندیداها بر اساس برنامه هایی که در مورد زنان داشتند تاثیر مثبت بگذارد. در واقع این انتخابات به دلیل حضور پررنگ جنبشهای مدنی، چه زنان و چه دانشجویان و چه معلمان و چه گروههای به حاشیه رانده‍ی دیگر با تمامی انتخابات قبلی متفاوت بود. شاید همین رویکرد سبب شد که بعد از انتخابات زنانی که با آگاهی جنسیتی رای دادند، دنبال رای خود بگردند.

در واقع حضور پر رنگ زنان پس از انتخابات بخشی هم به دلیل زمینه سازی آگاهانه ای بود که قبل از انتخابات صورت گرفت. یعنی بخش بزرگی از زنان به فلان نامزد معین رای دادند تا از طریق آن نامزد خاص به آن مطالباتی که مطرح کرده اند برسند. این روند ناکام ماند و جلوی آن گرفته شد، اما همین ممانعت واکنش های مسالمت آمیز پس از انتخابات را ایجاد کرد. در واقع زنانی که رای دادند و پس از انتخابات دنبال رای خود می گشتند، عاشق چشم و ابروی فلان نامزد که نبودند، بلکه دقیقا به این خاطر بود که از آن کاندیدای معین انتظار تحقق برخی از مطالبات شان را داشتند و به همین دلیل آگاهانه به عرصه انتخابات وارد شدند ولی بعد دیدند که این روند از سوی بخش هایی از حاکمیت متوقف شده و به راه دیگری رفته است. در نتیجه به این حق کشی و زورگویی اعتراض کردند.

مدرسه فمینیستی: خانم طاهری، ما دو دوره داریم که برخی از پژوهشگران رخدادهای امروز جامعه زنان را با آن دو دوره مقایسه می کنند، یکی دوران انقلاب بهمن ۱٣۵۷ است، و دیگری دوره موسوم به اصلاحات و روی کارآمدن سید محمد خاتمی. شما تفاوت های این دوران ها را با وقایع کنونی چطور ارزیابی می کنید؟

فرزانه طاهری: به نظر من، تفاوت عمده ای بین حرکت کنونی جامعه (و جایگاه زنان) نسبت به دوران انقلاب ۵۷ و نیز نسبت به دوران آقای خاتمی وجود دارد. اگر بخواهم تفاوت این دوران را با دوران آقای خاتمی بیان کنم باید بگویم که انتخاب مردم در این دوره ی ریاست جمهوری بر مبنای «برنامه»های کاندیداها شکل گرفت اما در دوران آقای خاتمی، انتخاب ها بر اساس فرد و شخصیت بود و وجه سلبی در آن انتخابات غلبه بیشتر داشت تا وجه ایجابی. یعنی طرد وضعیتی بود که سالها بر مملکت حاکم بود و دیدن امکان تغییر وضعیت در کاندیدای دیگر. اما در این دوره به نظر من مردم و به خصوص زنان چون انتخابی آگاهانه¬تر داشتند و در واقع بیشتر به برنامه رای دادند تا به شخص، به خاطر این انتخاب حاضر شدند که به خیابان بیایند. یعنی به خاطر انتخاب شان هزینه بپردازند. به نظر من این رایی که این بار زنان و در کل مردم به صندوق ها ریختند، برایشان بسیار ارزشمندتر از دوره¬های قبل بود. ضمن اینکه ناگفته نگذاریم، حتی آنها که اصلا در انتخابات شرکت هم نکردند، در این اعتراض همپای دیگران شرکت کردند چون این اعتراض به نادیده گرفتن حق انتخاب در واقع اعتراض به تمامی تاریخ نقض حقوق انسانی و مدنی هم بود.

