سیل اخراج ها و بیکار سازی ها
دارد بنیان خانواده ها را متلاشی می کند

گفتگو با صادق کار


حسین اکبری


• کار و زندکی شرافتمندانه حداقل چیز هایی است که باید در دسترس کارگران و زحمتکشان باشد و کارگران و زحمتکشان خود باید بخواهند تا این حداقل صورت واقع پیدا کند و برای این مهم باید در واحدهای کار و تولید گرد هم آیند و با ایجاد ابزار مناسب یعنی سازمان های صنفی _ طبقاتی خود، برای بنای زندگی بهتر، برای خود و فرزندانشان کوشش کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۹ آذر ۱٣٨۷ -  ۹ دسامبر ۲۰۰٨


اشاره: حسین اکبری از فعالین سندیکایی و کارگری در ایران است


آقای حسین اکبری با سلام و سپاس گذاری از فرصتی که برای انجام این گفتگو در اختیار ما قرار دادید. همانطور که می دانید آقای جهرمی وزیر کار اخیرا" اعلام کرده است که آمار بیکاری که قبلا" ایشان ادعا می کردند کاهش یافته و تک ر قمی شده، دوباره افزایش یافته است. ایشان سبب این کار را عدم اختصاص بودجه برای راه اندازی کارگاه های زودبازده اعلام کرده اند. از طرف دیگر آمار های مختلفی منتشر می شوند که نشان می دهند آمار بیکاری حدود سه برابر آن چیزی است که وزیر کار اعلام کرده اند. اخبار دیگر نیز نشان می دهند که وضعیت تولید و کسب و کار هم مرتب در حال بدتر شدن بوده است. به نظر شما این ادعای آقای جهرمی چقدر درست است. آیا واقعا" از طریق اختصاص بودجه به کارگاه های زود بازده می توان معضل پیچیده بیکاری در ایران، را که وجود دارد کاهش داد و یا از میان برد؟

