تبار شناسی خاستگاه ناسیونالیستی
پدیده صدور انقلاب اسلامی ایران


جلال حاجی زاده


• هویت آریایی ناسیونالیسم ایرانی با همان استمرار تاریخی آن در شکل گیری ریشه های انقلاب اسلامی و بسته شدن نطفه ایده ی صدور انقلاب بر پایه ی نظریه ولایت مطلقه فقیه، نقش اساسی بازی کرده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ بهمن ۱٣٨۷ -  ۶ فوريه ۲۰۰۹


اشاره
یکی از عناصر با اهمیت در میان هر قومی ریشه های تاریخی-دینی آن قوم به شمار می آید . الگوهای قومی کهن که در سازه ی خود سبب تکوین نوعی جدا انگاری و هویت سازی می گردند واجد آگاهی هایی است که اقوام مختلف را از هم متمایز می سازد. بیگمان خود آگاهی تاریخی- ملی حلقه ی واسط و پیوند گذشته با حال و آینده است به گونه ای که استمرار و تداوم آن را در زمانهای تاریخی نمی توان منکر شد. از این زاویه بررسی هر پدیده ای در جوامع، بدون پرداختن و پیراستن ریشه های تاریخی و عناصر حیاتی هویت سازی از قبیل دین، جهان بینی فلسفی، خاطرات مشترک جمعی، اساطیر و ناخودآگاه تاریخی جمعی و ... در کلیت خود ناتمام و نابسنده خواهد بود. بدین سبب باز خوانی پدیده ای سترگ به مانند انقلاب و الزامات آن نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بازیابی و بازشناسی ریشه های اسطوره ای و تاریخی در هر انقلابی کمک شایانی در تفسیر و تحلیل آن به شمار می رود.
آشکار است انقلاب اسلامی ایران نیز که با هویتی دینی شناخته شده است و پیوند ناگسستنی با مذهب تشیع و اندیشه های آریایی – ایرانی به عنوان بسترو زمینه ساز شکل گیری آن دارد مشمول این رویکرد خواهد بود. از منظراحمد اشرف، مفهوم تاریخی "هویت ایرانی" در نهضت های قومی، سیاسی و دینی که در دوران ساسانیان، شکل گرفته، در دوران اسلامی با فراز و نشیب هایی پایدار مانده و در عصر صفوی تولدی دیگر یافته و در عصر جدید به صورت "هویت ملی ایرانی" متجلی شده است. (تاجیک، 1379: 159) پرواضح است بر مبنای یافته این نوشته طرح و پیگیری پدیده "صدور انقلاب" تداوم و استمرار بخشی هویت ایرانی - بر مبنای همان خوانش ایرانی از اسلام (تفکر شیعی) - از مسیر امت اسلامی می باشد. با این رهیافت در تحلیلی کوتاه - فارغ از بررسی چگونگی این رخداد- بر بازخوانی عناصر گفتمانی مذکور تأکید و از این منظر با تکیه بر مفاهیم نهادینه شده دین باستان و نیز مذهب تشیع در قالب ناسیونالیسم توسعه طلب ایرانی، بافت "صدور انقلاب"، به تصویر کشیده می شود.

