بشقاب پرنده: از فانتزی تا واقعیت
قسمت آخر


خسرو صدری


• در این گزارش ضمن تشریح حوادث غیرعادی مرتبط با بشقاب پرنده ها، سه فرضیه ای که در این مورد وجود دارد مورد بررسی قرار گرفته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۰ دی ۱٣٨۷ -  ۱۹ ژانويه ۲۰۰۹


سرنگونی بشقاب پرنده ها در اتحاد شوروی
خانم "مارینا پاپوویچ" (Marina Popowich- ufolog (نویسنده کتاب "یوفو روی کره زمین"، منتشره در سال ۱۹۹۱، درکتاب خود، از جمله به شرح بررسی های علمی بر روی لاشه ۵ یوفو سرنگون شده، توسط ارتش سرخ می پردازد. مشخصات نویسنده را، ده ها نشریه و تارنما به طور خلاصه اینگونه عرضه می کنند: خلبان هواپیماهای جنگی در نیروی هوایی ا. ج. شوروی، تست کننده هواپیما، دارای ۱۰۱ رکورد جهانی پرواز، دکتر مکانیک، پروفسور، عضو شش آکادمی علوم، عضو اتحادیه نویسندگان روسیه، نویسنده ده ها کتاب و مقاله علمی، دارای چندین مدال و نشان لیاقت، عضو کمیته بررسی پدیده های ناشناس فضایی در آکادمی علوم روسیه، همسر سابق فضانورد معروف روسیه "پاول پاپوویچ" و....
شرح زندگی این بانوی قهرمان، آنچنان آموزنده و جذاب است که اگر کسی شروع به خواندن آن کند مشکل بتواند نیمه کاره آن را رها نماید. فقط یک نمونه را ذکر میکنم تا خود قضاوت کنید:
خبرنگار نشریه آمریکایی- روسی "چایکا" eagull ، که دوبار در ماه در نیویورک منتشر می شود، شانزدهم نوامبر ۲۰۰٨ ، در یک مصاحبه مفصل با وی از جمله در رابطه با تماسش با اختر شناس معروف سوئیسی، "اریش دنیکن" سوال می کند. او در جواب می گوید: "بله با وی آشنایی نزدیک دارم. من در "پرو" بودم و هواپیما در اختیارم گذاشتند تا بتوانم بالای منطقه "هاکو" پرواز کنم. دنیکن درباره منشا تمدن قدیم پرو نوشته است که پرویی ها با "غریبه های به زمین آمده" ارتباط داشتند و آن ها را خدا می پنداشتند و از آن ها نجوم آموختند... به او گفتم که به تحقیقات او علاقمند می باشم. و از او خواستم تا مرا هم باخود همراه کند تا خلبان شخصی او باشم. او گفت: من خودم خلبان هستم و فقط به یک آشپز در گروه تحقیق احتیاج دارم. دو ماه آشپزی صحرایی آموختم تا امکان یابم با او به سفرهای تحقیقاتی بروم. ولی متاسفانه در این ایام او خانه و زندگیش را در سوئیس در اثر سیل از دست می دهد و سفرهای تحقیقاتیش را لغو می کند. او در عوض به من مجموعه کاملی از اسنادی هدیه داد که برپایه آن ها قرار است یک سریال تلویزیونی درباره تاریخ ارتباط غریبه ها با زمینی ها بسازد".

این ویژگی ها البته دلیلی برای پذیرفتن نظریات کسی نیست ولی انگیزه کافی برای مرور آن به دست می دهد. کتاب های او، یکی از پرفروش ترین ها در نوع خود بوده است. پس جانب احتیاط را در مقابلش، حتی آنجا که حرف های "علمی" میزند، نباید از دست داد. زیرا آن کس که نان نظریاتش را خورد، نظریاتش را نیز ممکن است به دنبال نانبه دکان نانوایی بفرستد.
آنچه در این رابطه مساله را بغرنج تر از خود بشقاب پرنده ها کرده است، آن است که نویسندگان چنین کتاب هایی وقتی با اقبال همگانی روبرو می شوند، به تدریج خود را در کسوت پیامبرانی می یابند که مریدان با چهره هایی ملتمس از آن ها می طلبند که بنویسند و ثابت کنند که "وجود دارد". "یوفو"، صرفنظر از منشا آن، در طی این شصت سال، به تدریج تمام خصوصیات یک مذهب را در خود جمع کرده است. و با همان بخش از روان مریدانش سر و کار دارد که به سمت خدا گرایش پیدا می کند. در جهان مدرنی که کفگیر ادیان کلاسیک به ته دیگ خورده و از علم و تکنولوزی وامانده است، انسان هایی از کرات دیگر، یا از اعماق تاریخ خودمان (آنطور که برخی معتقدند)، می آیند که سرهایی با مغزی متراکم و بزرگ دارند. چشمانی بیناتر و اندامی که مانند ماشین، همه چیزش هدفمند طراحی شده و دل مشغولی کسالت آور انسان خاکی، چون تناسب اندام و زیبایی را دور انداخته است. آن ها جانشینان آن خدایی هستند که بشر امروزی دیگر باورش ندارد.
نگاه کنید به گروه مذهبی "دروازه آسمان" (Heaven s Gate)، که با این اعتقادات در سال ۹۷ دست به خودکشی جمعی زدند. یا دین های دیگر یوفویی مثل جنبش "رائلی".
با چنین تحلیل هایی از یک طرف، و فانتزی ارزیابی کردن داستان های مربوطه از طرف دیگر، گمان مبرید که میتوانید خیلی زود فرمولی برای رهایی ذهن خود از شر این "پدیده" بیابید. دیر یا زود ،جایی دیگر و با منطقی که گویا این بار مناسب ذهن شما طراحی شده است، و شاید درست پشت پنجره اتاق تان به سراغتان خواهد آمد. ضمنا دوستداران بشقاب پرنده ها، در این چند دهه، برای هر سوالی یک جواب مناسب هم یافته اند. و البته پاسخ برخی سوالات را هم موکول کرده اند به فتح پایگاه "گروم لیک" در "منطقه ۵۱" آمریکا، که معتقدند موجودات به اسارت گرفته شده در سقوط بشقاب پرنده ها، در این مکان شکنجه میشوند و از دانش ان ها برای مدرن کردن تکنولوژی نظامی استفاده می شود. دو فیلم هم که گویا کارمندان این منطقه نظامی، از بازجویی و کالبد شکافی موجودات فضایی "Alien"، مخفیانه خارج کرده اند، در برخی شبکه های تلویزیونی پخش شد. جالب است که هرگاه این "مدارک وشواهد" مخفیانه، تو زرد از اب در می آیند فورا میگویند که مقامات عمدا برای رد گم کردن خود در انتشار این مدارک دست داشته اند تا بتوانند با بدبین کردن افکارعمومی، حساسیت مردم را به این موضوع خنثی کنند. در این زمینه حتی شواهد واقعی هم وجود دارد ولی مسلما در تمام موارد قابل تعمیم نمی باشد. به عنوان مثال پس از ماجرای "روزول"، در حاشیه جنجال بر سر آن، که به "Roswell Affair" معروف است و هنوز نیز داغ تر از همیشه ادامه دارد، برخی مقامات رسمی اعتراف کردند که به آن ها دستور داده شده بود که ماجرا را در میان مردم و رسانه ها به جک و کمدی تبدیل کنند. یا آن که در اثر فشار مردم منطقه، سناتور "شیف"، که در سال ۰ ، مامور رسیدگی به پرونده روزول میشود ، متوجه می شود که این پرونده در پنتاگون مفقود شده است. او سه سال بعد، در سن ۵۱ سالگی می میرد و سناتور "باری گلد واتر"، کار او را پی میگیرد.
من عمدا وارد این ماجراهایی که در رسانه های فارسی و انگلیسی زبان قابل دسترسی است نمی شوم تا بیشتر بتوانیم با فضای حاکم بر رسانه ها و افکار عمومی روسیه در این مورد آشنا شویم.