من¬ هم متقابلا عرض سلام دارم و سپاسگزارم که این فضا برای گفتگو ایجاد شده است. در بدو امر ممکن است تصور شود که اظهارات در باره بیکاری از سوی هر نماینده کابینه اعم از وزرا یا معاونین و حتی رییس کابینه مبتنی بر داده هایی است که مطابق کارکردهای سیستماتیک سازمان های بررسی و آمارگیر و با استنادِ رویکرد برنامه ای و عملکرد های ناشی از آن است. اما واقعیت در عرصه سیاست های دولتی چنین نیست. این آمارها ناشی از واکنش هایی است که دولت در برابر چند موضوع گاه توامان و گاه متوالی دارد. از جمله این موضوعات من به پاره ای از مهمترین آنها اشاره می کنم.
دولت آقای احمدی نژاد دارای چنین وضعیتی است:
۱- به شدت درگیر تضاد های درونی است و به واسطه عملکردهای پوپولیستی در عرصه سیاست اقتصادیش، درگیر موضوعاتی در نظام بانکی شده است که این تضاد ها را دامن زده و میزند در این میانه رییس دولت ناگزیر به وزیر کار کابینه تکیه می¬کند. ایشان نیز به فراخور موقعیت شان در دولت اقداماتی را نظیر طرح های زودبازده اجرایی می¬کند که نتیجه آن ضمن بازتولید اثرات تورمی حاصل از اختصاص منابع به این طرح ها، موجب اخلال در نظام بانکی می¬شود .و به این ترتیب مسوولین نظام بانکی ناگزیر از اتخاذ شیوه های انقباضی از ادامه اجرای طرح جلوگیری می¬کنند که حاصل آن تحریک افکار عمومی از سوی دولت و بسیج افکار عمومی و حمایت های ویژه فراقانونی به سود دولت است. واقعیت آنست که هر طرحی که توجیهات کوتاه مدت و دراز مدت اقتصادی نداشته باشد و از این طریق روشن نکند که علاوه بر هدف اشتغال¬زایی چه سهمی را در تولید سرانه ملی خواهد داشت (از جمله طرح های زودبازده) گرایشی به غایت فرمالیستی دارد.
از اجرای این طرح تاکنون هیچ آماری که بیانگر رشد تولیدات ناشی از اجرای این طرح ها باشد ارایه نشده است. هیچ نموداری که نشان دهد این وام¬ها در کجا و به ¬چه ¬صورتی هزینه شده اند و از هزینه کرد آن چه تولیداتی به جامعه عرضه شده است وجود ندارد. بسیاری از گیرندگان این اعتبارات قادر به بازپرداخت دیون خود نیستند و بسیار کارگاه¬ها و موسساتی که واقعا نیازمند این اعتبارات بوده¬اند و به دلایل گوناگون و عمدتا واهی از دریافت اعتبارات بازمانده¬اند. واقعیت آنست که نتایج مورد انتظار از طرح های زودبازده در این آشفته بازار ناشی از سیطره کالای وارداتی به زندگی مردم، حتی اگر واقعا طرح های زودبازدهی هم وجود داشته باشد، امری است غیر ممکن. بقا و دوام اشتغال¬زایی در هر طرح اقتصادی در درجه اول بسته به وجود بازار مناسب و موجود برای تولیداتی است که از آن طرح حاصل میشود. آیا واقعا چنین اتفاقی افتاده است؟
۲- دولت در آستانه انتخابات و با توجه به اینکه از یک سو به شدت از سوی رقبای جناحی و رقیبان درون جناحی خود تهدید می¬شود و از سوی دیگر نگران رویگردانی جدی و سریع آن بخش از مردمی است¬ که بر اساس شعارهای انتخاباتی به رییس این دولت رای دادند، می خواهد شرایطی را فراهم کند تا از طرفی ته مانده های امیدواری های ناشی از عملکرد های پوپولیستی را به عنوان آرای بالقوه در انتخابات آینده از دست ندهد. یکی از شیوه های دولت نهم اینست که نشان دهد ما قادریم بیکاری و مشکلات مردم را ازمیان برداریم ولی اجازه نمی¬دهند تا اقدامات ما به نتیجه برسد و به این ترتیب هم جناح مقابل را در افکار عمومی به سود خود به چالش بکشد و هم خود را از شرایط پیش آمده مبرا سازد.
٣- دولت ناگزیز است در برابر سیل انتقادات ژورنالیستی از سوی روزنامه هایی که به موضوعات اقتصادی توجه جدی دارند و به عنوان مرجع مورد توجه قرار می¬گیرند نیز گاه گاهی جواب دهد. این دولت و حامیان آن چه قبل از تصدی¬گری و چه پس از آن، با انتقاد از شعارهای توسعه سیاسی دولت پیش از خود، همواره بر توسعه اقتصادی و رفع مشکلات اقتصادی مردم انگشت می گذاشتند و حالا نشان داده اند که حتی با وجود نفت بالای ۱٣۰دلار و استفاده دست و دل¬بازانه از ذخیره ارزی و با وجود اختیارات و حمایت¬ها در سطح کلان حکومتی نتوانسته است به نیازهای اولیه مردم پاسخ گوید که هیچ بلکه دستاوردی جز گرانی بیشتر و بیکاری روز افزون نداشته است و این از چشم کم سوی مطبوعات موجود هم دور نمانده¬است و با آمار و ارقام نزدیک به واقعیت درجامعه بیان میشود لذا مقابله به مثلی از طرف مسوولین دولتی در ایجاد سرگیجه اطلاعاتی در مردم با تکیه بر آمار خام و غیر کارشناسانه صورت می¬گیرد تا هم تاثیر ارزش اطلاعات آماری را بی¬اثر کنند و هم فرصتی برای تنفس ناشی از انتقادات بی وقفه به سیاست های اقتصادی خود پیدا کنند.
۴- آمار و ارقام نشان میدهند که جهت گیری¬های سیاست های اقتصادی در دولت های پس از جنگ در ایران کاملا سمت و سوی داوطلبانه¬ای به ¬سود بازار آزاد و پذیرفته شدن در سازمان تجارت جهانی دارد و به همین خاطر همه مسوولین در دولتهای پس از جنگ تاکنون از این رویکرد آگاهی دارند. همه¬شان میدانند و قبول دارند که باید در چهارچوب های تعیین شده از سوی سازمان تجارت جهانی و نهادهای پولی و مالی آن، سیاستهایی را به پیش برند، و در عین حال گرایشات آنها در سهم¬بری از این کرنش در مقابل بازار آزاد از طرفی و هراس از هزینه های تطبیق این سیاست ها و تاثیرات آن بر زندگی مردم از سوی دیگر، آنها را دچار تضاد و اختلالات رفتاری در پیشبرد سیاست هایشان می¬کند. آنها بسته به توان، استعداد، موقعیت¬ها و از همه مهم¬تر انگیزه های جناحی¬شان برای این استراتژی راهکار های مورد نظر خود را برگزیده اند. ظاهر شعارهایی که برای هدایت افکار عمومی به سود خود داده¬اند متفاوت بوده اما در اصل در راستای یک سیاست کلی قرار دارد برای نمونه اساسی ترین شعار انتخاباتی آقای احمدی نژاد که قرار بود نفت را بر سر سفره مردم بیاورد با پرداخت یارانه ۵۰ هزارتومانی آقای کروبی و یارانه ۷۵ هزار تومان آقای رفسنجانی همه و همه در چهارچوب سیاست های تحول اقتصادی است که با تاخیر از سوی آقای احمدی نژاد بیان شده است و تاکنون هیچیک از جناح ها و احزاب حکومتی با آن مخالفت نکرده اند و تنها به این دلیل که این موضوع مستمسک تبلیغات انتخاباتی آینده دولت نهم است با شتاب در اجرای آن مخالفند. مجموعه نظام به ضرورت پذیرش حذف سوبسیدها رسیده اند و تنها دلیلی که مانع از اقدام هماهنگ و فوری آن بوده است، هراس از واکنش های احتمالی مردم است که برای آنهم با موضوع پرداخت نقدی یارانه ها، برنامه ریزی شده است. در این میان دولت نهم با فرصت طلبی هرچه تمامتر بر این برنامه از پیش تعیین شده سوار می¬شود و با جسارتی که در باره سهمیه بندی و سپس آزاد سازی بنزین به کار بست، میدان را از رقبای خود ستاند. این موضوع در باره طرح های زودبازده هم صادق است به این ترتیب که مطابق برنامه دولت برای عضویت در تجارت جهانی باید ملاحظاتی صورت می¬گرفت از آن جمله خذف قوانین و مقررات مزاحم نظیر قوانین تعرفه های گمرگی. خوب دراین ¬صورت بازار ایران پر می¬شود از کالاهای وارداتی و تولید داخلی دچار رکود میشود پس باید چاره ای اندیشیده شود. دولت آقای خاتمی همین طرح را تحت عنوان «اعطای تسهیلات کارفرمایی عطف به موضوع مواد ۴۹ و ۵۶ قانون برنامه سوم توسعه» اجرا کرد و طی آن به کارفرمایانی که به جذب کارگر متعهد می¬شدند به ازای هر نیرو سه میلیون تومان وام پرداخت می¬شد. دولت نهم تحت عنوان طرح های زودبازده این مبلغ را به ده میلیون تومان افزایش داد. در واقع این سوبسیدی بود که برای فشارهای اقتصادی ناشی از گشایش مرزها و حذف یا کاهش تعرفه های کالای وارداتی و برای کاهش فشارهای اقتصادی ناشی از رکود تولیدات داخلی پس¬ از آزاد سازی واردات توسط دولت نهم اجرایی شد و سوپاپی بود برای کم شدن اعتراضات ناشی از ورشکستگی در بین تولید¬کنندگان. اما از آنجا که دو عامل دیگر یعنی رانت¬خواری و رانت پروری ¬از یک طرف و سیاست¬های پوپولیستی سفره های ویژه سفرهای استانی از سوی دیگر در ارایه اعتبارات ناشی از این طرح دخالتی جدی داشته و دارد، فرجام این طرح ها به نارضایتی هرچه بیشتر و بیکاری و تورم و گرانی روزافزون در جامعه دامن خواهد زد.