کلید واژه ها:
صدور انقلاب- ناسیونالیسم توسعه طلب- هویت ایرانی شیعی

مقدمه
یکی از مفاهیم برآمده و برساخته از گفتمان ایرانی - شیعی به عنوان تز "صدور انقلاب اسلامی" از جمله مباحث بسیار مناقشه برانگیزی بوده است که انعکاس و پیامدهای داخلی و خارجی فراوانی داشته است و در این راستا گروه بندی و دسته بندیهایی را در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی پدید آورده است. فارغ از مباحث فنی آن، نفس عمل صدور پدیده ای در ایران، سابقه ای کهن دارد و انتشار و صادر کردن اندیشه ای همواره در جهان بینی ایرانیان در دوره های گوناگون تاریخی بازنمود داشته است. بر این مبنا بازخوانی 1- عناصر دینی (زرتشتی و اسلامی) و 2- عناصر هویتی و ناسیونالیستی ایرانیان و نشان دادن تأثیر آنها برابتناء ایده ی "صدور انقلاب اسلامی" تلاشی است که نگارنده در این یادداشت در پی آن می باشد. این مهم بر این سنگ بنا استوار است که بدون فهم ریشه‌های تاریخی ـ دینی و تکوین هویت فرهنگی یک ملت، امکان فهم انقلاب وجود نخواهد داشت، در حقیقت فهم جامعه و مراحل آگاهی هویتی آن از یک سو کمک شایانی در شناخت علل و عوامل انقلاب به شمار رفته و از دیگر سو آن را می‌تواند به تصویر بکشد. شکی نیست انقلاب اسلامی ایران نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد. با این رویکرد هویت ایرانی که مبنای ناسیونالیسم ایرانی قرار می‌گیرد بر دو مولفه اساسی و تاریخی قومیت آریایی و دیگری مزدا پرستی برآمده ازآموزه های زرتشت و تکوین آگاهی نسبت به آن، بنا گردیده است که بدون تردید استمرار آن را در تفکرات سیاسی ایران بعد از اسلام و نیز متفکران مسلمان مشخصاً مذهب شیعه اثنی عشری می‌توان رصد کرد. صاحب نظران از مدتها پیش گفته اند وجود مذهب واحد و مشترک در یک کشور سرچشمه ی پرتوان ناسیونالیسم می باشد اما گاه ارزش های ملی که در یک کشور در مقابل ارزش های مذهبی قرار می گیرند موجب پیدایش رفتار تعارض آمیز می شوند.همین پیوند نزدیک مذهب و ناسیونالیسم موجب می شود تا ناسیونالیسم ایران قدری عجیب و غیر عادی جلوه کند. (کاتم، 1385 :164) مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، ورود آیین اسلام به ایران را نقطه عطفی در تکوین "هویت ایرانی" می داند. شریعتی نیز در این باب چنین قلم می زند: «طی چهارده قرن همراهی تاریخ ایران و اسلام، فرهنگی غنی و گسترده ای پدید آمده است که در آن هیچ یک را نمی توان از دیگری باز شناخت. جستن فرهنگ ایرانی بدون جستن اسلام به همان اندازه محال و غیرقابل تصور است که دیدن فرهنگ اسلامی بدون آن.» (شریعتی، ص27، به نقل از فاضلی نیا) با این وصف دکتر اسلامی ندوشن می نویسد: «ایرانیان با آورردن اسلام تغییری بنیادین در بعضی از شئون خود پدید نیاوردند [بلکه] اعتقاد به یکتا بر جا ماند و ابلیس به جای اهریمن نشست، آتشکده تبدیل به مسجد گردید و نماز و نیازها تنها تغییرشیوه دادند». (نفیسی ، ص3)

راهبرد صدورانقلاب اسلامی: تبلور تاریخی هویت ایرانی ـ شیعی