به یک قسمت جالب دیگر از مصاحبه خانم پاپوویچ با همان منبع توجه کنید:
از او سوال می شود:
"-... از طرف دیگر بسیاری از دانشمندان این ادعاها (وجود غریبه ها) را منکر میشوند و شخصیت های سیاسی هم نسبت به آن ها بی تفاوت هستند. مانند وقتی که در کنفرانس مطبوعاتی از ولادیمیر پوتین در این باب سوال شد و او آن را به شوخی گرفت و گفت: پرزیدنت بوش که چیزی به من نشان نداد و من مدرکی ندیدم مبنی بر این که در آمریکا پایگاه نگهداری موجودات سیارات دیگر که به دنبال حادثه در روی زمین، زخمی شده باشند. وجود دارد. پوتین به وضوح گفت که این ها همه حرف مفت است. شخصیت های رسمی آمریکا نیز این حرف ها را تکذیب می کنند. چرا بوش و پوتین و بسیاری دیگر که بدون شک، اگر اخباری در این زمینه ها وجود داشته باشد، از آن ها آگاهند، می بایست در باره آن پنهان کاری کنند؟
- بوش و پوتین زمانی که بحث در مورد این موضوعات می شود دروغ می گویند. مردم زیادی با این پدیده ها برخورد داشته اند. این موضوع را بصورت رسمی باز نمیکنند چون با مسائل زیادی پیوند خورده است. این یک بحث ویژه می باشد".


سرنگون ساختن بشقاب پرنده ها بوسیله نیروی هوایی ا.ج. شوروی و بررسی آن ها
پایگاه اینترنتی( eden.nnm.ru پس از معرفی خانم پاپوویچ، خلاصه ای از کتاب او را چنین بازگو می کند:
"خانم مارینا پاپوویچ، در کتاب خود منتشره در ۱۹۹۱ می نویسد: نیروی هوایی شوروی و کا.گ.ب از قطعات ۵ بشقاب پرنده سرنگون شده برای تحقیقات خود استفاده میکردند. آن ها جنس این اجسام را مورد آزمایش قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که حقیقتا آن ها نمی توانند در روی کره زمین و با تکنولوزی موجود ساخته شده باشند.
او محل سقوط بشقاب پرنده ها را چنین ذکر می کند: ۱- تونگوسکا (منطقه کراسنا یارسک)؛ ۲- نووسیبیرسک؛ ٣- تالین (پایتخت استونی)؛ ۴- اوژونیکیدزه (اوستیای شمالی)؛ ۵- دالنی گورسک (کرانه پریمورسک).

