جشن تولد برای یک بال دوران جنگ سرد


اردشیر زارعی قنواتی


• معضلات پیمان آتلانتیک شمالی تازه آغاز شده است و جدا از تاثیر بحران مالی و مشکل لاینحل افغانستان سیاهچاله یی که این پیمان را تهدید می کند در آینده از درون آن سر بر خواهد آورد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۲ فروردين ۱٣٨٨ -  ۱۱ آوريل ۲۰۰۹


 
 
جشن شستمین سالگرد تاسیس پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در فرانسه و آلمان در طی روزهای ٣ و ۴ آوریل در ابعاد گوناگونی قابل بررسی و تحلیل خواهد بود. مهمترین بعد از ابعاد قابل توجه به لحاظ تحولات نوین بین المللی و حضور مستقیم این پیمان نظامی در بحران های منطقه یی،    
فارغ از درک تاکتیکی و چالش های میدانی، می بایست بازتعریف و فهم استراتژیک از ماهیت وجودی آن را در بر گیرد. آنچه در طی دو روز مذاکرات فشرده ی ۲٨ عضو این سازمان در استراسبورگ و کهل گذشت هر چند که به زعم عده یی از سیاستمداران و تحلیلگران یک موفقیت و یا حداقل عبور به سلامت از تنش های درونی به شمار آمده است ولی به جهت عدم پاسخگوئی روشن به مفهوم وجودی و ذات حقوقی ادامه حیات ناتو در وضعیت نوین بین المللی حاوی یک تناقض آشکار می باشد. شاید بهترین تصویر مجازی از ناتو را بتوان عکس یادگاری سران آن ایستاده بر پل اروپائی بین دو کشور فرانسه – آلمان و دو شهر استراسبورگ -   کهل یافت که از یک طرف عدم استواری و معلق بودن بر فراز موج را تداعی می کند و از طرف دیگر تجسم مجسمه "ژانوس" با سر دو وجهی آن که نشان دوگانگی و تضاد درونی است را به بیننده القا می کند. بحث انتخاب دبیرکل جدید، تجدیدنظر در روابط با روسیه، تدوین استراتژی جدید و افزایش نیروهای نظامی و کمک های لجستیکی در افغانستان، تغییرات در ساختار ناتو و بازگشت فرانسه به ساختار نظامی این پیمان نظامی هر چند که ظاهرا این اجلاس را تاریخی قلمداد کرده است، ولی در چارچوب درونی قابل تعمق می باشد. اظهارات "والتر اشتاین مایر" وزیر امور خارجه آلمان زمانی که به تهدیدات و چالش های در پیش روی ناتو در شرایط جدید اشاره می کند و می گوید "پرسش این نیست که ما به ناتو نیاز داریم، بلکه این است که به چه ناتوئی نیازمندیم" در ادامه الزام همین تغییرات درون ساختاری می تواند مورد بررسی قرار گیرد. اینکه نقش کاریزماتیک "باراک اوباما" در طی این کنفرانس دو روزه تا حدودی توانست شکاف های درونی بین دیدگاه اروپائی و دیدگاه آمریکائی دو جناح موجود در این پیمان نظامی و همچنین مخالفت های ترکیه با دبیرکلی "آندرس فوگ راسموسن" نخست وزیر دانمارک را با وعده ارتقای نماینده این کشور در ساختار فرماندهی ناتو و تجدیدنظر در فعالیت شبکه کردی روز در دانمارک و دیگر مسائل حاشیه یی را به سرانجام برساند در واقع در راستای معاملات باج خواهانه برای بقای این پیمان بوده است. این موج جدید امتیازدهی های بدون توجیه حقوقی در طی چند سال اخیر و پس از بن بست های حاصل از شکست اعمال قدرت بلامنازع در راهبری جهان دگرگون شده فعلی تنها در قالب فرار از واقعیات ناخوشایند قابل توجیه می باشد و هیچ سنخیتی با برنامه و راهکارهای همه جانبه نگر و پروسه ی راه حل های بنیادین نخواهد داشت.                      