- همانطور که‌ به‌ تجربه‌ در سه‌ چهار سال، اخیر دیده‌ شد ، دولت و مسولین نه‌ تنها به‌ هیچیک از وعده¬های خویش به‌ کارگران عمل نکردند بلکه‌ هم با سو مدیریت و هم از میان برداشتن، یا تعلیق قوانین، حمایتی و حتی با تفسیر و اجرای قوانین باقی مانده‌ به‌ سود سرمایه‌ داران بخش خصوصی و بخش دولتی که‌ در واقع اسما دولتی است و تیول مدیران و مقامات و یا همراهان آنها است، باعث چند برابر بدترشدن و ضعیت معیشتی و اجتماعی کارگران و مزدبگیران و افزایش شدید فاصله‌ طبقاتی در جامعه‌ شدند. اینها از اول، همانطور که‌ آقای جنتی بلافاصله‌ پس از تشکیل دولت و وزیر شدن آقای جهرمی گفتند مامور بودند تا قانون کار را نیز از میان بردارند. در این مدت نیز وارونه شعار دادند، ولی در همان جهتی که‌ از آنها خواسته‌ شده‌ بود رفتار کردند. جالب اینکه‌ عده‌ای از رقبا و مخالفین دولت کنونی که‌ خود نیز با بسیاری از سیاستهای کارگری دولت موافقند، کمتر دیده‌ می¬شود که‌ دولت را در این رابطه‌ مورد انتقاد قرار دهند، آنها حتی ،حاضر نمی¬شوند از بدیهی¬ترین حقوق کارگران حمایت کنند. کارگران هم این را میدانند و هم اینکه‌ دیگر فریب شعارهای دروغ دولت را نمی¬خورند، با این اوصاف چه‌ جیزی باعث می گردد تا دولت فکر کند، که‌ برای جلب حمایت کارگران در برخورد با رقبا همچنان شعارهای دروغ بدهد. به¬عنوان مثال چگونه‌ می¬شود حداقل دستمزد را حذف کرد و هم زمان با آن مدعی عدالت و دفاع از محرومان شد و فکر کرد که‌ می¬توان حمایت زحمت کشان را هم به‌ دست آورد؟ برخی از رقبا و منتقدین دولت کنونی، دولت را متهم به‌ پخش پول میان مردم می¬کنند. چگونه‌ ممکن است هم میان مردم پول پخش کرد و هم دستمزد و حقوق کارگران، معلمان و بازنشستگان را ماه‌ ها به‌ تعویق انداخت و حتی کارگران معترض را سرکوب نمود؟ آیا حقایق آنقدر پنهان هستند که‌ نمی توان آنها را دانست؟ آیا این دولت واقعن میان مردم پول، تقسیم میکند؟

من در جای دیگری به دلایل ادامه چنین سیاست هایی اشاره کردم که لازم می¬دانم مجددا آن را بازگو کنم. ادامه سیاست¬های پوپولیستی به¬خاطر وجود بستر و زمینه های پذیرش این شعارها است. در جامعه ای که فعالیت احزاب سیاسی به دلیل سرکوب و ممانعت های جدی وجود ندارد و طبقات گوناگون جامعه در پیوند و ارتباط با نمایندگان سیاسی شان نیستند، مردم از هرجریان سازمان یافته ای که بتواند با استفاده از شرایط موجود و با ارایه شعارهای انگیزشی میدان¬داری کند، تاثیر می¬پذیرند. اما این تاثیرپذیری ضمن آنکه نشان از یک فرصت طلبی ناگزیر عوامانه دارد میتواند آن جریان را هم دچار توهم کند و واقعا خیال کنند از یک حمایت توده ای برخوردارند. در همین ماجرای «تحول اقتصادی» آمار ارایه شده از سوی مخالفان دولت نهم نشان داد که بیشتر مردم فرم های «طرح جمع¬آوری اطلاعات اقتصادی خانوارهای کشور» را پر کرده و برای تحویل به مراکز مربوطه حتی ساعت ها را در صف گذراندند. این استقبال توهم¬زا در مقاطع مختلف وجود داشته است. متاسفانه این روحیه در مردم وجود دارد که گاهی ضمن ناباوری، مصلحت اندیشی می¬کنند و ناگزیر فرصت¬طلبی می¬کنند. اگر احزاب و نمایندگان سیاسی گروه¬های مختلف مردم می¬توانستند فعالیت آزادانه و مستمری در همه شئونات زندگی اجتماعی _ اقتصادی داشته باشند، کنش های آگاهانه جای این رفتارهای ناگزیر را می¬گرفت و مردم از یک سوراخ چندبار گزیده نمی¬شدند. با این همه تکرار این شعار¬ها این ویژگی را دارد که سطح انتظارات مردم را بالا می¬برد و چون روشن می¬شود که نه تنها پول نفت بر سر سفر¬ه¬ ها نیامده است، بلکه نان هم از سفره مردم بریده می¬شود، این تاکتیک ها در آینده بی¬اثر خواهد شد. عیب کار در این است که میدان از حضور بی¬واسطه¬ی احزاب و سازمان ها و نهادهای مردمی خالی است و از آنجا که این نهاد ها می¬توانستند و می¬توانند بر نوع بینش مردم در شناخت برنامه های جریان های مدعی تاثیر گذارند، از فعالیت آنها جلوگیری به عمل آمده و می¬آید. حضور آگاهانه مردم در تعیین درست سرنوستشان درگرو برقراری دموکراسی واقعی در زندگی اجتماعی است.