آخرین حادثه در ۲۹ ژانویه ٨۶ اتفاق افتاد. در ساعت هشت شب ده ها نفر در "دالنی گورسک، شاهد پرواز یوفو ساچمه ای شکل بودند که به موازات زمین پرواز می کرد و سپس با زاویه ۶۰-۷۰ درجه در کوه "ایزویستکا" به ارتفاع ۶۱۱ متر سقوط کرد. شیء پرنده دارای نور قرمز و پیش از سقوط، سرعت پانزده متر در ثانیه بود. و طبق گفته شاهدان عینی قبل از سقوط چند بار به سمت بالا و پایین تغییر جهت داد و پس از سقوط بدون صدا منفجر شد و حدود یک ساعت می سوخت.
در سوم فوریه، کمیته تحقیق پدیده های ناشناخته هوایی، وابسته به آکادمی علوم، به سرپرستی "والری دووژیلنی"، برای بررسی وارد منطقه شدند.
پژوهشگران در محل حادثه مقادیر زیادی از قطعات لاشه یوفو را یافتند. از آن جمله گلوله های آهنی و سربی، آلیاژهای ناآشنا و شیشه های مقاوم در برابر حرارت های بسیار زیاد و مگنیت های غیر طبیعی. گلوله های یافت شده دارای مقاومت زیاد هستند و فقط با الماس می توان آن ها را برید. ترکیبات فلزات بدست آمده بسیار پیچیده اند. در بعضی تقریبا تمام عناصر جدول مندلیف یافت می شود. مثل آهن، منگنز، نیکل، مولیبدین، دی اکسید سیلیسیم، کوبالت، کروم که در ذوب در شرایط خلاء به ساختار شیشه ای غیرمعمول تبدیل میشوند. فلزهای کاربیدی وجود ندارند.
مرموزترین چیز یافت شده، تور (شبکه) های نازکی است که از نخ های فلزات غیرفعال با آلیازی پیچیده تشکیل شده است... در دمای ۲٨۰۰ درجه بعضی از فلزات ناپدید می شوند ولی به جای آن ها فلزات نو پدید می آیند. در حرارت در خلاء، طلا و نقره و نیکل از بین می روند و مولیبدن و سولفید بریلیا پدیدار میشود... ماتریال از مقدار زیادی مواد ارگانیک تشکیل شده است که نشان دهنده منشا صنعتی شبکه می باشد. شبکه خاصیت ضدالکتریسیته دارد. در شرایط گرما به نیمه هادی و در خلاء به هادی تبدیل می شود.
پس از گذشت چند سال، هنوز محل حادثه بعضی تاثیرات سوء روی ارگانیزم انسان نشان میدهد. میزان گلبول سفید خون را کاهش می دهد و باعث افزایش باکتری می گردد. فشار خون در محل بالا میرود، ضربان نبض افزایش می یابد، وحشت بدون دلیل بروز می کند. همچنین فیلم عکاسی در محل حادثه سفید می شود.
نمونه های سیلیسیم جمع آوری شده دارای خاصیت مغناطیسی هستند. ولی مغناطیسی کردن سیلیسیم مثل این است که آجر را مغناطیسی کنیم. و این غیرممکن است.
محل حادثه در معرض حرارتی بین چهارهزار تا بیست و پنج هزار درجه سانتی گراد و مواد رادیواکتیوی با خصوصیات ناشناس قرارگرفته بود. رادیو اکتیو در محل، هنوز حیات گیاهان را تحت تاثیر قرارمی دهد...
بیست و هشتم نوامبر ٨۷، نزدیک دو سال بعد از حادثه، در منطقه "دالنی گورسک"، تحرکات بی سابقه بشقاب پرنده ها مشاهده شد. فقط در یک روز مشاهده ٣٣ بشقاب پرنده به ثبت رسیده است. آن ها به اشکال مختلف ظاهر شدند: سیلندری، سیگاری و کلاشاپویی (برازنده سر من و شما!). آن ها در دوازده ناحیه مسکونی، واقع در پنج ناحیه "پریمورسک" رویت شدند. در حالی که کاملا بدون صدا حرکت می کردند. مردم زیادی شاهد ماجرا بودند: کارگران، روشنفکران، پلیس ها، نظامیان و در مجموع صد نفر. هنگام پرواز آن ها دو دقیقه در پخش برنامه های تلویزیون و دیگر خدمات الکتریکی اخلال ایجاد شد...
در ژانویه ٨۹، یک بشقاب پرنده، در دویست متری محل سقوط سال ٨۶ به زمین نشست. از قرائن پیدا بود که در جستجوی مورد ساقط شده قبلی و یا برای بررسی آن حادثه آمده است."

دنباله ماجرا را به علت طولانی بودن به صورت خلاصه برایتان نقل میکنم:
در مارس ٨٣، یک بشقاب پرنده در نزدیکی شهر "اورژونیکیدزه" (اوستیای شمالی)، مورد اصابت راکت ارتش قرار میگیرد و در حالی که به چپ و راست منحرف میشد موفق میشود از رادار خارج شود. دو ماه بعد در چند کیلومتری محل، به وسیله یک زن و شوهر روستایی روی زمین کشف می شود. این بشقاب پرنده ۷ متر قطر داشت. و در قسمت فوقانی آن چیزی شبیه گنبد وجود داشت. در حالی یافت میشود که روی چهار پایه تلسکوپی خود ایستاده بود. روستایی ها از پنجره آن به داخل نگاه میکنند و یک صندلی بسیار بزرگ، که گویی برای یک آدم غول آسا ساخته شده بود در آن میبینند. روستایی ها به شهر می روند و شایعه وجود این شیء عجیب پخش می شود و نظامیان به محل می آیند و پس از محصور کردن محل، بعد از دو روز آن را با وسایل حمل و نقل، ابتدا به پادگان نظامی محل و سپس به شهر "میتیشچی"، واقع در جنوب شرقی مسکو، که مرکز بررسی محرمانه چنین اشیایی است منتقل می کنند. به گفته "والری اووارف"، عضو کمیته بررسی یوفوها، این پرنده مجهز به دستگاه های عجیب و پیشرفته ای بود. از جمله موتورهای مخصوص مانورهای تیز در مناطق کوهستانی، و راکت پرتاب اشعه. به گفته او، تنها سرنشین این دستگاه پس از آنکه بدون مشکل به زمین نشسته است، متواری می گردد. بر اساس گزارش ها سوخت دستگاه توسط اشعه نوترون "Nejtrino-Beams" تامین می شده است که برای سلامت انسان بسیار مضر است. زن و شوهر روستایی در سال ٨٨ در اثر ابتلا به سرطان جان می دهند و طبق گفته "اووارف"، سربازان و کارکنانی که در انتقال این ماشین شرکت داشته اند نیز به سرنوشت مشابهی دچار می شوند.