ایرانیها در طول تاریخ و به موازات توسعه طلبیهای خود چنین نگرشهای داشته اند و همواره در پی صدور و گسترش عوامل عینی و ذهنی فرهنگ خویش بوده، به گونه ای که این مسئله به عنوان یکی از ویژگیهای بارز ناسیونالیسم توسعه طلبانه ی ایرانی شناخته می شود؛ این ناسیونالیسم در ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و باورهای مذهبی دایمآ در صدد گسترش نفوذ و اقتدار خود بر نظام بیرونی بوده است. ویژگی دیگر ایرانیّت در فرم ناسیونالیستی آن گسترش عدالت به مفهوم ایرانی آن می باشد که ایرانیها در اعصار کهن تا انقلاب اسلامی ایران با تفسیر خاص شیعی ار آن پیوسته در تلاش برای توسعه و اجرای آن به درازای مرزهای امپراطوری خود و نیز در سطوح آرمانگرایی بوده است و این یکی از چهره های دیگر صدور انقلاب در معنای دینی (زرتشتی و اسلامی) آن می باشد. در حقیقت یکی از ارکان اصول دین نزد تشیع عدالت است که سودای بازگشت به نظم آرمانی یعنی قرار گرفتن حقیقت به جای واقعیت را دارد و آن نیز به نوبه خود به غیر از خواست خداوند نیست که جز از راه امامت انتصابی با تإکید بر عصمت آنان (همساز با فرٌه ایزدی آئین مزد یسنی) که خود از دیگر اصول پایه‌ای فقه شیعه به شمار می‌رود محقق نمی شود؛ و این به مثابه یگانه راه راستین در چهارچوب اصل "اشایی" به شمار رفته است. این تعبیر در پایان یَسِن ها به این صورت آمده است «یکی است راه اشه [راستی ] و راههای دیگر راه نیست». (طباطبایی، 1382 : 231)
خواجه نظام بر این باور است که: «ایزد تعالی در هر عصر و روزگاری یکی را از میان خلق برگزیند و او را به هنرهای پادشاهانه و ستوده آراسته گرداند. تا مردم اندر عدل او روزگار همی گذرانند و آمن همی باشند و بقای دولت همی خواهند...». (خواجه نظام الملک، 1364: 12 ـ 11).
همانطور که از مفاد این سخن استنباط می‌شود نخستین صفت پادشاه برگزیده شده ای از جانب ایزد، عدل است که خود فرع بر فرَّه شاهی است، بنابراین نظم و امنیت تا زمانی در کشور وجود دارد که پادشاهی عادل و دارنده فره ایزدی بر آن فرمانروایی می‌کند. (طباطبایی، همان،44).
از این منظر با مقایسه تفکر شیعی با این سخنان که نشأت گرفته از هویت ایرانی است می‌توان مفهوم امامت انتصابی شیعه را با پادشاهی صاحب فرَّه ایزدی، عدل ایرانی را با عدالت شیعی که ماحصل وجود همان نظم حقیقی و آرمانی مورد تمنای اهل تشیع است یکی بدانیم که آن نیز به نوبه خود دقیقاً نظم اشایی موردنظر تفکر زرتشتی ِ ایرانی را تداوم می بخشد. با کمی توجه می‌توان تبار نظری فوق را دقیقاً در نظریه ولایت (مطلقه) فقیه و ایده صدور انقلاب اسلامی (منظور بازگشت به نظم آرمانی) بازیافت، و شاید بتوان یکی از اهداف انقلاب ایران را بازگشت به همان نظم آرمانی تلقی کرد. با این صغرای گفته شده در انقلابات مهم و تأثیرگذار دنیا از جمله انقلاب باشکوه (1688) بریتانیا و هم در انقلاب (1789) آمریکا، توده انقلابها معتقد بودند که یک نظم اخلاقی گمشده‌ای را دوباره برقرار کنند نه اینکه نظمی از لحاظ تاریخی جدید بیافرینند. (عالم، 1383: 547 ) فرّه ایزدی که حق حاکمیت بی چون و چرای پادشاهان بهدین ایرانی_آریایی است در راستای " اشای" آئین زرتشتی که درضمن اشاعه نظم راستین (دنیایی و کیهانی) و همچنین عدالت جهانی کاربردی می شود در ناسیونالیسم ایرانی از اعصار کهن تا دوران انقلاب اسلامی ایران به گونه ای ماهرانه کم و بیش نهادینه شده است. چنین سوژه ای در مذهب تشیع بر مبنای قرائت ایرانی به وضوح قابل بازخوانی است. بازخوانی رگه های اصلی تئوری ولایت فقیه در اندیشه انقلاب اسلامی ایران ما را با شباهتهای سترگ و بنیادینی آشنا می سازد. بررسی قاعده ی "لطف" اهل تشیع که شباهتی بی مانند به فرّه ایزدی زرتشتی دارد، در توجیه نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت از این منظر نیز قابل تشریح و پیگیری است. بر این اساس است که ریچارد فرای می نویسد: «... ایران اسلام را پذیرفت ولی آن را با ایرانی ساختن، جهانی و دینی ساخت که به خویها و آیینها و اعتقادات عربان بادیه ربطی نداشت».