دیگر این که حوادث اخیر با انقلاب سال ۵۷ هم تفاوت چشمگیری دارد. چون اساسا در انقلاب ۵۷، شعار اصلی انقلاب دمکراسی نبود، بلکه عمدتا مبارزه با چیزی بود که گویی در «شاه» متبلور می¬شد و یا در نهایت مبارزه با «امپریالیسم» بود برای بعضیها. در دوره خاتمی هم همینطور. یعنی حتا جامعه مدنی که خاتمی می گفت در واقع یک توده بی شکل بود. خاتمی هم برنامه روشنی نداشت و مردم هم فقط به دنبال «نه» گفتن به وضع موجود بودند و دیدیم که بستر برای شکل گیری و تثبیت جامعه مدنی را چنان که باید فراهم نکردند و بگذریم از دستاوردهایی که نمی توان منکرشان شد، حاضر نشدند برای دفاع از خواست مردم هزینه چندانی بپردازند . ولی این بار هدف این جنبش مشخص است یعنی هدف اش دمکراسی و کسب حقوق شهروندی است. زنان هم در دوره آقای خاتمی هدف مشخص و برنامه مشخصی برای تغییر نداشتند و فقط می خواستند به وضع موجود نه بگویند. در واقع نه خود آقای خاتمی و نه زنان و مردانی که به او رای دادند برنامه مشخصی نداشتند.

ولی حالا اوضاع خیلی با آن دو واقعه ای که از آن یاد می کنید فرق دارد. این بار زنان و مردان آزادیخواه به یک آدمی رای دادند به امید تحقق برنامه ای که آن آدم داشته است چون در آن برنامه بخشی از مطالبات زنان را دیده اند. روشن است که این جنبش دمکراسی¬خواهی کنونی، یعنی مطالبه‍ی مهمترین مولفه‍ی دمکراسی — حق انتخاب، چون مشخصا دو کاندیدا با برنامه¬هایی بعضا برآمده از مطالبات مردم در آن حضور داشته¬اند، بخشی از مطالبات زنان را هم در خود نهفته دارد. یعنی ممکن است دختران و زنانی که می¬بینیم چه حضور چشمگیری در خیابانهایمان دارند وقتی به خیابان می¬روند هر لحظه¬اش مثلا به مطالبه‍ی حق طلاق یا دیگر حقوق مسلم زنان نیندیشند، ولی می دانند که بخشی از آنچه می خواهند در برنامه فلان کاندیدا وجود دارد و این انگیزه حرکت آگاهانه آنان است. و اینجا یک شوخی هم بکنم که دوستان هم که مشغول مهرورزی با مردم اند در خیابانها گویا به برابری زن و مرد رسیده اند که زنان را دیگر ضعیفه نمی بینند و دختران و زنان و حتی زنان سالخورده را مشمول انواع مهرورزیشان می کنند.

برگردیم به بحثمان، در واقع در اکسیون ها و اقدامات جنبش زنان، مثل کمپین یک میلیون امضاء یا همگرایی جنبش زنان یا آکسیون های دیگر، یکی از انگیزه¬ها، علاوه بر خواست تغییر، جلب توجه افکار عمومی در دوره سکون و سکوت جامعه است. ولی الان درحالی که جامعه جوش و خروش دارد و ساکن و ساکت نیست عجالتاَ بحث ها و مطالبات خاص و جزیی تر خرده جنبش های اجتماعی را نمی توان در فضای ملتهب آن مطرح کرد و اگر هم مطرح بکنیم واقعا برد و نفوذی پیدا نمی کند. آن مطالبات که فراموش نشده، هرگز هم فراموش نمی¬شود یا اهمیتش را از دست نمی¬دهد چرا که هستی ما با آنها گره خورده است، اما اگر خواسته عمومی فعلی مردم (که برآیند مطالبات همه ما هست) تحقق پیدا کند، راه برای بقیه مطالبات هم به خوبی گشوده می شود. هیچ کدام از کسانی هم که به خیابان ها آمدند فکر نمی کنم این توهم را داشته باشند که اگر مثلا میرحسین موسوی یا کروبی رئیس جمهور می شدند همه مطالبات شان برآورده می شد و ایران بهشت برین می شد، اما این را می دانند که اگر این یکی از این کاندیداها رییس جمهور می شد، می توانستند بر اساس برنامه هایی که آنها اعلام کرده اند، شروع کنند به فعالیت و مطالبات شان را بخواهند. در واقع همه فکر می کردند که اگر رای شان محترم شمرده می شد و یا اگر در این جهت حرکت کنند بستر رسیدن به مطالبات شان تسهیل می شود. بگذریم که با واکنش خشونتباری که دیدند، حال مطالباتشان فراتر از اینها رفته است.