در کتاب ماجرا اینگونه ادامه می یابد:
در سال ۱۹۹۱ پس از فروپاشی اتحاد شوروی، مطابق اخبار منتشره، ۲۵۰ گزارش عجیب و محرمانه "کا.گ.ب" در مورد سقوط یک بشقاب پرنده در پایگاه نظامی شوروی در سیبری به دست سازمان "سیا" می افتد.
مطابق گزارش "کا.گ.ب"، به هنگام تمرینات نظامی در پادگانی در سیبری، بشقاب پرنده ای در محل رویت میشود. به سمتش شلیک می کنند و در همان حوالی سقوط میکند. پنج سرنشین آدم نما و کوتاه قد این بشقاب پرنده، با سر و چشمی بزرگ، مطابق گفته دو سرباز، در حالی که نزدیک یکدیگر، در محفظه ای کره ای شکل قرار داشتند، یافت شدند. بشقاب پرنده سپس در حالی که وزوز میکرد منفجر شد و از نور سفید خیره کننده آن، سربازانی که در نزدیکی قرار داشتند، به سنگ تبدیل شدند. و تنها این دو سرباز که در سایه قرار داشتند جان سالم بدر بردند.
تحقیقات دانشمندان بر روی اجساد سربازان حاکی است که اشعه ناشناخته، در یک چشم بهم زدن بر روی ساختار مولکولی آن ها تغییرات عجیبی ایجاد کرده است.
در ادامه به موارد زیادی از سقوط بشقاب پرنده ها، به علت نقص فنی و یا شلیک راکت، در اتحاد شوروی و روسیه اشاره می شود. که از میان آن ها طبق نوشته، فقط لاشه پنج فروند جهت تحقیق و بررسی یافت می شود.

در ادامه به شرح ماجرای "جنگ بشقاب پرنده ها با یکدیگر" و سقوط یکی از آن ها می پردازیم. منبع این داستان: روزنامه "Europa- Ekspress"، شماره ۵۶۷ مربوط به تاریخ ۱۲ تا ۱٨ ژانویه ۹. این روزنامه به زبان روسی است و دست برقضا برخلاف پیش داوری های من در مورد علاقه دولت روسیه به انتشار این قبیل گزارشات، دارای تمایلات روسی نیست و به محافل روس های یهودی ساکن اروپا نزدیک می باشد.



بخش آخر
روزنامه "Europa-Ekcpress"، به زبان روسی، ۱۲ ژانویه ۲۰۰۹، در یک مقاله نصف صفحه ای با عنوان "زااوستروفکا- نبرد بشقاب پرنده ها" می نویسد:
"۱۶ سپتامبر ۹٨۹ ، در آسمان بندر "زااوستروفکا"، در اطراف "پرمی"، اتفاقی غیرعادی رخ داد. در این روز ساکنان محل با حیرت شاهد صحنه عجیبی بودند. آن ها در غروب آسمان دیدند که ۶ بشقاب پرنده به رنگ خاکستری تیره، به سوی یک بشقاب پرنده زرد رنگ، که سعی میکرد از تیررس آن ها بگریزد، شلیک می کردند تا سرانجام آن را سرنگون ساختند. صحنه، سریال تلویزیونی "جنگ ستارگان" اثر "لوکاس" را به خاطر می آورد".
از شرح کامل داستان صرفنظر میکنیم تا به جنبه های غیرفانتزی این پدیده نیز بپردازیم.
البته ازاین قصه ها، اگر تحت عنوان فانتزی منتشر شوند، به راحتی میتوان عبور کرد. ولی درحالی که این ها بخصوص در سال های اخیر تحت عنوان "وقایع"، و با حجم و تیراژهای بالا و به نقل از نظامیان و دیگر صاحبان منصب و توسط افرادی تحصیل کرده چاپ می شود، انسان را به سختی متوجه خود می سازد و او را وا میدارد تا به مرور دوباره این ۶۰ سال "حضور" یوفو روی زمین بپردازد و تاریخچه واقعی آن را بررسی کند:

آلمان نازی و "بشقاب پرنده"
اولین سازنده وسیله پرواز به شکل دیسک Chance Vought آمریکایی بود. او در سال ۱۹۱۱ ماشین پروازی به صورت چتر ساخت و در سال ۱۹۴۰ به کمک Charles Zimmerman ماشین های مشابه دیگری می سازد که مورد تایید سازمان "ناسا"، National Advisory Committee for Aeronautics، قرار می گیرد. (ناسا در آن زمان "کمیته" بود و اینک "آژانس" می باشد).
مهمترین دستاوردها را در ساخت بشقاب پرنده باید به حساب آلمان هیتلری گذاشت. WW۲ نام اولین پروژه آلمان ها در این زمینه بود. در سال ۱۹٣۹ پروفسور آلمانی "هنریش فوکه" هواپیمایی به شکل بشقاب پرنده، به نام Focke-Wulf طراحی کرد. همچنین آلمانی دیگری به نام "آرتور ساک" دیسک پرنده ای به نام As-۶ ساخت که کارخانه آن در لایپزیک قرار داشت و مهمترین محصول آن بشقاب پرنده های HAUNEBU ۱-۲-٣ بود. این پروژه در سال ۱۹٣۹ آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۴۲ مدل -۱ و در سال ۴۴ مدل- ۲ با قطر ۲۶ متر، با نام "تول"، با سرعتی نزدیک به ۶ هزار کیلومتر در ساعت (!) ساخته شد. HAUNEBU-٣ ، برای پرواز به مدار زمین طراحی میشد که آلمان ها شکست میخورند. در مورد این مدل آخر گفته میشود که دانشمندان باتوجه به حرکت دورانی زمین و حرکت دورانی بشقاب ها، در جهت مناسب، درنظر داشتند که از آن ها برای خروج از جو از قطب شمال و بازگشت به زمین، از قطب جنوب استفاده کنند.
آنچه با نام رسمی "بشقاب پرنده" ساخته شد، محصول کار سه دانشمند آلمانی به نام های "شریفر"، "هابرمول"، "میتشه" و یک ایتالیایی به نام "جوزف بلونتسو" بود و در فوریه ۱۹۴۱ در نزدیکی پراگ آزمایش شد.
اهمیت این اخبار آنگاه مفهوم است که بدانیم تمام این تحقیقات بصورت "فوق سری" انجام می شد و مهمتر آن که پس از پایان جنگ نیز اقدامی از جانب متفقین برای افشای آن ها صورت نگرفت. در حالی که شواهد همه دال بر آن است که آن ها بدون فوت وقت سعی کردند این پروژه ها را در خانه خود تکمیل کنند.
ستاد نیروهای آمریکایی، مستقر در برلین در شانزدهم دسامبر ۱۹۴۷، در پی اوج گیری گمانه زنی ها در مورد بشقاب پرنده های آلمانی، همزمان با گزارشات رویت آن ها در آسمان و به ویژه پس از ماجرای "روزول"، در ژوئن همان سال، رسما اعلام می دارد که هیچگاه برنامه ای برای تولید بشقاب پرنده در آلمان وجود نداشته است (!).
سرنوشت دانشمندانی هم که در این زمینه ها کار میکردند، بعد ها سوژه کتاب و حدس و گمان های زیادی شد. به عنوان نمونه "شیفر" در سال ۱۹۵۲، در حالی که به صورت مستقل روی ساخت یک پرنده کار میکرد، در آلمان به قتل رسید.
در سال ۱۹۴۵، بشقاب پرنده ساخت آلمان، با نام، "دیسک بلوتسو" در اولین و آخرین پرواز آزمایشی خود در سه دقیقه اول پرواز به سرعت ۲۲۰۰ کیلومتر در ساعت دست یافت. بقایای کارخانه این بشقاب پرنده که در شهر Breslau (بعد از جنگ جزو خاک لهستان شد) قرار داشت، در جنگ، به همراه گویا سه تن از طراحان این دیسک، از جمله "اتو هابرمول" به دست ارتش سرخ افتاد. فیلم مستندی وجود دارد که نشان می دهد، شیء بزرگی، که گویا بقایای بشقاب پرنده منفجر شده توسط خود نازی هاست و با برزنت پوشانده شده است، توسط ارتش سرخ از این محل حمل میشود.
روزنامه فرانسوی France-Soir در تاریخ هفتم ژوئن ۱۹۵۲ در مصاحبه ای با مهندس "ریچارد میته" سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی آلمان، از قول وی چنین می نویسد: "در سال ۴۴ من با کمک شش مهندس دیگر بشقاب پرنده" فا او - ۷"مجهز به موتور Breslau را ساختم که در قطب شمال در کانادا، مورد آزمایش قرار گرفت. کارخانه "برسلاو" به همراه سه مهندس طراح در آن به دست ارتش سرخ افتاد. بشقاب پرنده هایی که این روزها در آسمان دیده می شوند ساخت شوروی هستند".
سرگرد آلمانی "رودولف لیسار"، در کتاب "سلاح سری آلمان و تکمیل آن ها بعد از جنگ"، می نویسد: "کارخانه "براسلاو" و چند مهندس آلمانی به چنگ شوروی ها افتادند و آن ها را به سیبری فرستادند. جایی که با موفقیت دنباله کار روی بشقاب پرنده ها ادامه یافت. مهندس "ریچارد میته" نیز اکنون در آمریکاست و اطلاعات حاکیست که در حال ساخت بشقاب پرنده می باشد".
در سال ۱۹۷٨ نیروی هوایی آمریکا اعلام می دارد که هیچ مستنداتی مبنی بر ساخت بشقاب پرنده، به کمک مهندیسن آلمانی، نه در آمریکا و نه در اتحاد شوروی، وجود ندارد.

در این سال ها، و بعد از آن، افرادی با تمایلات "نئو فاشیستی"، همواره سعی داشته اند ثابت کنند که بشقاب پرنده ها نتیجه ادامه پروژه های به سرقت رفته از آلمان ها، بوسیله متفقین هستند. نمونه آن "ارنست سوندل" کانادایی و کتابش "یوفو- اسلحه سری آلمان" است. او همچنین آثاری در نفی "هولوکاست" دارد و بخاطر آن ها در فوریه ۲۰۰۷، دادگاه آلمان او را به تحمل پنج سال زندان محکوم کرد.
در سال های اخیر کتاب های زیادی نیز بدون تمایلات فاشیستی در مورد دستیابی نازی ها به تکنولوژی ساخت پرنده های پیشرفته، به رشته تحریر درآمده است که از آن جمله اند: "طرح های سری رایش سوم"، نویسنده David Myhra؛ "آلترناتیو لوفت وافه"، نویسنده John Boxter؛ "بشقاب پرنده های رایش سوم"، نویسنده Len Kosten؛ و کتاب هایی از دانشمندان روسیه چون "د. آ. سوبالف" و "ب. خازانوف" و...
در همین رابطه، "میخائیل گرشتین"، رئیس کمیسیون "یوفولوگی" انجمن جغرافیایی روسیه، چندی پیش در مقاله ای با عنوان "دانشمندان هنوز در مورد بشقاب پرنده های نازی ها بحث میکنند"، منتشره در ستون علمی "کامسامولسکایا پراودا"، به بررسی این مساله مهم می پردازد.