_ بالاخره مدتی، قبل سندیکای کارکنان مجتمع صنعتی– کشاورزی هفت تپه به همت تلاش مبارزه و علاقه کارگران، علی رغم تمام موانعی که بر سر راه آن بوجود آورده بودند، بطور دمکراتیک و با شرکت تعداد زیادی از کارکنان این موسسه بزرگ تشکیل گردید. همانطور که اطلاع دارید این اولین سندیکای کارگری در یک موسسه بزرگ تولیدی است. به نظر شما امکان تشکیل سندیکا در موسسات بزرگ تولیدی بعد از تجربه هفت تپه، چقدر پیش از گذشته مهیا شده است؟ آیا می توان امید داشت که ما به زودی، شاهد، شکل گیری سندیکاهای کارگری مستقل در واحدهای تولیدی دیگری، باشیم یا اینکه‌ این، تجربه یک، تجربه، استثنائی است؟

همه آن موانعی که بر سر راه سازمان¬یابی کارگران وجود داشته است، هر چند کمتر از گذشته اما متاسفانه هنوز هم موجودند. اما در عین حال تابویی که در ذهن کارگران از فعالیت سندیکایی و اتحادیه ای ساخته بودند به شدت آسیب دیده به گونه ای که ترمیم آن حداقل تا مدت ها امکان¬پذیر نیست .اما هنوز بخش های وسیعی از کارگران و مزد و حقوق¬بگیران نسبت به جایگاه خود و راهیابی به ¬سوی همبستگی طبقاتی تردید دارند. هنوز هم به¬طور جدی موضوع سازمان های کارگری در دستور کار کارگران قرار نگرفته است و متاسفانه نه فقط لایه های پایینی (از نظر سواد و مهارت و تخصص) که کارگران با تحصیلات دانشگاهی ما نیز به ضرورت حضور همبسته در سازمان صنفی – طبقاتی خود نرسیده اند. امکان تشکیل و پیدایش سندیکاها و اتحادیه های کارگری دقیقا به درک همگانی کارگران و مزد وحقوق¬بگیران واحدهای کار و تولید بستگی دارد. طبقه کارگر امروز ایران نیازمند درک این ضرورت است. کارگران و مزد و حقوق بگیران در همه¬ی سازمان های کار و تولید در شرایط زیر به شرط دخالت عنصر آگاهی، به سوی اتحاد طبقاتی گرایش پیدا می کنند:
۱- در صورتی حقوق و منافع آنان ضایع شده باشد.
۲- در شرایطی که درک کنند حقوق و منافع شان در خطر است و تهدید و تحدید میشود.
٣- در شرایطی که حقوق واقعی خود را شناخته و برای دستیابی به آن مصمم شوند.
۴- در صورتی که بلای خانمانسوز بیکاری زندگیشان را به مخاطره اندازد.
۵- در صورتی که به زندگی و آینده نسل پس از خود و فرزندانشان به عنوان کارگران فردا اندیشه کنند.
این موقعیت ها در همه کارگران به یکباره ایجاد نشده و نمی¬شود و همانگونه که اشاره کردم به شرط دخالت آگاهی بخشی طبقاتی از سوی روشنفکران و دانایان این طبقه امکان تحقق سازمان¬یابی کارگران و زحمتکشان فراهم می¬گردد. طبقه کارگر ایران هنوز در ابتدای راه است. سرمایه داران و حامیانشان در این راه از پیشروی او جلوگیری می¬کنند. گاه کارگران را به زور و تهدید از ادامه راه برحذر می¬دارند. گاه از حربه فریب استفاده می¬کنند و کارگران را به بیراهه می¬کشانند، گاه بدیل¬های قلابی را به جای سازمان¬های آزاد و مستقل تجویز می¬کنند، گاه چنین وانمود می¬کنند که با وجود نهادهای دولتی و قانونی و قضایی برای احقاق حق نیازی به سازمان های کارگری نیست، گاه کارگران را تشویق می¬کنند که به نهادهای دست آموز و پیش ساخته بپیوندند و برای حل مشکلاتشان به ارباب قدرت متکی باشند... چنانچه بتوانند از همه¬ی تاکتیک ها و راهکارهای فریبکارانه و ستمگرانه استفاده خواهند کرد تا کارگران متحد و متشکل نشوند. خوب این راهی است که قدم گذاشتن آن نیازمند آگاهی مستمر و اراده مصصم است. این موضوع آنجا که دریابیم طبقه کارگر به رغم جوانیش در دوره های مختلف تاریخ جنبش کارگری در ایران همواره مورد تهاجم و سرکوب واقع شده است و در راه کسب دانش طبقاتی گاه با وقفه های طولانی در آگاهی یابی از موقعیت طبقاتی خود قرار گرفته است، روشن می¬شود که تاچه اندازه مسیر و نقشه راه پر پیچ و خم و پر از دست¬انداز است. اما یک واقعیت دیگر نیز وجود دارد و آن اینکه مجموعه شرایط علیرغم همه سختی ها برای رشد و بلوغ طبقاتی کارگران ایران روز به روزمساعدتر می¬شود که این هم به دلایلی که خواهم آورد در تاریخ جنبش کارگری ایران ویژگی و پدیده جدی و جدیدی است که باید مورد توجه همه روشنفکران این طبقه وسیع اجتماعی قرار گیرد:
۱- طبقه کارگر ایران از نیروی جوانی با همه¬ی ویژگی های بالنده¬اش برخوردار است این نیرو اعم از آنان¬ که جذب بازار کار شده¬اند و آنهایی که نیروی آماده به کار به حساب می¬آیند در روزگار و عصر اطلاعات میتوانند در همه عرصه ها رشد کنند.
۲- این نیرو جمعیت بالایی را شامل شده و می¬شود، این کمیت قابلیت های فراوانی را در تاثیرات اجتماعی و اقتصادی خواهد گذاشت.
٣- زمانی جمعیت کارگری ایران را بیشتر مردان تشکیل می¬دادند و زنان نقشی مستقیم و بی واسطه ای در تولید و خدمات اجتماعی نداشتند اما در شرایط کنونی بخش قابل توجه و شاید بتوان گفت که نزدیک به نیمی از جمعیت کارگری ایران را در آینده نزدیک زنان تشکیل خواهند داد. و این ترکیب جنسیتی در محیط های کار و تولید قابلیت های کنشگری اجتماعی کارگران را در کسب مطالبات و خواسته های صنفی – طبقاتی افزایش می¬دهد.
۴- گرایش به تحصیل و آموزش و پرورش در نزد خانواده ها و مبارزه منطقی با جهل و خرافه طی سال های اخیر فزونی یافته است و به تبع آن امروزه بیشتر کارگران و مزد و حقوق بگیران در ایران حداقل تحصیلات دوره راهنمایی را از سر گذرانده اند و در بین کارگران دانش آموختگان دوره های دبیرستان و دانشگاه¬ها، بیش از هر زمان دیده میشوند و در آینده از نرخ فراوانی قابل توجهی برخوردار خواهند شد.
این وضعیت ویژه در کارگران امروز و فردای ایران، حکم قطعی و تاخیر ناپذیری را بر حاکمان و دولتمردان دیکته خواهد کرد و در قدم اول آنچه که بر اساس این حکم قطعی خود را نشان خواهد داد شعار فراگیر «ما کار می¬خواهیم» و «زندگی شایسته حق مسلم ماست» خواهد بود. این شعارها چنانچه با دخالت عناصر آگاهی بخش طبقاتی عجین شود و به عمل و پراتیک اجتماعی بیانجامد، بی شک یکی از اولین دستاوردهایش تلاش همبسته و سازمان یافته کارگران جویای کار خواهد بود.