(فرای، همان، ص19) عبدالجلیل قزوینی رازی، نویسنده نقض معروف، به نقل از کتاب فضایع الروافض، از باوری در سده ی ششم هجری یاد کرده است که به همسویی فره ایزدی و عصمت وامامت و بسیاری از مفاهیم تصریح می کند: «همچنان که گبران به یزدان و اهرمن گویند و اعتقاد کرده اند هرچه نیکی و خرمی و راحت است از فضل یزدان است و هرچه زشتی و بدی و مضر است از فعل اهرمن است؛ رافضی همین گوید... و چنان که گبرکان خود را مولای آل ساسان دانند، رافضیان خود را مولای علویان دانند و همچنان که گبرکان مُلک به نسبت و به فر یزدان دانند، رافضیان خلافت به نسبت دانند و نص گویند به جای فره یزدانی... و همچنان که گبرکان گویند که کیخسرو و نمرود به آسمان شد و زنده است و زیر آید و کیش گبرکی تازه کند، رافضی گوید قائم زنده است، بیاید مذهب رفض را قوت دهد و جهان بگیرد و ...». (کریمی زنجانی، ص90 ).
از همین دیدمان می‌توان به تحلیل انقلاب اسلامی ایران با تأکید بر ایده صادر کردن آرمان آن پرداخت. استراتژی صدور انقلاب در اندیشه‌های آقای خمینی حاکی از خاستگاه تکوین آن براساس هویت ایرانی و ریشه‌های تاریخی جهان‌بینی زرتشتی است که آن نیز به نوبه خود پشت سر نظریه ولایت مطلقه فقیه در مذهب تشیع قرار گرفته است. «آیت ا... خمینی خواهان عدالتی جهانی بود و اعتقاد داشت که فقط نظم جهانی اسلام می تواند چنین عدالتی را فراهم آورد» (دولت آبادی، ص2) وی همچنین اصرار می ورزید که مقصد اسلام، عرصه عدالت برای همه عالم و نه صرفاً برای ایران یا حهان اسلام است. (فاضلی نیا، ص3) بیشترین توجه سلطنت نیز در اندیشه ایرانی «... به نظم و دولت عادل در این جهان است .. سلطنت همه به این جهان مربوط است و همه به جهان دیگر ... خداوند سرور هر دو عالم است، پادشاه نیز نماینده او بر روی زمین است». ( طباطبایی، همان، ص490) در این اندیشه پادشاه حد واسط خدا و خلق پنداشته می‌شود و این لطفی است بر پادشاه دین آگاه. استقرار نظام جهانی عادلانه و تعبیه ارزشهای دینی- اسلامی در دل آن بر سرتاسر جهان از جمله، مأموریت های انقلاب اسلامی در ایران ذکر گردیده است و قانون اساسی نیز در بند (11) با اشاره به تلاش مستمر به منظور وحدت فرهنگی و اسلامی و ... جهان اسلام و همچنین بند (54) آن با مبنا قرار دادن همه ابناء بشر در این راستا و از طریق دیسکورس صدور انقلاب (اسلامی) گامهای را برداشته اند.( شفیعی، ص5) با این وصف در جهان‌بینی ایرانی، اهداف و مأموریت‌های شاه همان اهداف بهدین می‌باشد به طوریکه در یک فضای آرمانی امپراطوری ایرانی باید تمام عالم را برگیرد و شاه به شهریار جهان گفته می‌شود. (طباطبایی ،همان، 492) از این روست که سهروردی پادشاهان ایران باستان را پیامبر خطاب می کند؛ داریوش پادشاه هخامنشی می‌گوید "با اراده اهورامزدا من شاه هستم " او می‌گوید «اهورامزدا شاهی را به آن اعطا کرد. اهورامزدا مرا آفرید و مرا شاه ساخت». (نفیسی، 1379 : 229) «خدای بزرگ اهورامزدا است که این زمین را آفرید ... که داریوش را شاه کرد. یک شاه از میان بسیاری، یک فرمانروا از میان بسیاری. (همان، 230).