آنچه از طرف آمریکایی ها و انگلیسی ها، در زمان جنگ، به نام Foo Fighter و از جانب آلمان ها Kugelblitz خوانده می شد، بالون های درخشانی بودند که در آسمان آلمان و دیگر مناطق اروپا دیده شدند و با سرعت زیاد پرواز می کردند و گلوله متفقین بر آن ها اثری نداشت. سال ها این بالون ها نیزتحت عنوان "اشیاء پرنده ناشناخته" مورد ارزیابی قرار می گرفت. و تنها چند سالی است که اسناد تولید آن ها بوسیله نازی ها، منتشر گردیده است.
"ویکتور شاوبرگر (۱۹۵٨-۱٨٨۵)، دانشمند اتریشی و از معروف ترین طراحان موتورهای جت برای بشقاب پرنده ها در آلمان هیتلری بشمار می رود. وی را ابتدا به بهانه بی احترامی به هیتلر بازداشت می کنند تا از او در طراحی توربین های خنک کننده برای هواپیماهای "مسر اشمیت" استفاده نمایند. او در سال ۱۹۵٨ می نویسد: "مدل بشقاب پرنده آزمایش شده در سال ۱۹۴۵، به کمک مهندسین و متخصصین ورزیده زندانی در اردوگاه "مات هاوزن"، ساخته شد. آن ها پس از پایان کار به اردوگاه برگردانده شدند و این پایان کار آن ها بود. من اینک پس از جنگ راجع به فعالیت های فشرده برای ساختن مدل های پیشرفته می شنوم. ولی باید بگویم که بدون اسنادی که پس از جنگ به دست متفقین افتاد، حتی چیزی شبیه مدل من را هم نمی توانستند بسازند. آن نمونه به دستور Keitel نابود گردید".
"شاو برگر" خاطر نشان می کند که مدل بشقاب پرنده آزمایش شده در چهاردهم فوریه ۱۹۴۵، در حوالی "پراگ"، توانست در زمان سه دقیقه، پانزده کیلومتر اوج بگیرد و در پرواز افقی سرعتی معادل ۲۲۰۰ کیلومتر داشته است.
"ژوزف بلونتسو" ولی گفته است که نمونه های زمان جنگ موفقیت آمیز نبودند.
برخی کارشناسان نظامی روس با بررسی این دستاوردهای علمی- نظامی نازی ها، معتقدند در صورتی که جنگ دو، سه سال دیگر به درازا می کشید، آلمان ها در نبرد هوایی به مرحله شکست ناپذیری می رسیدند.

طرفداران فانتزی معتقدند که آلمان ها مدل های خود را از روی یوفوهای واقعی آمده از کرات دیگر، طراحی کرده اند. ولی هیچ منبع موثق و معتبری مشاهده بشقاب پرنده، با چنین مشخصاتی را قبل ازجنگ جهانی دوم گزارش نکرده است.
عکس هایی بر در و دیوار برخی بناهای تاریخی، برای اثبات قدمت موضوع ارائه می شود. همچنین مواردی چند از مشاهده اشیای پرنده ناشناس، توسط مورخین گزارش شده است. به عنوان مثال "کریستف کلمب" نیز در خاطراتش به یک مورد اشاره می کند. ولی قضاوت در مورد ماهیت آن ها بسیار دشوار است.
به هر حال تاکنون اسنادی مبنی بر آلمانی بودن بشقاب پرنده هایی که در جنگ بوسیله خلبانان دیده شد، منتشر نشده است. ولی بسیاری براین باورند که چشم اسفندیار قضیه، همینجاست.

طرفداران یوفو میگویند که توطئه ای در کار است تا وجود این غیرزمینی ها از دید مردم پنهان نگاه داشته شود و منتقدان، یا UFO Kritiker ها نیز همین انتقاد را به صورت دیگری مطرح می کنند: دسته ای از آن ها که منکر وجود بشقاب پرنده هستند، می گویند که توطئه ای در کار است تا به لطایف الحیل، پدیده های طبیعی و جوی و خطای دید انسان در ارزیابی آن ها و... را در نزد مردم چیزهای غیرقابل شناسایی جا بزنند و اگر مقامات رسمی تمام اسناد را منتشر کنند آنوقت مشخص خواهد شد که بشقابی در کار نیست. پس مقامات در ایجاد و وجود این توهمات ذینفع و دخیل میباشند.
گروه دیگری از منتقدین هم بر این باورند که بشقاب پرنده، وجود دارد ولی ساخت همین بشر دوپای خودمان است. این گروه، به طور عمده سعی میکنند تا ارتباطی بین بشقاب پرنده های هیتلری و امروزی بیابند.