_ شما، در رابطه‌ با گذشته‌ و تاریخ جنبش کارگری صحبت کردید، اما در ضمن گفتید که‌ کارگران هنوز در آغاز راه هستند، ممکن است منظورتان را کمی توضیح دهید؟ یعنی با گذشت ¬نزدیک به‌ یک قرن از شکل گیری جنبش کارگری آیا ما هنوز فکر می¬کنید اندر خم کوچه‌ اول هستیم؟ از چه¬نظر ما هنوز در اول راه‌ هستیم؟ منظور در قیاس با کشورهای صنعتی پیشرفته‌ است؟ یا منظورتان این است که‌ ما هنوز موقعیت و فرصت داریم و ما در آغاز دوره‌ کنونی هستیم؟

آن تاریخ را نمی شود نادیده گرفت اما این واقعیت تاریخی هم وجود دارد که طی این دوره نسبتا طولانی برش هایی ایجاد شده است که موجب انفصال در جنبش کارگری را فراهم آورده است. و از استمرار مبارزات سازمان¬یافته جلوگیری شده¬ است. این برش ها گاه بسیار بیرحمانه بوده ¬است به¬گونه ای نسلی از کارگران مبارز ناخواسته از این عرصه حذف شده¬اند و کارگران نسل دوم و سوم پس از انقلاب بهمن ۵۷ کمترین شناخت را از جنبش کارگری دارند. همین میدان¬داری خانه کارگر موجب سال ها خواب زمستانی جنبش کارگری شد و کارگران ایران در این دوره کمترین رشد آگاهی را حتی در حد شناخت قانون کار را هم به دست نیاوردند. این¬ها براحتی قابل جبران نیست. پس از سالها مدتی است که شاهد رویش دوباره سازمان های سندیکایی هستیم که آن را هم بر نمی تابند و به شیوه های مختلف سعی در نابودی و به انحراف کشاندنش را دارند.