مدرسه فمینیستی: اما پس از انتخابات، و بنا به انتقاد برخی از دوستان، جنبش زنان ـ به خصوص همگرایی زنان ـ در واقع اهمال و کم کاری کرده و نتوانسته است حضور پر رنگ و «مستقل» در راهپیمایی ها و تظاهرات بعد از انتخابات داشته باشد.

فرزانه طاهری: ببینید ما یک «تشکیلات خاص و سراسری» به نام جنبش زنان که نداریم. در واقع افراد و گروه های پراکنده هستند که مجموعه شان جنبش زنان را در داخل کشور شکل می دهد، بنابراین جنبش زنان بدون آن که «ائتلاف» و «توافق» جدیدی را حول مسائل پس از انتخابات شکل دهد طبیعتا نمی توانست حضور «مستقل» و برنامه مند داشته باشد. یعنی خیلی واضح است که جنبش زنان بدون آن که وارد یک اقدام مشترک و ائتلافی دیگر شود و آن اقدام، از قبل، برنامه ریزی و توافق شده باشد نمی توانست حضور مستقل خود را در قالب یک جنبش معنا بدهد. بسیار خوب این اتفاق هم که به هر دلیل نیافتاد. حالا این بحث دیگری است که آیا ضرورت یک ائتلاف جدید برای شرکت در وقایع پس از انتخابات وجود داشت یا نه، و آیا اصلا زمینه اش آماده بود یا نه. ولی گره بحث این جا است که جنبش زنان بدون آن که توافق و ائتلاف دیگری پس از انتخابات برای خود تعریف کند (منظورم ائتلافی برنامه دار و با اقدام مشخص و مشترک و تعریف شده است) اساسا نمی توانست و مجاز نبود که حضور «مستقل» جنبش زنان را اعلام کند.

مدرسه فمینیستی: روز گذشته فعالان جنبش دانشجویی در ۱٨ تیر، به عنوان جنبش دانشجویی به میدان آمدند اما همه شاهد بودیم که مطالبه ای که در این روز مطرح شد در واقع همان مطالبه جنبش عمومی بود و مثلا نیامدند مطالبات خاص دانشجویان همچون «استقلال دانشگاه» یا «رسیدگی قضایی به مسببین کشتار خوابگاه دانشجویی» را مطرح کنند، بلکه ادامه همان «جنبش رای من کو؟» را تداوم دادند. در حالی که می دانیم روز ۱٨ تیر به عنوان سمبل جنبش دانشجویی است ولی به این طریق جنبش دانشجویی هم به عنوان یکی از نیروهای فعال درون این جنبش عمومی، هویت خود را تعریف می کند و نه مستقل از آن.

فرزانه طاهری: البته این را باید یادآوری کرد که حتا روز ۱٨ تیر هم سرکوبی که انجام گرفت و واقعه ای که در این روز به وجود آمد در حقیقت موضوعی عمومی و مربوط به آزادی بیان بود یعنی «بستن روزنامه سلام». برای همین روز ۱٨ تیر گرچه با نام جنبش دانشجویی ثبت شده ولی برای «آزادی مطبوعات و بیان » اتفاق افتاد، در نتیجه شاید ۱٨ تیر را از یک حرکت دانشجویی صرف، و از مطالبات صنفی