فلسفه وجودی ناتو در سال ۱۹۴۹ زمان تاسیس آن و بعد از جنگ جهانی دوم، ایجاد بازوی نظامی سیستم امپریالیسم، بازدارندگی جنبش های انقلابی ملی – منطقه یی و مبارزه با اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی به جهت مشی انترناسیونالیستی آن در خصوص حمایت از کشورهای مستقل و جنبش های مدنی برابری طلب در حوزه بین المللی بوده است که توانسته بود از درون خاکستر این جنگ خانمانسوز زایش ققنوس وار یک بلوک سوسیالیستی را در مقابل اردوگاه غرب سامان دهد. چند سال بعد از شکل گیری ناتو روس ها نیز به همراه متحدین خود در اروپای شرقی پیمان نظامی ورشو را سازماندهی کرده و دو بلوک معارض هویت و موجودیت متفاوت خود را در جهان دوقطبی آن روز از حیطه سیاسی – اقتصادی به عرصه نظامی – امنیتی نیز ارتقا داده و بر اساس منطق رئال پلتیک فضای بین المللی را دگرگون کردند. در آن آرایش بین المللی وجود پیمان نظامی ناتو به عنوان بال امنیتی اردوگاه غرب در ساختار اروپائی – آمریکائی خویش توجیه خاص خود را داشت ولی سوال اساسی دقیقا از زمان فروپاشی اردوگاه شرق و انحلال پیمان ورشو رقم می خورد. اینکه چرا پس از فروپاشی اردوگاه رقیب آرایش جنگی در اردوگاه دیگر هم چنان به حیات خویش ادامه می داد با توجیه تهدیدات حاشیه یی چون تروریسم بین المللی و بنیادگرائی اسلامی هرگز پاسخ قانع کننده این پرسش اساسی نبوده است چرا که امنیت بین المللی محتاج ساز و کار و سیستم فراگیر بین المللی نیز خواهد بود. از ۲٨ عضو پیمان نظامی ناتو ۲۶ عضو آن اروپائی – مسیحی (تنها ترکیه در این بین اروپائی – آسیائی و مسلمان) و آمریکا – کانادا از قاره آمریکا آن هم در بافت غربی – مسیحی می باشند. در این میان بیش از ۱۶۰ کشور دیگر از جامعه بین المللی که شامل آسیا، آفریقا، اقیانوسیه و آمریکای لاتین با تمدن های فراگیر اسلامی،   بودائی، کنفوسیوسی، هندوئی و دیگر تمدن های بومی و حتی مسیحیان جهان در حال توسعه می باشند از ساختار امنیت مشارکتی نادیده گرفته یا اینکه در حاشیه قرار داده شده اند. این رویکرد قطبی بر محور کاپیتالیسم، جغرافیا، مذهب و فرهنگ دقیقا در راستای اهداف غرب در سه دهه اخیر و به خصوص فردای پس از جنگ سرد می باشد که موجب زایش مولود نامشروع بنیادگرائی مذهبی در قالب تروریسم بین المللی گردید و این پدیده را جایگزین آلترناتیو بدیل سوسیالیسم برای ایجاد بحران در فضای بین المللی کرد. هم اینک ماهیت وجودی ناتو به لحاظ حقوقی و حتی اساسنامه اولیه این سازمان در زمان تاسیس، به طور کلی بی معنی شده است و سخن گفتن از تغییر در ساختار ناتو تا زمانی که به بنیان موضوع توجه نشود مفهوم قانونی و مشروعی نخواهد داشت. چنانچه امنیت بین المللی مدنظر است بدون شک نظام امنیت جمعی با حضور همگی یا حداقل اکثریت مطلق جامعه جهانی می تواند به عنوان سیستم مشروع به حساب آید. اینکه هم اکنون جهان غرب بارها اعضای پیمان شانگهای با محوریت مسکو – پکن را به سمت گیری ساختار نظامی متهم می کند، فارغ از واقعیت وجودی این اتهام، خود بهترین دلیل برای عدم مشروعیت ناتو در نظام نوین بین المللی تلقی می شود. ناتو هم چنان یک پیمان محدود و