گروه دیگری نیز وجود دارند مانند Edgar Mitchel ، فضانورد معروف آپولو ۱۴، که معتقدند "یوفو" وجود دارد ولی بسیاری از چیزهایی که امروز تحت عنوان بشقاب پرنده رویت می شود، ساخت دولت های بزرگ است و تکنولوژی آن را نیز ازموجودات یوفوهای حقیقی آموخته اند.
حال اگر تلاش کنیم "کلاف سردرگم" بشقاب پرنده ها را باز کنیم، درهمان گام های نخست با این سوالات و معضلات مواجه خواهیم شد:

۱- اگر بشقاب پرنده هایی با منشا خارجی وجود داشته باشند:
– از کجا می آیند؟ برای اینکه احتمال آمدن آن ها از خارج از منظومه شمسی را بپذیریم، می بایست غلظت فانتزی را خیلی بالا ببریم و به فرضیات دور از عقل متوسل شویم. فرضیات دیگر، هر چند معقول تر، ولی باز بدون توسل به فانتزی و نادیده گرفتن دستاوردهای علمی ممکن نیست.
– در صورت صحت این فرض، نتیجه می گیریم که دولت های بزرگ با توطئه سکوت میخواهند که آن ها را از دید مردم دور نگاه دارند. ولی خود آن ها، اگر وجود دارند و ظاهرا خیلی هم از ما عاقل ترند چرا با تماس های بی واسطه و نزدیک تر با مردم، توطئه ها را خنثی نمی کنند.
– چرا درست هم زمان با تلاش های انسانی برای ساختن بشقاب پرنده، ناگهان سرو کله این ها چنین محسوس پیدا میشود؟
- هیچ یک از صاحبنظران و کارشناسان رسمی امور فضایی و هیچیک از سیاستمداران معتبر، چنین فرضیه ای را جدی نمی گیرند. فضانورد روس، "کریکالیوف"، رکورد دار اقامت ناپیوسته در فضا (٨۰٣ روز)، اخیرا در این باره گفت: "بشقاب پرنده ای در کار نیست. من از هیچ کدام از فضانوردان روس نشنیدم که چنین چیزهایی دیده باشند".

۲- اگر بشقاب پرنده ای به طور کلی وجود نداشته باشد:
– تکلیف این همه مشاهدات چه میشود؟
- این شوهای رنگارنگ، بخصوص در آمریکا با هدف تحت فشار قرار دادن دولت برای بیان حقیقت، و کتاب ها و مقالات "مستند" از نوع آنچه قبلا در مورد بشقاب پرنده ها در روسیه و جاهای دیگر ذکر شد، و این همه متخصص و افراد تحصیل کرده که در سراسر دنیا، تحت عنوان "یوفولوگ"، مشغول کار و "تحقیق" هستند را چگونه می توان توجیه کرد؟ (هر چند بپذیریم که "یوفو" و "لوگی" در این رابطه با سهل انگاری کنار هم قرار گرفته اند.)
به گوشه کوچکی از این "تئاتر"ها (با فرض عدم وجود یوفو) توجه کنید:
پروفسور (آسترو فیزیک) J.Allen Hynek (۱۹٨۶-۱۹۱۰ )، معروف ترین محقق آمریکایی و جهان در زمینه بررسی بشقاب پرنده ها میباشد. انسان کافیست فقط کمی با فعالیت های این دانشمند آشنا شود، تا به عمق ماجرای بشقاب پرنده ها پی ببرد. پس از حادثه "روزول" در سال ۴۷ و مشاهده انبوهی از بشقاب پرنده ها در سال ۵۲ در آمریکا، دکتر هاینک، ازجانب نیروی هوایی آمریکا مامور انجام تحفیقات و انتشار گزارشات در رد این پدیده می شود. او در این رابطه "کتاب آبی" را که حاوی مشاهدات و گزارشات در زمینه یوفو بود منتشر میکند و نتیجه میگیرد که از ده هزار مورد گزارشات جمع آوری شده، ششصد مورد مشکوک به بشقاب پرنده وجود دارد. او سپس از ماموریتش استعفا میدهد و به تحقیقات مستقل در جهت اثبات وجود یوفو می پردازد.
پس از مدت ها مبارزه از جانب او برای کسب امکانات دانشگاهی جهت بررسی این پدیده ، کمیسیونی در دانشگاه کلورادو مامور این کار میشود. چندی بعد، با فاش شدن پیشنهاد مسئول کمیسیون به اعضا، مبنی بر این که میبایست کمیسیون ابتدا خود را طرفدار یوفو به مردم نشان دهد و سپس آن را رد کند تا مردم بپذیرند، جنجال بزرگی به پا شد و کمیسیون کارش متوقف ماند.
در سال ۵۲، بیش از هر زمان دیگری بشقاب پرنده در آمریکا دیده شد. از این رو در واشنگتن چند روز وضعیت قرمز اعلام شد. در همین رابطه پنتاگون در یک کنفرانس مطبوعاتی معروف، بوسیله ژنرال "سامفورد" اعلام می دارد که: چیزهای ناشناسی در آسمان دیده شده است ولی خطری برای امنیت ما محسوب نمیشوند.
۱۷ فوریه سال ۱۹۶۱، با مشاهده پرنده های ناشناس، روی رادارهای "ناتو" در مرزهای آلمان، ۹ دقیقه وضعیت قرمز اعلام میشود. چون ناتو می پنداشت که از جانب شوروی مورد حمله قرار گرفته است. این جدی ترین نمونه از این نوع بود که مجموعا چهار بار اتفاق می افتد.
گزارشات محرمانه بسیاری، از جانب نیروهای پیمان ورشو و نیز ناتو در این زمینه ها وجود دارد که بعضی از آن ها در سال های اخیر علنی شده است. این گزارشات ربطی به فانتزی ندارد.
درسال ۹۴۷ ، به دنبال حادثه "روزول"، "ژ. استالین" به دکتر "س. پ. کارولیف" ماموریت رسیدگی فوری به ماهیت بشقاب پرنده ها می دهد. نتیجه گزارش چنین اعلام می گردد: آن ها وجود دارند. اسلحه رقیبان ما نیستند و خطری از جانب آن ها متوجه امنیت ما نیست.
در سال ۱۹۷٨، شبکه اکادمی علوم اتحاد شوروی (ستکا آ. ان)، و شبکه وزارت دفاع (ستکا ام . او) همزمان به کار تحقیق در رابطه با یوفو مشغول شدند. اولی در سال ۱۹۹۰، به علت عدم حمایت های مالی کافی به کار خود خاتمه میدهد. "ب.س. تروتسکوف"، با اعلام پایان کار شبکه به مطبوعات گفت: از بررسی شش هزار گزارش، سیصد مورد، جدی ارزیابی شده اند که توجیه علمی ندارند.
چند تن از فضانوردان آمریکا، مانند "ادگار میچل"، از تجربیات شخصی خود در برخورد با این پدیده، بسیار گفته و می گویند.
اخیرا چین، فیلمی از بشقاب پرنده، گرفته شده توسط خلبان نیروی هوایی خود، منتشر کرده است.
دولت انگلستان نیز در راستای اقدام برای علنی کردن برخی پرونده های مربوطه، گزارشی از خلبان نیروی هوایی خود را در زمینه مشاهده چند شیء نورانی ناشناخته، منتشر کرده است.
در آمریکا، هم اکنون کنفرانس هایی دراین زمینه جریان دارد. در این کشور به تنهایی چندین موسسه و نهاد علمی درگیر بررسی این پدیده هستند. مثل: NCIAP ،APRO ،CUFOS و نیز نهادهای مردمی طرفدار کشف حقایق در این رابطه مثل GAO.
و بالاخره آیا می توان باور کرد که این ها همه نمایشی برای گمراه کردن من و شماست؟ و اگر این طور است، دلیل آن چیست؟
و....
ازآنچه بوی "فانتزی" میدهد نیز در این نمونه ها چشم پوشی کردیم.