همانطور که می‌دانیم همین مفاهیم در قالب واژه‌های دیگری در مذهب تشیع تئوریزه گردیده است بطوریکه ایدئولوژیستهای انقلاب اسلامی و در رأس آنها آیت ا... خمینی تنها راه و مسیر درست را از طریق صدور انقلاب و آماده نمودن زمینه ظهور امام زمان و سپردن زمام امور به دست ایشان می‌دانستند. نگاهی به اصل انتصابی امامت مطابق نص قران که مورد اصرار تشیع می باشد این مهم را آشکارتر می سازد. بر همین اساس از نظر «کارگزاران صدور انقلاب اسلامی، وطن اسلامی توسعه می یابد و در نهایت کل جهان را در بر می گیرد و از آنجا که برنامه اسلام نجات انسانهاست، لذا در این راستا اولین قدم بحث صدور انقلاب است و به این ترتیب صدور انقلاب به مفهوم صدور ارزشها، آرمانها و تجربیات انقلاب اسلامی همچون استقلال، نیل به خصلت های انسانی، خودکفایی و حمایت از مستضعفین، ایجاد عدالت اجتماعی و... در دستور کار انقلابیون قرار گرفت».( فلاح نژاد، ص5)
از این زاویه بازخوانی اعتقاد تشیع به دین و امامت و عصمت، بسیار سودمند می‌باشد، بطوریکه بارزترین وجه سیاسی آن خود را در پدیده ولایت فقیه برجسته می‌سازد و این یکی از مهمترین ریشه‌ها و بستر فکری لازم برای صدور انقلاب اسلامی بر پایه ناسیونالیست ایرانی (هرچند مکنون) به جهان می‌باشد؛ ریچارد کاتم می نویسد: «... آنچه که موجب شد ایرانیان مذهب شیعه را برگزینند این احساس قوی بود که آنان از نظر فرهنگی قومی یگانه و منحصر به فردند». (کاتم، همان، ص 163)؛ وی سپس چند سطر بعد می افزاید: « ... ناسیونالیسم ایرانی در این مسئله دخالت داشته است، ایرانیان شیعه معتقدند که حسین بن علی با دختر یزگرد سوم آخرین شهریار ساسانی ازدواج کرد و امامان بعدی حاصل این پیوند زناشوی اند. با این توضیح شجره نامه ی امامان شیعه آریایی می شود و تحقیر هجوم عرب ها و از بین بردن آیین ایرانی زرتشت با این توضیح تخفیف و تسکین می یابد. اهمیت این جنبه از اعتقادات شیعیان خود دلیلی بر خصوصیت طلبی و تمایزجویی ایرانیان از سایر جریان های اسلامی در طول تاریخ است.... بعلاوه طرفداری ایرانیان از یک فرقه ی اسلامی که فرقه ی اکثریت مسلمانان نبوده است َ، موجب تقویت ناسیونالیسم ایرانی گردیده است». (همان، ص 164)
بازکشف، بازسازی و بازتولید اندیشه‌های باستانی ایرانی در عصر ایران بعد از اسلام و بازنمایی و بازنمود آنها با رنگ و لعاب اسلامی که تلاشی در راستای استمرار و تسری هویت این سرزمین برآورد می‌گردد که لاجرم این تکاپو خود را در مذهب شیعه نشان داده و بحق می‌توان مذهب شیعه (در مفهوم سیاسی ـ اجتماعی آن) را تلاش هرچند موفق در بستر حفظ و استمرار هویت ایرانی ـ زرتشتی بشمار آورد. و این همان نکته ای است که ما را به دیگر مقوله هایی که در ابتدای این نوشته به آن اشاره گردید یعنی ناسیونالیسم در ارتباط با تحولات و در اثنای تاریخی آن