_ متاسفانه علی رغم وعده و وعیدهای دولت مبنی بر ایجاد تحول اقتصادی، ایجاد اشتغال و غیره آنچه که در عمل مشاهده می شود این است که اوضاع اقتصاد، بیکاری و تولید روز به روز بدتر می شود. این را حتی از آمارهای رسمی ارائه شده که چندان هم دقیق و کار شده نیستند، هم، می توان به آسانی فهمید. هم اکنون در کارخانه هائی مانند لاستیک سازی البرز، نساجی کردستان، هفت تپه و صدها و بلکه هزاران بنگاه تولیدی که‌ در آنها بحران های فلج کننده ای بوجود آمده است و این بحران ها باعث اعتراضات و نارضایتی های کارگری به دلایلی مانند عدم دریافت حقوق و یا تصمیم به خصوصی سازی و غیره گردیده‌ است مشاهده‌ کرد، به نظر شما آیا راه حلی برای رفع این معضلات و مشکلات وجود ندارد و یا اینکه انگیزه های دیگری در پس این بحران وجود دارند که اهداف معینی را مد نظر دارند؟

متاسفانه به مصداق همان ضرب المثل معروف که سر بچه ای را می¬شکنند و سپس به دامنش گردو می¬ریزند تا درد ناشی از شکستن سر با دیدن گردو فراموشش شود. کار دولت نهم با کارگران هم چنین شده است. وزارت کار دولت نهم اعلام می¬دارد برای ایجاد اشتغال از راه اجرای طرح های زودبازده وام می¬دهد و در همین حال یک بند به ماده ۲۷ قانون کار می¬افزاید و با کمک مجلس و شورای نگهبان به آن قانونیت می¬بخشد که طی آن اخراج کارگران را با توجیه قانونی برای رضای خاطر کارفرمایان موجه سازد. هنوز نه به دار است و نه به بار و سرنوشت طرح تحول اقتصادی روشن نیست اعلام می¬کند که در آینده حداقل دستمزد افزایش نخواهد یافت. دولتی که عزم خود را جزم کرده است تا به عضویت سازمان تجارت جهانی در آید، نمی¬تواند سیاست های موردنظر آن سازمان را نپذیرد و این با شعار عدالت محوری در تضاد است. شما هیچ چهارراهی در تهران را پیدا نخواهید کرد که در چهارسوی آن چهار گدای آهنی (صندوق صدقات) نکاشته باشند. انواع و اقسام بنیادهای گداپروری با سرمایه های کلانی که با تحریک احساسات و عواطف مردم و ترویج جهل وخرافه (همچون شعار صدقه رافع هفتاد و دو بلایی نقش بسته روی گدا آهنی¬های نصب شده در معابر و چهار راه¬ها) به دست میآورند، سازمان داده شده است تا به فقرا و بیچارگان رسیدگی شود و از سوی دیگر سیل اخراج ها و بیکار سازی ها بنیان خانواده ها را متلاشی می¬کند. در حالیکه یک کارگر بازنشسته مبلغی در حدود ۲۵۰ هزار تومان (کمی بیشتر یا کمتر) مستمری دریافت می ¬کند برای تشخیص انسداد عروق در زمان ابتلا به ناراحتی قلبی باید مبلغ حداقل چهارصد و سی هزار تومان در یک¬ بیمارستان دولتی هزینه¬ی آنژیوگرافی (که عملی است جهت تشخیص نه درمان) بپردازد که رقمی درحد دو ماه حقوق دریافتی¬اش است. برای ثبت نام فرزندان دانش آموز علیرغم صراحت قانون اساسی بر رایگان بودن تحصیلات تا پایان دوره دبیرستان، مبالغ هنگفتی از اولیای آن¬ها به عناوین مختلف اخذ می¬شود و همه¬ی این¬ها یک طرف و گرانی و تورم روزافزون هم مزید برعلت می¬شود و شیره جان زحمتکشان را می¬مکد. فراوانی فساد، فحشا، طلاق، دزدی و اعتیاد هم دیگر به حدی رسیده است که هر روز در مطبوعات از سوی سیاسیون طراز اول جمهوری اسلامی به آن¬ها اشاره می¬شود. برای این معضلات به هیچ وجه چاره اندیشی نمی¬شود. چون موضوع و مشکل ارباب قدرت و رقبای ایشان تنها حفظ قدرت و یا رسیدن به قدرت است. روزنامه های ¬دولتی و در راس آن¬ها «کیهان» را که می¬خوانید سراسر در باره سرسپردگی اصلاح طلبان به امریکا در تهاجم به اصولگرایی و دولت اصولگراست و روزنامه های دیگر نیز در هوای رسیدن به وصال، نقد قدرت می¬کنند و شما هیچ موضوع جدی را در آنها برای مشارکت عمومی در زندگی اجتماعی نمی¬یابید. راه حل این همه مشکلات که بر زندگی مردم سایه سیاه افکنده است تنها به دست خود مردم و با تکیه به شناخت شان از حقوق و جایگاه واقعی شان در این دیار است .حضور مستمر زحمتکشان در عرصه های سیاسی اقتصادی و اجتماعی با تکیه بر نهادهای خودساخته و دموکراتیک و خواستن و همواره خواستن آن حقوق از دولت ها شرط اولیه برای عبور از بحرانی است که پایان یافتن آن با این اوضاع و روزگار دور از ذهن است. در شرایط کنونی یک انسداد سیاسی جامعه ایرانی را چه در عرصه ملی و چه در عرصه بین المللی فرا گرفته است و این انسداد نتیجه سال ها بی توجهی به حقوق مردم یعنی همه کارگران و زحمتکشانی است که بیشترین هزینه ها را تقبل و تحمل کرده اند. و همین زحمتکشان اگر نتوانند در حیات اجتماعی و اقتصادی خود نقش آفرینی کنند، هیچ چشم اندازی برای برون رفت از این بحران برایشان متصور نیست. و این درحالیست که بلای بزرگتری که دستاورد سرمایه جهانی است و آن بحران اقتصادی است که در حال گسترش است و نتایج اولیه آن در کشور های سرمایه داری به طور جدی عرصه های کار و تولید و به ویژه صنایع خودروسازی را از خود متاثر کرده است. این بحران، زندگی و آینده همه مردمان به ویژه مردم کشورهایی نظیر ما را تهدید می¬کند. بی شک سرمایه داری جهانی و در راس آن ایالات متحده امریکا تلاش می¬کند با انواع توطئه ها و ترفندها و حتی با ایجاد کانون های تشنج و جنگ در مناطق مختلف جهان، با صدور این بحران به خارج از مرزها، اقتصاد خود را نجات دهد. ابتدایی ترین نتایج حاصل از این بحران کاهش بهای نفت به ۴۰ دلار است و این با توجه به اینکه بیشترین نیازمندیهای جامعه از طریق واردات کالا برطرف می¬شود و با توجه به افزایش نرخ دلار و افزایش نرخ نیازمندیهای ضروری مردم و افزایش آزمندی ها و فزونی طلبی سرمایه داران داخلی برای کسب سود هرچه بیشتر نتیجه ای جز فراوانی فقر و بدبختی را ببار نخواهد آورد و این شرایط دردناکی را به همه زحمتکشان تحمیل خواهد کرد که برای مقابله با آن تنها و تنها برتکیه بر همبستگی و سازمان¬یابی برای تامین حقوق و کرامت انسانی و از جمله حق مشارکت در زندگی اجتماعی _اقتصادی می توان براین شرایط فائق آمد. کار و زندکی شرافتمندانه حداقل چیز هایی است که باید در دسترس کارگران و زحمتکشان باشد و کارگران و زحمتکشان خود باید بخواهند تا این حداقل صورت واقع پیدا کند و برای این مهم باید در واحد های کار و تولید گرد هم آیند و با ایجاد ابزار مناسب یعنی سازمان های صنفی _ طبقاتی خود، براساس همه قوانین ملی و بین المللی که این حقوق را به رسمیت شناخته است و بدون انتظار از اهدای این حقوق از سوی دیگران بلکه با تکیه بر خود، دست در دست هم دهند و برای بنای زندگی بهتر، برای خود و فرزندانشان کوشش کنند. همه باید آرزو کنیم و بکوشیم تا آن همبستگی همدلانه¬ای که نظیر آن درسال های ۵۶ و ۵۷ از سوی مردم تجربه شده است زنده کنیم و این همبستگی همدلانه را، نه تنها برای برهه ای از زمان بلکه به صورت یک عادت فرهنگی حفظ و اشاعه دهیم. این نیاز امروز، فردا و آینده ما و آیندگان است.