٣- اگر بشقاب پرنده های رویت شده همه ساخت بشر باشد:
– آمریکا و روسیه، در درجه اول، و دیگر قدرت های بزرگ، به چه منظوری آن ها را تولید کرده و می کنند و چرا با رقابتی که در گذشته بین شرق و غرب وجود داشت و اکنون نیز به نوعی وجود دارد، مشت یکدیگر را در این رابطه باز نمی کنند؟
– چنین تکنولوژی پیشرفته ای، که در گزارشات منعکس گردیده اند، اولا چگونه میتواند ساخت بشر باشد،؛ ثانیا چرا در زمان جنگ سرد برای برهم زدن توازن نیرو به نفع صاحبان آن، در مقابل رقیب مورد استفاده قرار نگرفت؟ پس آیا میتوان چنین نتیجه گرفت که نوعی توافق پنهانی بین قدرت ها، در این مورد وجود دارد؟ به ویژه آنکه با وجود پخش فیلم و گزارشات رسمی از طرف این دولت ها در مورد دیدن این اشیاء، هیچکدام از آن ها کوچکترین اظهارنظر رسمی در مورد "ماهیت" آن نکرده اند.
- آیا این همه فانتزی بافی در این رابطه، صرفا برای خالی کردن جیب مردم است و این "عالمان" خود هیچ اعتقادی به آنچه میگویند و مینویسند ندارند؟ یا آنکه واقعا خودشان هم این مخلوقات کره خاکی را، ساکنان کرات دیگر می پندارند؟
- تکلیف حوادثی مثل "روزول" چه میشود. آیا این احتمال وجود دارد که بشقاب پرنده آزمایشی آمریکا، در آنجا سقوط کرده است و مقامات برای فاش نشدن اسرار خود منطقه را زود قرنطینه کرده اند و ناخواسته یا خواسته، ویا اینکه اول ناخواسته و پس از مدتی خواسته، به گسترش فانتزی کمک کرده اند؟ در این صورت چه توجیهی برای انسان های عجیب و غریب داخل آن که اجسادشان توسط چند نفر دیده شده است وجود دارد؟ آیا می توان حدس زد که در اثر تاثیر مواد رادیو اکتیو، که طبق گزارشات سوخت یوفوها از آن ها تامین میشود، خلبان های آن سوخته اند و کمی تغییر شکل داده اند و مردم نیز آنچنان را آنچنان تر بیان داشته اند؟

به نظر من این فرضیه آخر، با همه اگر و اماها، بیشتر از بقیه در قالب واقعیت می گنجد.
نظر فضانورد "ادگار میچل"، مبنی بر ساخت بشر بودن بیشتر بشقاب پرنده های امروزی، شاید مبین حرکت وی ازجایگاه یک طرفدار فناتیک یوفو، به سمت واقعگرایی است که می تواند نتیجه بررسی های دقیق ترش در این سال های اخیرباشد. هرچند دلایل او را در این باره جایی پیدا نکردم.

۴- اگر اصل را بر این بگذاریم، که ما نیز گذاشته ایم، که "بشقاب پرنده" ها ساخت بشر هستند.
- تازه برمی گردیم به اول حکایت. پس این همه علایم و نشانه فوق قدرت بشری را چکار کنیم. نمونه هایش را کم نگفته ایم: به اشتباه افتادن نیروهای ناتو؛ گزارشات رسمی مبنی بر غیرقابل توضیح بودن این پدیده ها؛ فیلم "ناسا" از حرکت سریع این اشیاء در نزدیکی زمین؛ مشاهدات خود این آقای "ادگار میچل" روی سطح ماه و صدها نمونه دیگر که اگر نبودند معمایی در کار نبود.

آنچه گفته شد، مسلما به عنوان یک بررسی سطحی هم کمیتش می لنگد. زیرا در این زمینه بی نهایت کار شده است و هم اینک انبوهی از مطالب خواندنی درباره آن در دسترس می باشد که با مطالعه آن ها شاید بتوان پاسخ هایی بهتر برای این همه مجهول به دست آورد.
پایان داستانی بی پایان...