مرتبط می سازد. «چهارصد سالی که از نابودی دودمان ساسانی تا پیدایش حماسه‌ی فردوسی و یورش ترکان طول می‌کشد، سرشار است از جنبش‌ها، پایداری‌ها، حماسه‌ها و استقلال‌خواهی‌ها که البته واکنشی است در برابر پیروزی نظامی ـ دینی اعراب و به خصوص پذیرش و اعتقاد بخشی از خود ایرانیان که در اعتقاد و ایمان نوین تعصب می‌ورزیدند و گوی سبقت از هم می‌ربودند و غالبا از طبقات بالای جامعه بودند. بنابراین بخشی دیگر از روح ایرانی در برابر این خطر برای حفظ هویت خود و بازیابی تعادل، واکنش نشان می‌دهد. دو سده‌ی نخست را شاید بتوان بیش‌تر دوره‌ی جنبش‌های پایداری نظامی ـ دینی نامید و گرچه همه‌ی این جنبش‎ها در ظاهر به شکست انجامیدند، اما شالوده‌ی پیدایی دولت‌های مستقل سده‌های سوم تا پنجم را پی ریختند. همگی این جنبش‌ها، جدا از اهداف گوناگون خویش، در یک صفت ویژه با هم مشترک هستند و آن، دشمنی با دستگاه خلیفه‎گری بغداد و در بیش‌تر موارد، چیرگی اعراب بر ایران است. این پیکارها سرانجام در سده‌های سوم تا پنجم به پیدایی فرمانروایی‌های مستقل طاهریان در خراسان، صفاریان در سیستان، سامانیان در خراسان بزرگ، و خاندان‌های بویه و زیار در گیلان و تبرستان و مرکز ایران انجامید و هم‌زمان با آن، رشد دانش و فلسفه و اندیشه و هنر به اوجی رسید که نه تنها در تاریخ ایران، بلکه در تاریخ جهان، مانند نداشت» (ثاقب فر، ص4).
سیاست صدور انقلاب که حول موضوعات ذیل قرار گرفته است در کنه خود به گونه ای آشکار و نهان تحلیل فوق را در خود نهادینه و بیان ساخته است: (جمعی از نویسندگان، 1386)
الف: ایجاد نهضت بیداری در میان ملتها، خصوصا ملتهای اسلامی و به اصطلاح و مستضعفین.
ب: تبدیل شدن ایران اسلامی بعنوان ام القرای جهان اسلام و صدور ارزشهای خود بر مبنای قرائت خویش.
ج: تبدیل شدن تفکر شیعی بعنوان یک الگوی غالب در میان مسلمانان و نخبگان متعهد.

بهره سخن
با ریشه‌یابی هویت ایرانی در تفکر و خوانش شیعی از اسلام می‌توان این ادعا را مطرح کرد که ملیّت ایرانی در مفهوم امت اسلامی بدون تردید از زاویه دید تفکری شیعی بر همان ارکانهای هویتی (آگاهانه و نآگاهانه) مورد بحث در این مقاله قابل رصد می‌باشد؛ با عنایت به خوانشی ایرانی از اسلام و تکوین و شکل گیری مذهب تشیع در ایران با تأکید بر انقلاب اسلامی متأثر از برداشتهای خاص گرایانه شیعی (در چهارچوب تئوری ولایت فقیِه) در پایان این نوشتار، و نیز مدنظر قرار دادن داده ها و یافته های مورد اشاره، نکات ذیل را بعنوان نتیجه گیری می توان ارائه داد:
1- استمرار و تداوم هویت ایرانی- آریایی، که از شناسه های اصلی آن عناصر دینی (زرتشتی) وعوامل تاریخی-سیاسی (ناسیونالیسم توسعه طلب ایرانی) می باشد در نضج و قوت گرفتن مذهب تشیع و آن نیز به نوبه ی خود در حفظ و تداعی جهان بینی ایرانی را نمی توان انکار کرد.