_ درآستانه بازگشائی مدارس- کمی قبل از مهر ماه- بار دیگر اعتراضات معلمان و آموزگاران که سالهاست در جریان بوده است ظهور بیرونی یافت. اما پاسخ و رفتار مقامات به مطالبات معلمان کمابیش مانند سابق بود. این در حالی است که مطالبات معلمان اکثرا، مطالبات حداقل و پایه ای هستند که اگر پذیرفته شوند، در نهایت وضعیت زندگی معلمان و آموزگاران را در سطح حداقل استاندارد زندگی ارتقامی دهند. با این حال همین حداقل ها را هم دولت نمی پذیرد. بلاخره به نظر شما این کشاکش ها تا کی می تواند به شکلی که تاکنون بوده است ادامه یابد. آیا این نحوه برخورد دولت می تواند برای همیشه به این معضل پایان دهد؟

بی شک این این کشاکش حداقل تا پایان عمر دولت کنونی ادامه می¬یابد چرا که هیچ ارداه¬ای برای تامین خواسته های انجمن ها و کانون های صنفی معلمان در دولت نهم دیده نمی¬شود. دلیل این ادعا موضع گیری وزیر آموزش و پرورش در مقابل خواست معلمان حق التدریسی برای رسمی شدن و استخدام دایم است که این خواست حتی در صحن مجلس شورای اسلامی از سوی برخی نمایندگان طرح شده است و با وجود احتمال پذیرفته شدن استیضای وزیر مربوطه، از استخدام معلمان حق التدریسی به دلیل بار مالی ناشی از این استخدام ها ممانعت به¬عمل می¬آید. موضوع دیگری هم که به تفکر حاکم بر دولت¬مردان برمی¬ گردد، نیز مزید بر علت است و آن دیدگاهی است که خیال می¬کند معلمان به واسطه دریافت حقوق در ایام تابستان چیزی بیشتر از کارشان دریافت می¬کنند. مراجعه وزیر آموزش و پرورش به مراجع و استفتا از آنان برای حرام یا حلال بودن حقوق ایام تابستان از سوی فرهنگیان تقریبا نقل محافل شده است. خوب این دیدگاه در صورتی که برکل دولت حاکم باشد قادر نیست بپذیرد که مطالبات ابواب جمعی وزارت آموزش وپرورش حداقلی است.
خوشبختانه جامعه زحمتکشان در آموزش و پرورش به عنوان کارگران عرصه بازتولید علم و فرهنگ دریافته اند که باید با توسل به شیوه¬های اعتراضی و با تکیه به انجمن های صنفی که بارقه ای از فعالیت های سندیکایی را نشان می¬دهد، استعداد بالفعل برای پیگیری تا رسیدن به شرایط نسبتا مطلوب را ادامه دهند. در عین حال نباید فراموش کرد که این بخش از نیروی کار هم به تبع حضور در شرایط یکسان زیستی در ایران از محدودیت هایی که همه کارگران از آن برای دستبابی به حقوق و مطالبات شان دارند (اگر چه به نسبت کمتر) همچنان از این نقصان در رنج هستند. در عین حال تلاش می¬کنند با بهبود ساختاری انجمن های صنفی و شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان و کانون صنفی معلمان به سازمان های صنفی کارآمدتری دست یابند. این تلاش¬ ها همراه با اعزام نماینده تشکل های صنفی به پنجمین کنگره جهانی آموزش و پرورش در برلین در سال ٨۶ که برای اولین بار صورت گرفته است و قطعا ثمرات خوبی خواهد داشت موجب رشد و گسترش آگاهی¬های سندیکایی و اتحادیه ای در بین فرهنگیان و مزد و حقوق بگیران در آموزش و پرورش خواهد شد. اشاعه فرهنگ تشریک مساعی آنگونه که در انتشارات ¬کانون صنفی معلمان آمده است و آموزش اساسنامه ای برای مشارکت هرچه بیشتر اعضا در پذیرش مسوولیت های ناشی از عضویت در سازمان صنفی، قدم های موثری است که در صورت تداوم می¬تواند برای این زحمتکشان نتایج مثبت و درستی ببار آورد. از تلاش های درخور و شایسته نمایندگان تشکل های صنفی معلمان، تقاضای عضویت¬شان در اتحادیه جهانی معلمان ei است که این تقاضا در تاریخ ۵ فوریه ۲۰۰٨ (۱٣ بهمن ۱٣٨۶) به آموزش بین المللی فرستاده شده است.