منطقه یی می باشد و به لحاظ حقوقی دخالت های آن در بحران افغانستان به همان اندازه مشروع می باشد که در آینده یک بلوک بندی نظامی غیر اروپائی بخواهد در زمینه امنیت اروپا دست به دخالت عینی بزند. جالب تر اینجا است که بعد از فروپاشی شوروی حتی افکارعمومی غرب نیز اعتماد خود را نسبت به ناتو از دست داده اند و اکثریت مردم این قاره خواهان انحلال آن و جایگزینی یک سیستم فراگیر امنیت بین المللی با آن می باشند. اعتراضات گسترده در استراسبورگ در روزهای برگزاری نشست سران ناتو و مخالفت فراگیر آنان با حضور نیروهای نظامی کشورهای خود در افغانستان بهترین تصویر عدم مشروعیت این پیمان در افکارعمومی غرب می بایست تلقی شود. آزمون افغانستان برای این پیمان نظامی فعلا به یک پاشنه آشیل تبدیل شده است و اهداف اولیه یی که در لشکرکشی به منطقه خاورمیانه و افغانستان توسط ناتو دنبال شد از درون همان زایش نامشروع، آنان را در مقابل بود و نبودی قرار داده است که می توان از آن به عنوان راه رفتن بر لبه تیغ نام برد. ناتو هم اکنون بیش از آنچه موجب امنیت واقعی در عرصه جهانی باشد دلیلی برای تعارض بین حوزه های تمدنی متفاوت و به خصوص چالش با روسیه – چین به عنوان دو قدرت بزرگ بین المللی بوده است. این سخن "میخائیل گورباچف" آخرین رهبر شوروی در مصاحبه با روزنامه آلمانی بیلد   که می گوید" آلمان ها و آمریکائی ها در زمان وحدت دو آلمان به صراحت به وی قول دادند که ناتو حتی یک سانتیمتر نیز به سمت شرق گسترش نخواهد یافت" با توجه به الحاق اعضای جدید به آن می تواند تمام داستان بی محتوا و خارج از توجیه حقوقی موجودیت ناتو در هزاره سوم تلقی شود.معضلات پیمان آتلانتیک شمالی تازه آغاز شده است و جدا از تاثیر بحران مالی و مشکل لاینحل افغانستان سیاهچاله یی که این پیمان را تهدید می کند در آینده از درون آن سر بر خواهد آورد و به جهت پیوستن ساختارهای معیوب و فاسد اروپای شرقی به ناتو، احتمال اینکه قاره اروپا در معرض برخوردهای نظامی بین اعضای ناهمسود عضو آن قرار گیرد بسیار زیاد خواهد بود. سخن گفتن از تغییر در ساختار ناتو تا زمانی که بنیان قضیه و ذات وجودی این پیمان نظامی در نظام نوین بین المللی مورد بازنگری و دگرگونی اساسی قرار نگیرد هیچ مشکلی را حل نکرده و جهان هم چنان با آرایش قطبی و رقابت های ژئوپلتیکی در راستای نقض امنیت بین المللی حرکت خواهد کرد و همچنان مفهوم نظم نوین جهانی مورد نظر غرب را به یک هویت و موجودیت امپریالیستی تقلیل داده و مرزبندی آن را با تحقق نظام تکامل یافته تر کاهش می دهد. ناتو دو گزینه بیشتر در مقابل خود ندارد یکی اینکه به نفع یک سیستم امنیت مشارکت بین المللی به حیات خود پایان دهد یا اینکه بنیاد و اساس این پیمان نظامی با تغییر در ساختار کنونی تبدیل به یک پیمان متکثر با مکانیزم کاملا متفاوت و انبساطی تحت اداره شورای امنیت سازمان ملل متحد در آید.                                                                                                  
 
Ardeshir۲۵۰۲۵۰@yahoo.com
 
                                         اردشیر زارعی قنواتی           
                                        ۱۷/۱/٨٨