2- مذهب تشیع که بخشی از اندیشه های ایرانی- مزدایی را در خود جمع و هضم کرده است یکی از پایگاههای زمینه ساز انقلاب اسلامی ایران و نیز تدوین و تکوین راهبرد "صدور انقلاب" شناخته شده و در قوام و دوام آن تأثیر مکنون و البته برجسته ای داشته است.
3- هویت آریایی ناسیونالیسم ایرانی با همان استمرار تاریخی آن در شکل گیری ریشه های انقلاب اسلامی و بسته شدن نطفه ایده ی صدور انقلاب بر پایه ی نظریه ولایت مطلقه فقیه، نقش اساسی بازی کرده است.
4- نظر به اینکه از یک سوانقلاب اسلامی ایران با تأکید بر آموزه های سیاسی تشیع و قرائت خاصی از آن بنا نهاده شده است و از سوی دیگر رابطه ای ایجابی و سازنده میان تشیع و آموزه های دینی و ناسیونالیسم ایران باستان، وجود داشته است، می توان به این نتیجه ی منطقی که "استمرار تاریخی ناسیونالیسم (توسعه طلب) ایرانی بر ریشه های دکترین صدور انقلاب اسلامی تأثیر بارزی از خود بر جای نهاده است" رسید.

منابع:
- آر.سی. زنر، طلوع و غروب زرتشتی‌گری، ترجمه ،دکتر تیمور قادری،1383.
- اسمیت،آنتونی.د،ناسیونالیسم،نظریه،ایدئولوژی،تاریخ،ترجمه:منصور انصاری،،موسسه مطالعات ملی،1383.
- تاجیک ،محمد رضا،" روشنفکر ایرانی و معمای هویت ملَی"،فصلنامه مطالعات ملی،سال دوم،پاییز1379.
- جمعی از نویسندگان، انقلاب اسلامی ایران، چاپ نشر معارف،1386.
- خواجه نظام الملک ،سیرالملوک یا سیاستنامه، به اهتمام هـ . دارک، انتشارات علمی و فرهنگی،1364.
- شفیعی،نوذر،جزوه درسی دانشگاه اصفهان،1385.
- طباطبایی سید جواد، درآمدی فلسفی بر اندیشه های سیاسی در ایران ،انتشارات کویر، چاپ ششم،1382.
- فرای ریچارد،عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه ی مسعود رجب نیا،انتشارات مرکز ایرانی مطالعات فرهنگها، تهران،چاپ اول،1385.
- کاتم،ریچارد،"ناسیونالیسم در ایران"، ترجمه، حاتم قادری،چاپ چهارم،بهار 1385.
- کریمی زنجانی محمد،"سرچشمه ها و منابع اندیشه ی سیاسی   در دوران اسلامی"،اطلاعات سیاسی-اقتصادی،سال21،شماره مرداد و شهریور86
- مقدمه نظریه سیاسی،ترجمه عالم ،عبدالرحمن ،نشر قومس،1383.
- نفیسی،رسول، "فرهنگ سیاسی و هویت ملی"، فصلنامه مطالعات ملی،سال دوم،پاییز1379.
-
منابع اینترنتی:
- ثاقب فر،مرتضی،"ناسیونالیسم ایرانی و «مساله‌ی ملیت‌ها» در ایران" ،( forum.p30world.com
    - فاضلی نیا،نفیسه، "علل نگرانی غرب از انقلاب اسلامی با تأکید بر ژئوپولیتیک شیعه"، /IN%20THE%20NAME%20OF%20GREAT%)wwwIrandoc.org(
- فلاح نژاد علی،"سیاست صدور انقلاب اسلامی"،( www.ketabnews.com
- فیروز دولت آبادی ، "صدور انقلاب ، تمنا و تقابلی از درون و بیرون" ، فصلنامه حضور ، شماره35.