_ آقای اکبری چنانکه جنابعالی هم مطلع هستید، جهان با بحران اقتصادی بی سابقه ای روبرو است. از طرف دیگر رهبران کشورها و احزاب سرمایه داری، یعنی همان کسانی که خود نئولیبرالیسم اقتصادی و بازار آزاد بدون کنترل را عامل رفاه، آزادی و خوشبخت شدن همه مردم جهان معرفی می¬کردند اینک پس از بحران مالی جهانی اعتراف می کنند که حقیقت را آنطور که بوده است به مردم نگفته اند. به نظر شما بحران اقتصادی جهانی در ایران چه تاثیراتی داشته است؟ درسی که ما ایرانیان ازباید از این شرایط بگیریم چیست؟

شاید اگر اتفاقاتی که در پایان قرن بیستم افتاد، حادث نمی شد . این بحران جهان سرمایه زودتر از این¬ها نمایان می¬شد. بنظر من سرمایه داری جهانی از شرایط پدیدآمده پس از فروپاشی شوروی بیشترین سود را برای به¬تعویق انداختن بحران¬های ¬دوره¬ای برد. این سودبری از شرایط دو گونه بود اول آنکه از امکانات جدیدِ بخش قابل توجهی از بازارهای پدیدآمده پس از فروپاشی بهره¬مند شد و موازنه اقتصادی را به سود خود سازمان داد و دیگر آنکه با برتری روبنای سیاسی ناشی از این رخداد، بر تنگناهای زیربنایی تا مدت ها فایق آمد. از این پس با تبلیغ نظم نوین جهانی و همانگونه که شما اشاره کردید با تکیه بر سیاست های نولیبرالی اقتصاد و نوید رفاه عمومی ناشی از پذیرش نظام اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد از همه امکانات و نهادهای مالی و بانکی در جهان سود جست و سازمان تجارت جهانی نیز به پیروی از نظام اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد سیاست های خود را به کشور های دیگر دیکته کرد . ما در کشور خودمان شاهد رشد گرایش و تمایل به این سیاست ها تحت عناوین گوناگون از جمله خصوصی سازی های بی رویه ای که حتی برخلاف قانون اساسی به حریم سرمایه عمومی نیز دست اندازی کرده ¬است، هستیم. اما آنچه برای ما قابل تامل و درخور توجه است این است که هرگونه گره خوردن سیاست های اقتصادی ایران به بند ناف سرمایه جهانی و جهانی شدن بدون تامین زمینه های اقتصاد مردم گرا و تولید محور، موجب خواهد شد تا بخش مهمی از تبعات ناشی از این بحران¬ها چون شرنگ به کام مردم ما ریخته شود. سیاست درهای باز و حذف تعرفه ها و نابودی تولیدات داخلی و امحای کارخانجات و صنایع و کشاورزی با واردات بی رویه، نادیده گرفتن فراوانی نیروی کارجوان و بی¬توجهی به ایجاد اشتغال کارا و مفید اجتماعی و میدان¬داری سرمایه داری تجاری و دلال تاکنون آثار منفی بر زندگی و حیات اقتصادی ما داشته است و زین پس با محدودیت های ناشی از کاهش نرخ نفت و افزایش نرخ ارزهای خارجی و تاثیرات منفی آن بر معیشت همگانی آسیب های جبران ناپذیری را برما وارد خواهد آورد. و همان¬طور که در بالا اشاره کردم با درنظر داشت این احتمال که سرمایه داری جهانی برای برون رفت از این بحران، همه راه ها و شیوه های ممکن را به¬کار خواهد بست، هیچ بعید نیست که به بازسازی و تولید کانون های تشنج در منطقه ما دست زند و این نگرانی به جد وجود دارد تا این تشنج فزایی با تکیه بر بهانه جویی هایی که زمینه آن نیز متاسفانه وجود دارد، بر مردم ما تحمیل شود. اخبار گسیل نیروهای تازه نفس آمریکایی به افغانستان، تامین مقاصد امنیتی امریکا با عقد قرارداد امنیتی با عراق، برگزینی و انتصاب های شدیدا دست راستی اوباما در عرصه سیاست خارجی در دولت آینده و ملاحظات سیاسی – نظامی حضور امریکا و هم¬پیمانان اروپاییش (حضور ناتو در منطقه) در گرداگرد کشور ما از همه ایرانیان می¬طلبد که هوشیاری لازم را برای دفاع از صلح و آرامش و تنش زدایی به کار بندند.